براتی به سرعت خودشو به زیر زمین رسوند و جبعه ها رو بالا برد و همه ی محتویات جبعه هارو درون پاتیل جوشان سوپ آنی مونی تخلیه کرد !
رنگ سوپ از بنفش به سبز فسفری تغییر رنگ داد !
وقت ناهار شد و هرچی ارباب ولدک کبیر آنی مونی رو صدا می کرد خبری نبود ، اخرش به مونتی دستور داد تا با بیلش سوپ ها رو توی ظرف ها بریزه !
همه از دیدن رنگ سوپ آنی مونی متحیر شده بودن و کسی دست به سوپش نمی زد ، ولدک به شامپو دستور داد تا پیش مرگش بشه و اول سوپ رو اون بخوره !
ایوان با ترس و لرز خم شد و چند قاشق از سوپ رو خورد و رو به ارباب کرد : ارباب مزه اش عالیه ، یحتمل آنی مونی هم متحول شده !
همه به سرعت مشغول هورت کشیدن سوپهاشون شدن !
نیم ساعت بعد !قیافه همه ی مرگخواران به صورتی کاملا رویایی شده بود و همشون به هم دیه زل زده بودن تا این که ارباب تصیم گرفت پاشه !
ولدک بلند شد و با ما تحت گرامیشون حواله زمین شدن و صدا قرچی در تمام سالن پیچید ، ولی ولدک به دردش هیچ توجهی نکرد و پاشد زد زیر اواز!
امشب که مست مستم ،پاتیل عرق ........!
همه مرگخواران هم به سرع پاشدن و با ارباب شروع به هم خونی کردن !
بعد چند دقیقه همه مشغول دنسینگ بودن وسط و ارباب برای خودش تنها قر می داد که بلا رفت رفش !
ارباب : ایشششششششششش، دوباره این دختره اکبری پیداش شد ! اصلا همه ی ملت به من نظر دارن !
بلا : مای لرد فقط یه دنس کوتاه داشته باشم! اجازه هست ؟
ارباب که می خواست از شر بلا راحت بشه رفت پشت میکرفون وایستاد و بلند اواز دیگه ای رو شروع به خوندن کرد!
هرجه می خوای بری برو ،هر چی می خوای ببری ببر ولی آنیتمو با خودت نبر !
ارباب ناگهان متحول شد و هی پشا میکرفون می گفت :آنیت من کجایی ؟ مردم از جدایی !
ارباب هی می گفت و ملت مرگخوار هم هی اشک می ریختن که چرا ارباب دچار شکست عشقی شده !
ناگهان در با صدای بلند باز شد و برو بکس محفلی وارد شدن !
ناگهان مرگخواران برگشتن طرف دامبلدور و همه یه صدا با هم گفتن : دامبل باید برقصه ، دامبل باید برقصه !
ارباب پشت میکرفون اعلام کرد : دامبلدور اماده یه دنس دونفره با ارباب باش ! و به مک شاعر اهل بیت محفل دستو داد تا اهنگ خوشگلا باید برقصنو بخونه !
مک میکروفونو به دست گرفت و شروع به خوندن کرد !
ارباب بریک زنون به سمت دامبلدور می رفت تا دستشو بگیره که ناگهان صدای جیغ بلندی در سالن شنیده شد و همه رو به حالت عادی برگردوند !