جلسه پنجم تغيير شكل :
مرلين با عصبانيت يقه پرسي رو ميگيره و به ديوار ميكوبونتش.خشونت از چهرش مي باره و همينطور كه پرسي رو محكم گرفته ميگه:
-اه مسخره.چرا اينقدر تعداد جلسه ها رو زياد گذاشتي؟خب من الان ديگه موضوعي براي تدريس ندارم.
-خب ميخواستي تدريس قبول نكني..حالا كه قبول كردي بايد تدريس كني ديگه!
-باب مرتيكه ***** تو به زور به من درس داديا.يادت رفته؟
و به اين ترتيب بود كه مرلين پرسي رو رها ميكنه و به طرف كلاسش راه ميفته.پرسي هم هيچ عكس العمل خاصي نشون نميده و مث بچه آدم ميره تو دفتر توجيهات تا منتظر مشتري هاي بعدي باشه.
---------
مرلين به كلاس ميرسه.كمي فكر ميكنه و بعد در رو باز ميكنه و وارد كلاسش ميشه.دانش آموزان ساكت سر جاشون نشسته و تكاليف جلسه قبلشون روي ميز قرار داده بودن و با چشماني شاداب و منتظر به مرلين خيره شده بودن.بلا نتونس جلوي خودش رو بگيره و بلافاصله پرسيد:
-استاد درس امروزمون چيه؟ما يه هفتست لحظه شماري ميكنيم تا به يكي از درس هاي شيرين و مفيد شما برسيم.
-خب والا..من امروز ... !
و ناگهان فكري در مغز مرلين جرقه ميزنه.با خوشحالي بلند ميشه و با خنده اي به تمام دانش آموزان نگاهي ميكنه.بعد با صداي بلندي ميگه:
-خب امروز ما ميخوايم يه تغيير شكل سيا سي انجام بديم.تغيير شكل به صورت يه مدير !
ملت:
مرلين به طرف پنجره ميره و به يه ساحره كه از اونجا عبور ميكرد چشمكي ميزنه.شماره اي پرتاب ميكنه و بر ميگرده به سمت كلاس.با چوب دستيش به تخته اشاره ميكنه و چيز هايي بر رويش نوشته ميشه.
براي تغيير شكل به مديران شما نيازي به طلسم نداريد.فقط بايد كمي رفتار هاي خود رو عوض كنيد.البته بسيار كار سختي هست كه از دست هر كسي بر نمياد.چند نكته بسيار مهم هست براي تغيير شكل به مديران بايد بهشون توجه كنيد.
1-قوانين رو هر جور دلتون ميخواد تغيير بديد و استفاده كنيد.گاهي با يه قانون تو سر ملت بزنيد و گاهي با همون قانون خودتون رو تبرئه كنيد.
2-هيچ كاري رو با عجله انجام نديد و سعي كنيد هميشه بقيه رو منتظر بذاريد.هر چي مدت اين به انتظار گذاشتن بيشتر باشه شما كلاس بيشتري خواهيد داشت و بيشتر مدير خواهيد بود.براي مثال اگر يك سال عقب بندازيد و بعدش بگيد كه در حال مشورت بوديد بسيار مدير موفقي خواهيد بود.
3-لازم نيست هر روز باشيد.اگر يه هفته در ميون بياييد يه مدير كامل خواهيد بود.در اين صورت مطمئن باشيد كه شما رو به عنوان يه مدير نمونه انتخاب خواهند كرد.
4-براي بلاك كردن افراد دقت نكنيد.چرا كه اگر دقت كنيد اصن مدير نيستيد.براي مثال اگر يه روز صبح از خواب بيدار شيد و بريد يكيو بلاك كنيد بسيار حركت خوفي كرده ايد.
5-اصن فكر نكنيد.اگر شما بخوايد مدير باشيد نبايد فكر كنيد.چون با فكر كردن باعث ميشيد كه يه مدير ضعيف باشيد.يه مدير خوب و نمونه نبايد اصن فكر بكنه و همه كارها رو بدون فكر انجام بده.
يكي از دانش آموزان دستش رو بالا ميبره و بعد از اجازه مرلين شروع به صحبت كردن ميكنه:
-خب قربان ما كه نميتونيم اين كارا رو بكنيم.احساس مسووليت چي؟پس اينقدر مدير بودن سخته ؟من دوست داشتم مدير بشم ولي پشيمون شدم الان!
مرلين سري به نشان تاييد نشون ميده و بعد تخته پاك ميشه و تكليف هفته بعد درونش نمايش داده ميشه.
به
گروهك قطب سوم برويد و يه مدير رو به شدت شكنجه كنيد.هر چي شدت شكنجه بيشتر باشه امتياز بيشتري ميگيريد.
و مرلين با خنده از در كلاس بيرون رفت!
[b][size=medium][color=6600FF][font=Arial][url