ارتور و اموس با چند دستگاه اکسیژن وارد میشن
ارتور:برادرا اون دستگاه ها را کار بزارید تا دیگه احتیاجی به تنفس مصنوعی دهان به دهان نباشه
چند نفر با پیراهنهای سفید بر روی شلوار و یقه های بسته و ریش و سبیل وارد میشن
همه: :
بلاتریکس:(صدای درون ذهنش)حالا چه کار کنم من بدون تنفس مصنوعی دهان به دهان زنده نمیمونم...چقدر بدبختم من(این اخریش را بلند گفت)
اسنافل در حالی که دو نفر یوزی به دست پشت سرشن و با بیسیم صحبت میکنه وارد میشه
_چشب حاجاقا....حتما بهشون اطلاع میدم...به رییس اطل___تهران بزرگ هم اطلاع دادم....لطف دارین...یا علی
سلام...برادرا اون خانم بی حجاب را ببرید ...اون مرد مو بوره را همینطور...این دختر مووزوزی کیه اونم ببرید
اموس یه چشمک میزنه
اسنافل:نه نبرید اون خودیه
مرلین در حالی که پیشبند را در میاره:اخیش...این پیشبند را بستم تا نفس کثیفشون به من نخوره
اسنافل:این یارو که یه خرمن ریش داره کیه اینم ببرید
اموس:نه احتیاجی نیست اون خودیه
بلاتریکس و گیلدی:
نه ترخدا مادرمون مریضه احتیاج به مراقبت داره
ارتور:برادرا سریع ترتیب اثر بدید
در همین هنگام یه مرد با ابا وارد میشه
ارتور و اسنافل و اموس:
اقا شما اینجا...(اشک تو چشاشون جمع شده)بلافاصله میرن دستش را میبوسن
اون مرد اهسته و شمرده و با لحنی زیبا:همه چیز بر وفق مراده اقایون :angel: :angel:
مرلین:اقا_____
همه:
(توجه :علامت _____ به معنای سانسور هست)