هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم می‌رساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامه‌ریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیت‌های شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۰:۲۱ دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲

آماندا بروکل هرستold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۳ دوشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۳:۳۵ جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 497
آفلاین
* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

ابتدا باید به گذشته ی کورممد پاتر برگردیم، جایی که جواب بسیاری از سوالاتمون رو خواهیم گرفت.
کورممد پاتر، پاتری بود که به علت فوق بادومی بودن چشماش کورممد نام نهاده شده بود. همچنین در گوشه و کنار رول های جادوگران، کورممد رو در حالی مشاهده می کنیم که پیشه ـش بنایی و کارگریه. اینجاست که به اصلیت کور ممد پی می بریم! بله...کورممد یه جاپونی کاملا اصیل هست که از فامیلای دورش میشه به جیمز و عله پاتر اشاره کرد!
کورممد طی تحقیقاتی به این نتیجه رسیده بود که هموطناش شجاع ترین موجودات روی زمین هستن* و هنگامی که پروفسور آمبریج اون سوالو پرسید، با ایمان بر این موضوع و اعتماد به نفس کاذب پاسخ مثبت داد.
نقل قول:

* نتیجه ی تحقیقات کورممد:
جاپونی ها بنابر شواهد زیر بسی شجاع مباشند:
1.کارگران چاپونی در بالای بناهای 100 طبقه ای بدون هیچ محافظی به کار کردن مشغول اند.
2. 20 نفره داخل 1 پراید می شوند و غیرمجاز از مرز های کشور رد می شوند.
3. بمب به کمر می بندند و اینجا آنجا خودشان را منفجر می کنند.
4. یکی از نزدیکان دورم، پاتری بود که جلوی مخوف ترین ساحر عالم والده مورت ایستاده بود و خود را در بغل مرگ انداخته بود.


پروفسور آمبریج هم که می خواست ثابت کنه حتی شجاع ترین گونه ی انسانی هم از مرگ می ترسه، کور ممد رو مورد آزمایش قرار داد و فرضیه ـش رو به نظریه ی اثبات شده ی مولا درزش نرو ای تبدیل کرد.

البته ایشون یه سری از دلایل نیمه شخصی و کاملا شخصی رو پشت دلیل بالا مخفی می کنن:
* این خاندان پاتر، خاندانیه که در کنار افراط در اکسپلی آرموسی بودن، در وطنش مزارع بزرگ کشت و پرورش چیز داره. پروفسور آمبریج طی حرکتی کاملا از پیش طراحی شده تنها وارث اون اوراض رو نفله کرد.
* جهت ضایع نشدن عزراییل که بخاطر رز ویزلی، با زبون روزه این همه راه رو از ملکوت تا کلاس درس پیاده اومده بود.
* این آقای کور ممد داشت آبروی همه ی هم نام های خودش رو بر باد می داد! بزرگانی مثل ماری کوری و زبونم لال کورش کبیر! پروفسور آمبریج جهت در آرامش نگه داشتن تن این عزیزان تو گور، این کور رو از روی زمین محو کردن.
* بعد از شلیک طلسم قلابی به رز، خبر بی استعدادی پروفسور در زدن این طلسم خیلی سریع در تمام مدرسه(!) پیچید. پروفسور فقط دنبال کسی می گشت تا اتهامات رو از خودش دور کنه.

* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی

در نگاه اول گزینه ی 1 درسته. پروفسور با این حرکت قصد داشتن خودشون رو بانویی بسیار مخوف معرفی کنن تا هم دانش آموزا از ایشون حساب ببرن و هم تا آخر کلاس از دست جیغ و ویغ های رز در امان باشن.
اما اگه برای بار دوم و سوم به قضیه نگاه کرده باشین و سر کلاس چرت نزده باشین و از اول تا آخر وقت نگاهتون به سوراخ جوراب پروفسور نبوده باشه متوجه میشین که گزینه ی 3 درست تره و گزینه ی اول رو هم شامل میشه. از اونجایی درس امروزمون مربوط به ترس از مرگ می شد، پروفسور با یه تیر دو نشون زدن و مفهوم درس رو حسابی تو وجود بچه ها نهادینه کردن.


* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح

همونطور که همه ی ما شاهد هستیم، مرگخواران خیلی وقته که از محفل پیشی گرفتن و همون اول زدن همه ی کله گنده های محفل رو کشتن و محفلیام که اصن اهل بکش بکش نیستن و فقط اکس پلی می زنن. نتیجه می گیریم که کار عزراییل جادوگران خیلی سال ها پیش تموم شده و از اون موقع ست که ایشون بی کار مونده و حسرت گذشته ش رو می خوره. وقتی که صدای آواداکداورا رو از زبون پروفسور می شنوه، خودش رو با سرعت تموم به کلاس می رسونه اما بعد از این که می بینه همه زنده و سالم هستن از شدت ناراحتی چند تا سکته ی قلبی رو رد می کنه و به اون حالت متعجب که شما بش اشاره کردین میفته.

* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)


صد البته مرگخواران و جبهه تاریکی!


1.بازمانده ها لازم نیست براتون قبر بخرن! جسد شما بلافاصله جمع آوری می شه و به قید قرعه دو اتفاق براش میفته: یا داخل یکی از هزاران قبر خالی گورستان ریدل دفن میشه و یا به آشپز خونه داده میشه و از گوشتش استفاده میشه.

2. اگه شما محفلی یا هر چیز دیگه ای بمیرین بعد از مرگتون خریدن لباس سیاه فاجعه ی بزرگی برای ساحره ها (واای مشکی به من نمیاد! :worry: ) و محفلی ها(پول لباس مشکی از کجا جور کنم؟ ) بوجود میاد اما مرگخوارا همیشه سیاه پوش هستن و ازین بحران ها ندارن. تازه می تونین بعد از اینکه مراسم سال و اینا تون برگزار شد به ارواح محفلی پز بدین که: اینا هنوز برا من سیاه میپوشن!

3. تو هر گروهی غیر از جبهه تاریکی عضو باشین، باید کلی پول و مجوز برای گاز اشک آور بگیرن بازماندگان! اما تو جبهه تاریکی کسی دل نداره که بخواد اشک بریزه!

4. از اونجایی که اخلاف ما به احتمال 90٪ عین خودمون بی رحم و قاتلن، به سرعت توسط لرد پذیرفته میشن. این یعنی سهمیه ی ورود به خانه ریدل دارن!!

5. اگه محفلی باشین، بعد مرگتون تمام وسایلتون به حراج گذاشته میشه. اما مرگخوارا تمام وسایلتون رو به بازمونده هاتون(که شاید خودشون باشن ) بر می گردونن.



پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۵:۰۷ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۲

بانوی چاق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۰ جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۷:۰۸ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از برج گریفیندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

کور ممد پاتر پسری ناشناس بود که به طور مرموزی وارد مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز شده بود.
فرد مزکور همان طور که پروفسور فرمودند در اثر بلوفی که زد کشته شد اما به نظر من نمیتوان گفت که کور ممد ترس از مرگ داشته یا نه! چون پسرک به دلیل آشنا نبودن با خلق و خوی پروفسور دولورس آمبریج عزیز و این که ایشان تا چه حد درمورد صحبتها و مخصوصا اوامرشان جدی هستند کشته شد و اصلا حتی به این که واقعا از مرگ ترس دارد یا نه نیندیشیده بود! و بسیار بی فکرانه به سوال جواب داد و این جواب تبدیل به بزرگترین و وحشتناک ترین حماقت زندگیش شد.
جلوی مرگ را نمی توان گرفت شتریست که در خانه ی همه می خوابد.
روحش قرین آرامش باد.


* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

لف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزانا
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی


گزینه صحیح: ج) معرفی عنوان درس
دلیل برای نقض بقیه گزینه ها:
لف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزانا :هیچ وقت هیچ معلمی بدون دلیل به دانش آموزانش ترس القا نمی کند.
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور :پروفسور دامبلدور قبل از استخدام معلمین عزیز از هوشیاری و سلامت روحی و روانی استید خود اطمینان حاصل می کند.
د) شوخی دور همی :شوخی کردن سر کلاس درس در حد پروفسور با شخصیتی چون آمبریج نیست!

* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح


گزینه صحیح: ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
دلیل برای نقض بقیه گزینه ها:
الف) حماقت پروفسور آمبریج :حماقت کردن در حد پروفسور با شخصیتی چون آمبریج نیست!
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟ : عزرائیل دختر بچه و کودک خردسال و پیر و جوان نمی شناسد و به سن و سال کسی که می برد اهمیتی نمی دهد.
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح :مگه آمبریج با کسی شوخی داره؟؟!
* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)

مرکز توجیه عملی پیروان ققنوس (واقع در میدان گریمولد)




پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۲:۲۶ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۲

الستور مودی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۳:۱۵ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷
از دور مراقبتم!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 337
آفلاین
مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

به نام خدا، به یاد مرلین

عنوان مقاله: ذکر شده در بالا

با توجه به اینکه این مقاله برای پاسخ به سوال فوق است و سوال فوق سوالی کلی و چند بخشی است، ما آن را به چند بخش مجزا تقسیم و پاسخ میدهیم و در آخر به یک نتیجه ی کلی میرسیم.

1- کور ممد پاتر کیست یا چیست؟ پاسخ: کور ممد پاتر فردیست با نام ممد، با نام خانوادگی پاتر و لقب کور

2- ممد و پاتر معنای واضحی دارند، اما کور به چه معناست؟ پاسخ: کور برخلاف تصور عده ی کثیری از دانش آموزان (خانوم اجازه؟ به خدا من به پروفسور پرنس هم گفتم، باور کنین قصد تقلب نداشتم، چشم جادوئیه دیگه... میبینه، چیکار کنم؟) که آن را /kur/ تلفظ می کنند، معنی نابینا نمی دهد.

کور در عبارت «کور ممد» /kor/(ک غلیظ تلفظ شود) تلفظ میشود و در زبان ترکی آذری یک لقب اشرافی همپایه ی «لرد» است.

3- کور ممد پاتر به چه علتی بلوف زد؟ پاسخ: شاید اصلی ترین سوال این مقاله این سوال باشد. همانطور که در سوال بالا گفته شد کور ممد دارای یک لقب اشرافی همپایه ی لرد بود. اما نام وی در کتاب لرد های جهان نوشته ی سارا ژوهانسون قید نشده است. پس بایک دو دوتا چهارتای ساده به این نتیجه می رسیم که او خود این لقب را به خود داده. با یک سه سه تا نه تا هم می فهمیم که کسی که خودش به خودش یک لقب اشرافی بدهد دچار بیماری روانی «خود بزرگ بینی» و «اعتماد به نفس کاذب شدید» هست. بدیهتا کسی که این دو بیماری روحی-روانی را داشته باشد در باره ی خودش بلوف می زند.

4- چرا پروفسور آمبریج کور ممد پاتر را کشت؟ پاسخ: سوال غلط است! در واقع باید پرسید:

- چرا پروفسور آمبریج یک عنصر مخرب و انگل اجتماع مبتلا به بیماری های روانی و مرتکب شده به جرم دادن لقب اشرافی به خودش را حذف کرد و جامعه را از شر وی خلاص کرد؟
پاسخ: کاملا واضح است. پروفسور آمبریج در یک حرکت مسئولانه، یک انگل اجتماع را حذف، یک مجرم را اعدام و نسل پاتر را منقرض کرد (جهان را نجات داد کلا). پس جای سوالی باقی نمی ماند.


چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی

برای پاسخ گزینه های نادرست را حذف می کنیم:

گزینه ی 1: گزینه بنظر درست می رسد... پس این گزینه را نگه داشته و آخر بررسی میکنیم.
گزینه ی 2: من در دفتر اسناد وزارت خانه، با ارائه ی نشان کاراگاهی ( ) پرونده ی سلامت و سوابق خانم آمبریج را بررسی کردم... هیچ موردی از بیماری (چه جسمی چه روحی چه روانی) بجز ضعف چشم و نزدیک بینی و علاقه ی شدید به رنگ صورتی و وسواس نسبت به ویزلی ها و خپلی بیش از اندازه ی پاها و پوکی استخوان و آرتروز و روماتیسم و دیسک کمر و کم خونی و تعداد بیشماری پولیپ در بینی هیچ مشکل دیگری ندارند.
گزینه ی 3: کاملا درست بنظر می رسد.
گزینه ی 4: خب از آنجایی که خانم آمبریج معلمی جدی و سختگیر هستند این گزینه رد است.

خب، از آنجایی که گزینه ی 1 در مقابل گزینه ی 3 شانسی ندارد جواب درست گزینه ی 3 است.

عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)
الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح

برای پاسخ گزینه های نادرست را حذف می کنیم:

گزینه ی 1: من در دفتر اسناد وزارت خانه، با ارائه ی نشان کاراگاهی پرونده ی سلامت و سوابق خانم آمبریج را بررسی کردم و از آنجایی که IQ ایشان 126 هست نمی توان ایشان را احمق فرض کرد.
گزینه ی 2: این گزینه هم چون خانم آمبریج کاملا قوانین را ازبر هستند و همیشه تابع آنها بوده اند رد است.
گزینه ی 3: عزرائیل دلسوزی نم کند.
گزینه ی چهار: بدیهتا با حذف سایر گزینه ها این گزینه صحیح است.

یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)

خب من محفلی هستم و مزایا ی مرگ هنگام داشتن کارت بسیج محفل فعال:

1. نپرداختن ِ مالیات
2.داشتن ِ حق ِ تقدم در جاروسواری در همه حال
3. ورود به مدارس و دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی بدون ِ گذراندن امتحان سمج {با سهمیه ی محفل}
4. داشتن ِ حق ِ تقدم در استخدام در همه جا
5. دریافت مبلغی کمک هزینه ی خرج از محفل
و هزاران هزار جایزه ی نقدی و غیر نقدی دیگر!

اینا یکم آشنا نبودن؟ تو ورقه ی کی دیدم خدا؟


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۷:۵۶ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۲

بارتی کراوچ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۵ شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۱:۲۱ شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از خانه ریدل
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 121
آفلاین
بسم الارباب الظالم الظلیم


* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

کور ممد پاتر،یکی از میلیون نفری است که نام خانوادگی اش "پاتر" است! این موجود که در میان مشنگ ها به گوژ پشت نوتردام معروف بود،و در میان جادوگران بدلیل پاتر بودن و دلایل متعدد دیگر مورد تمسخر قرار میگرفت،برای رهایی از واقعیت به پیشه دیرینه طایفه پاتر یعنی لاف زدن روی آورد.او به تقلید از "کر عله پاتر" تظاهر میکرد که از مرگ هراسی ندارد در حالی که وقتی با دمنتوری مواجه میشد شلوار خود را(گلاب به روتون)خیس میکرد.او همچنین در مواجهه با بوگارت ها نیز مجبور به تعویض شلوار خود میشد زیرا بوگارت به شکل جنازه وی(ترس اصلی اش) در می آمد.کور ممد،سعی میکرد با لاف زنی وخالی بندی های بسیار خود را شجاع و نترس جلوه بدهد و ثابت کند چیزی کمتر از دیگر پاتران ندارد.من در تعجبم که چگونه با چنین موجودی در یک کلاس حضور داشتم!این موجود برای جامعه جادوگری بسیار مضر بود.و من بیشتر به دلیل ورودش به هاگوارتز در حالی که سالازار اسلیترین کبیر مدیرند تعجب کرده بودم!چنین موجودی به شدت اعصاب خرد کن است حال اگر نام خانوادگی اش "پاتر" را در نظر بگیریم،متوجه میشویم که وجودش اضافه بود و کاری جز گرفتن جای یک دانش آموز با استعداد نمیکرد.مرگ او حقی بود که سال ها از گرفتنش سر باز میزد اما او در کلاس شما،به حقش رسید.من از شما پرفسور هوشیار متشکرم که جامعه جادوگری را از چنین لکه ننگی پاک کردید.

* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی


من تر جیح میدهم این سوال را به صورت حذفی حل کنم.
صد در صد پرفسوری هوشیار و خیرخواه مانند شما امکان ندارد بیماری روحی-روانی داشته باشد!پس بدون توجه به گزینه "ب"،سوال را 3 گزینه ای در نظر میگیریم.
همچنین کلاس "دفاع در برابر جادوی سیاه" کلاسی بسیار جدی است پس خود به خود گزینه "د" نیز حذف میشود.با حذف گزینه دال،گزینه الف صحیح از آب در می آید در حالی که گزینه جیم نیز صحیح است.اما دلیلایل خوبی برای انتخاب رز ویزلی نیستند پس من گزینه "هـ"را اضافه میکنم:
تضمین سکوت کلاس از جانب رز ویزلی تا پایان کلاس درس!

* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح


این سوال را هم مانند سوال بالایی به روش حذفی حل میکنم.
با نادیده گرفت گزینه الف به حل سوال ادامه میدهم.
گزینه جیم نیز با توجه به قابلیت های رز ویزلی حذف میشود!
حال دو گزینه "ب" و "د" باقی مانده اند.
گزینه "ب" را هم حذف شده در نظر میگیریم زیرا در ایفای نقش شخصیت هارا به راحتی میکشیم و زنده میکنیم.
پس تنها گزینه باقی مانده صحیح است.

* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)

بدون لحظه ای تامل گروه مرگخواران را انتخاب میکنم.
بزرگترین فایده آن است که از بدو ورود شما به این گروه،دل شما را که محلی ـست که در آن احساسی به نام عشق وجود دارد در می آورند تا در آینده دچار مشکلاتی مانند شکست عشقی که امروزه بسیار در میان جوانان شایع است نشوید.
همچنین میتوانید بدون هیچگونه مانعی از جادوی مقدس سیاه استفاده کنید.
همچنین اگر کارت دائمی داشته باشید،مواد خالکوبی شما از کیفیت بالایی برخوردارند!
مزایای دیگری هم وجود دارد که با مطالعه تکالیف سایر مرگخواران میشود از آن ها مطلع شد.

پرفسور ببخشید دیر فرستادم،سرعت نتم افتضاحه!سه روزه دارم باهاش سر و کله میزنم وگرنه خیلی وقته که آماده ـست!


به یاد اما دابز!

I'm bad.And that's good
I'll never be good.And that's not bad


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲:۴۳ شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۲

هوگو ويزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۳ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۳:۱۶:۲۰ یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
از لینی بپرسید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 362
آفلاین
* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

یکی از اپشن های مثبت پرفسور امبریج شناختن دروغگو هاست و او این دروغگو را شناخت و او را کشت.تازه کور ممد پاتر مرحوم از کجا میدانست این خانوم اینقد بی رحم است؟یک چیزی گفت که متاسفانه پدرش در اومد.هدف دیگه پروفسور ضایع کردن این شخص و خجالت زده کردنش بود که هم موجبات خنده و شادی ما را فراهم کند و هم درسی به این شخص بدهد که دیگه بلوف نزند.و دلورس میدانست همه از مرگ میترسند و مرگ هم از دلورس(خداییش خیلی وحشتناکه)پس به همین خاطر مچ کور ممد را گرفت
در ضمن این خانوم خودش اخر لاف است و تسترال را رنگ میزند جای اژدها میفروشد.فهمیدن لاف کور ممد که چیزی نیست


* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)


الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی

چون اگر این خانوم بیماری نداشت که اوادای قلابی نمیزد.راستکی میزد که ما رو از دست این خانوم راحت کنه.تازه با این کارش هم رتبه خودش زیر سوال رفت.اخه به کور ممد زدی,به وراج رز نزدی؟

* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح

ایشان با این کارشان در اختلال در نظم اداری اون بالا ایجاد کرده و باعث باز خواست و بیکار شدن جناب عزرائیل شدند و اخرین بار عزرائیل در حالی که داشت روح خودشو تحویل می داد دیده شده و به زودی قرار است دسترسی عزرائیل به پروفسور امبریج اعطا شود


* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)


خوب من مستخدم دائم این جناح هستم و بازماندگان من میتوانند با در دست داشتن کارت شناسایی به خانه ریدل رفته و ارثیه یه ارزشمند بنده(یه سماور) رو دریافت کنند البته تضمینی نیست که بتوانند سالم بر گردنند.ولی تنها خوبی اش این است که سالهای بعد بچه هایم میتوانند بدون مصاحبه شغل شریف مرا ادامه دهند(خیلی هم دلشون بخواد)



همه برابر اند ولی ارباب برابر تره

هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۲:۱۳ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۹۲

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

خاندان پاتر ها و تمامی کسانی که خود را پاتر می نامند فکر می کنند،از مرگ نمی ترسند.
یکی از جملات معروف ریچارد پاتر،یکی از معروف ترین پاتر های تمام دوران که در دوره رنسانس زندگی می کرده،این است:
"پاتری که از مرگ بترسد پاتر نیست!"

حکایتی داریم که می گوید در عصر سنگی،دسته ای از انسان های غار نشین مشغول شکار بودند،ناگهان ببری به آنان حمله می کند.ریش سفید این قبیله برای نجات بقیه خودش را دهان ببر می اندازد و می گوید:پـَ آ تِر!(ااز مرگ نمیترسم!)
متاسفانه او متوجه نبود که با خورده شدن فقط بقیه را بیشتر به دردسر می اندازد و اشتهای ببر را تحریک می کند،در هر حال...
کوچک ترین پسر زنده ماند و چون درست نمی توانست درست حرف بزند همش می گفت:پاتر،پاتر!
اینگونه خاندان به اصطلاح نترس پاتر ها به وجود آمدند.(کوچک ترین پسر سال ها بعد فداکاری کرده و برای جلب کردن توجه یتی در هیمیالیا خودش را از کوه پائین انداخت!)

البته لازم به ذکر است که پاتر ها همیشه دنبال جلب توجه و ترحم دیگران بوده اند.پاتر ها از همان روز اول خود را تافته ی جدا بافته حس می کردند و به گونه ای باید این موضوع را با رفتار و حرف زدنشان ثابت می کردند.این رفتار کلیشه ای و مسخره خاندان پاتر موجب بوجود آمدن الگوهای رفتاری غلط در جامعه می شود و کودکان معصوم جامعه را به راه های اشتباه و احمقانه می کشد!

پروفسور آمبریج که یکی از سران جادوگریست برای جلوگیری از بوجود آمدن شکاف های متعدد در خانواده ها و جامعه توسط پاتر ها که به دروغ می گفتند از مرگ نمی ترسند،"کور ممد پاتر" را از روی صفحه ی هستی پاک کردند تا دیگران در تقلید از آنان چنین رفتار های ناشایستی را انجام ندهند.

به علاوه شخصیت های ساختگی در ایفا نیز موجب می شوند که ملت از آنان تقلید کنند و همه ی ایفا را شخصیت های ساختگی فرا بگیرد!

در نتیجه این عمل پروفسور آمبریج شایسته ی تقدیر و صد البته تمجید است!

* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی


پروفسور آمبریج با هوش سرشاران با یک تیر دو نشان زدند پروفسور با القای ترس به دانش آموزان،آن ها تا پایان درس جرئت نمی کردندند فضای آرام کلاس را متشنج کنند!
به علاوه با این روش خلاقانه عنوان درس را معرفی کردند به طوری که دانش آموزان تا پایان عمر خود این درس را فراموش نخواهند کرد!

* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح

عزرائیل از حرکت پیش بینی نشده و صد البته بسیار خلاقانه پروفسور که بسیار پایبند به قوانین ایفای نقش هستند متعجب شد.پروفسور با این حرکت خودشان ثابت کردند که مرز ها نمی توانند او را محدود کنند،او به وسیله مرز ها دیگران را محدود می کند!
البته عزرائیل بعدا هنگامی که فرم استعفایش را می نوشت اعلام کرد که تا به حال چنین گستاخی ای را از انسان ها ندیده و وقتش خیلی کمتر از اینست که سرکارش بگذارند.
(در جواب فرم استعفایش نوشته بودند:ببین این آمبریج میزنه بلاکمون می کنه!خودتو لوس نکن سر کارت برگرد!)

* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)

در جناح مرگخواران به دلیل کشته های زیاد هر روزه ی مرگخواران مونتگومری،گورکن مخصوص ارباب لرد ولدمورت،با سرعت نور قبری می کند و جنازه ها را پنج شش تایی روی هم می اندازد و خاک را با لگد به درون قبر بر می گرداند!
البته اما دابز،سرآشپز خانه ریدل،و آیلین پرنس،معجون ساز،از اجساد با کیفیت برای غذا ها و معجون هایشان استفاده می کنند و گاهی هم حس چشایی به ان ها کمی دهند تا در مورد مذه ی غدایشان نظر دهند.
آماندا بروکل هرست،مخترع ریونی،و فلور دلاکور،کاشف ورد های جدید، هم از اجساد مرگخواران و کشته های خانه ی ریدل برای تست ورد ها و اختراعاتشان استفاده می کند!

یکی از شعار هایی که روی فرم در خواست عضویت و تبلیغاتشان نوشته اینست:"به گروه مرگخواران ملحق شوید تا در آخر حتی از جسدتان هم استفاده شود!"

با تشکر،فلور دلاکور!


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲

آیلین پرنس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۲۳:۴۱ پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
گروه:
کاربران عضو
پیام: 633
آفلاین
* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)
خب در این رابطه باید چند فرضو بررسی کنیم. کور ممد پاتر به دست پروفسور آمبریج کشته شد. با یه نگاه سطحی به کلاس اینطور برداشت میشه که کور ممد پاتر سر کلاس نسبت به استادش گستاخی کرد. یعنی قدرت پروفسور رو ندیده گرفت و مدل پاتری باد کرد. البته اینم به خاطر همون غرور کاذبی که تو خون ناخالص پاترها پیدا میشه(حالا این ناخالصی بخواد با مشنگ زادگی هم ترکیب شه که دیگه...) و چیز عجیبی نیست. در نتیجه هم جا به جا به دیدار پدر و مادرش رفت. در این فرض من حقو به پروفسور آمبریج میدم. اما با این همه میشه فروض دیگه ای رو هم در نظر گرفت.
نقل قول:
یک دست چروکیده و پیر در کنار پرسی بی دهن در انتهای کلاس بلند شد.

با توجه به سبک نگارش این جمله و همینطور با توجه به مفهومی که از سایر جملات در تصیف کور ممد پاتر برداشت میشه اون مرحوم که آخرش معلوم نشد زن بوده؟مرد بوده؟ خنثی بوده؟... موجودی بوده پس چندشناک و کریه المنظر که مشاهده اش کافی بوده آدم دچار حالت تهوع بشه. ترکیب تهوع اوری که به کمک غرور کاذب پاتری تونسته بود تا اون لحظه به حیات متعفنش ادامه بده. میشه اینجوری نتیجه گیری کرد که پروفسور آمبریج در راستای ایجاد فضای سالم و مناسب برای زندگی در سایت شجاعانه به این عمل خطیر دست زدند و ترکیب نامیمون و ناشگون یه گندزاده و پاترو از روی صفحه ی سایت محو کردن تا اعضا با دیدنش از سایت فراری نشن. با بررسی این فرض در اینجا هم حقو به پروفسور میدم.
فرض بعدی

نقل قول:
آمبریج: «می بینم که باز سوروس شخصیت های ساختگی تایید کرده ! ایوان، کجایی؟ شاهد باش من شخصیت کلیدی رو حذف نکردم از ایفای نقش و آسیب نزدم به بدنه اش. آواداکاداورا !

همونطور که در این فرض مشاهده میشه کاملا مشخصه قصد پروفسور از اجرای طلسم مقدسی چون آوادا روی این موجود پلید چی بوده... التزام به حکم قانون. عمل ایشون در قبال یه شخصیت تخیلی و ساختگی نشان دهنده ی اوج مسئولیت پذیری و اعتقادشون به حکم قانونه. در اینجا نیز من باز حق رو در قبال عمل بسیار شایسته ی پروفسور به ایشون میدم.

* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی


گزینه ی دال در اینجا مناسب تر به نظر میاد. البته من گزینه ی هـ نیز به ذهنم میرسه که با اجازه ی پروفسور ارائه می کنم. زهر چشم گرفتن و عرض اندام کردن در مقابل عزراییل!

* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح


پروفسور... این که چیز عجیبی نیست. عزراییل همیشه قیافه اش این شکلیه! البته این دفعه یه مقدار تعجبش بیشتر از همیشه بود. علتش این بود که عزراییل متوجه شده رقیب قدری پیدا کرده که حتی به اون فرصت فکر کردن هم نمیده چه برسه به جون گرفتن!

* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)

بی لحظه ای تامل من مرگخواران رو بر میگزینم. چه چیز بالاتر از نشان مقدسیه که بر ساعد دستم خورده و چی بالاتر از خدمت به ارباب ولدمورته؟ از مزایاش همین بس که هرکاری دوست داشته باشم میکنم به هیچکس جز سرورم لازم نیست پاسخگو باشم. همین بس که وقتی تو خیابون راه میرم مردم از وحشت جیغ می کشنو فرار می کنن. خیلی حال میده! تازه این ترسو وحشت رو برای بازمانده هام هم به ارث می ذارم دیگه چی می خوان؟ برقراری سریع ارتباط با سایر همکاران رو هم همه در جریان هستن و در اینجا نیازی نمی بینم بخوام بازم توضیح بدم.


ویرایش شده توسط آیلین پرنس در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۰ ۲۳:۴۲:۰۸


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۶:۵۵ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
1. مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

چرا کورممد بلف می زد که از مرگ نمی ترسد؟ چرا کور ممد خود را جزو کسانی که از مرگ نمی ترسند قرار داد؟ اصلا این کورممد کیست؟

می رویم به سال ها قبل، شب ناپدید شدن ارباب سیاه!

صدای لرزیدن تمام بدن خانواده چهار نفره پاتر ها حس می شد. لی لی صورت هری کوچولو در حالی که روی گهواره اش خوابیده بود؛ را ناز می کرد و کورممد پاتر که دور از محبت مانده بود؛ هی مانند چسب دوقلو به مادرش می چسبید.

لی لی در حالی که پاهاش را می چرخاند که شاید کورممد بیوفتد؛ رو به جیمز گفت: «این الدنگ رو دورش کن!» جیمز مانند اسکل ها همان جا نگاه می کرد و کاری نمی کرد. فقط می لرزید و انواع اکسپلیار موس ها را مرور می کرد. وقتی همسرش بار دیگر اصرار کرد؛ او فریاد کشید: «اوف! فکر می کنی واسه چی به هیچ کسی نگفتیم که یه بچه دیگه هم داریم؟ چون روانیه! عین مادرش. الانم اسمشو نبر می آد و می خواد ما رو نفله کنه. اون وقت تو فقط به این که یه موجود بهت چسبیده گیر می دی.»

ناگهان صدای بارش باران شدید تر شد و از طبقه پایین صدای شکسته شدن چیزی آمد. لی لی که قادر به حرکت نبود؛ از او پرسید: «میری ببینی چه خبره؟» اما جیمز با حالت گریه مانندی، نالید: «اما من می ترسم!»

لی لی فوشی به او داد و گفت: «چی تو بهتر از سوروس بود؛ نمی دونم.» جیمز گفت: «پولم؟» لی لی سر او داد کشید و این باعث شد که او ترجیح بدهد که از سرراه او دور باشد.

وقتی جیمز پایین و پایین تر می رفت؛ سر راه پله مردی را دید. اولین جیزی که توجه ـش به آن جلب شد؛ دماغ نداشته آن فرد بود.
- اِ... تو دماغ نداری که!

جیمز با دیدن دست لرد ولدمورت که به طرف چوبدستی اش می رفت؛ متوجه خطر شد و با سرعتی باور نکردنی حدود 30 بار اکسپلیارموس را به طرف او فرستاد. اما لرد سیاه جا خالی داد و او را کشت.

- موهاهاهاهاها! من دارم می آم بخورمت پاتر!

وقتی لرد به طبقه بالا رسید؛ کورممد و لی لی با هم فریاد زدند. لی لی گفت: «تو رو خدا منو نکش. منو نکش. بیا کور ممد من رو بکش. بیا!»

لرد سیاه با خشم او را کنار زد و به بالای گهواره پاتر رفت. ناگهان انگار چسب دوقلو آب شده باشد؛ کور ممد از پای مادرش جدا شد و با صدای زیر 6 ساله اش داد زد:
- پدسوخته! می تونی منو بکش!

لرد آودا کداورایی به طرف کور ممد فرستاد. اما در کمال تعجب او نمرد. لرد با تعجب پرسید: «چجوری...» کور ممد لباسش را بالا زد و جلیغه ضد طلسمی زیر آن پدیدار شد. سپس پرسید: «چیه؟ جا خوردی کچل؟ بیا...» اما لرد ولدمورت توجهی به او نکرد و لی لی پاتر را کشت و در شرف کشتن هری کوچولو ناپدید شد.

کور ممد با تعجب گفت: «چجوری؟» چند دقیقه آن جا ماند تا راوی برای او توضیح دهد؛ اما وقتی دید چیزی نشد؛ تصمیم گرفت برای ادامه تحصیلات به هاگوارتز بیاید و پنج سال بعدی تا یازده ساله شود را در آن جا و در هتل های مجانی اش بماند.

خب! این نشون می ده که چون جناب کورممد یک جلیغه ضد طلسم خیلی خفن دارن؛ از مرگ نمی ترسن! حالا پس چرا مرد؟ جواب این سوال رو باید در داستانی دیگر جستجو کنیم!

کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه، پروف آمبریج:

- خب خب خب! گفتی از مرگ نمی ترسی؟
- نه پروفسور! می دونین؛ من مثل اون همکلاسیمون که غیب کردین و اسمشو نبردین؛ هری پاتر رو خوندم داخل اون شما بودین. اینقدر بدجنس و بدترکیب و بی شعور و ...

آمبریج سرش را کج کرد وفرمود: «جانم؟» با ساکت ماندن کور ممد آمبریج ادامه داد: «بنده با این پر خوشگلم نمی بینید چقدر با وقار و زیبا هستم؟ اونا همش چاخانه! داستانه. اصلا نباید اونا رو بخونین و حالا... گفتی چرا نمی ترسی؟»

کور ممد همان طور که چشم در چشم آمبریج بود؛ دهانش را پاک کرد و گفت: «همون طور که گفتم چون شما خیلی همون چیز هایی که گفتم بودین؛ همه باید از شما بترسن. اما من نمی ترسم. چون من... یه رازی دارم که هیچ کس نمی دونه.» آمبریج با بی تفاوتی پرید: «چه رازی؟»

- اگه بگم باور نمی کنین استاد!

آمبریج که کمی کنجکاوی اش تحریک شده بود؛ دوباره پرسید. اما وقتی دید کورممد جوابی نمی دهد؛ به او یک آودا کداورا پرتاب کرد.

همان زمان، در فکر ممد پاتر، موقع پرتاب آودا:

جلیغه ضد طلسم من رو هیچ طلسمی حتی آودا نمی تونه بشکنه و این که من هیچ وقت درش نمی آرم؛ حتی تو حموم، این رو می رسونه که من نمی میرم. البته امرزو حموم رفتم؛ درش آوردم. فکر کنم. در آوردم؟ صبر کن! الان جلیه تنمه یا نه؟ وای، الان من می میرم؟!

بالاخره آودا به کورممد اصابت کرد و او نقش زمین شد و دلوروس که با تعجب به اولین باری که آودایش کار کرد؛ نگاه می کرد؛ رو به بچه ها گفت: «چیه؟ تکلیفتون رو بنویسین.»

خب، این داستان ها نشون می ده که چون کورممد فکر می کرده جلیغه داره؛ از مرگ نمی ترسیده. اما تنها یک بار اون رو تو عمرش در آورده بود که اونم حموم دیروزش بود و یادش رفت که اونو بپوشه.

برای همین از مرگ نمی ترسیدن؛ اوشون. چون فکر می کردن نمی تونن بمیرن. اما....

*اوستاد، عجب مقاله مختصری دادیم؛ نه؟


2. چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی


گزینه ب! اوستاد ما یکم حالشون بد بوده امروز. چون یک اکسپلیار موس(!) به جای چوبدستیشون به پیشونی ـون کمونه کرده بود!

3. عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح


من گزینه "ه)دیگر موارد" رو انتخاب می کنم. دیگر موارد هم شامل چیزی می شه که ما مخ مون هنگ کرده و همین طور به شما نمی گیم، اوستاد!

دیگر موارد می تونه شامل "قیافه وحشتناک آمبریج" بشه. البته چون دافنه در آن جا بود؛ عزراییل از این که چنین آدم های "خوشگل" ـی هنوز وجود دارن؛ تعجب کرد!


4. یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)

پروف جان! فارسی حرف بزنین ما هم بفهمیم. یعنی چی؛ کارت عضویت یعنی همون کارتی که داخل حیاتمون داریم یا همون کارتی که اون دنیا بهمون می ده؟

من با کارت عضویتی که تو هردوتاشون هست؛ می نویسم و مرگخواران.

ماجرای کارت هایی که مرگ را راحت می کنند؛ از جایی شروع شده که لرد ولدمورت می بیند که تعداد مرگخوارانش برای مقابله ا ققنوسیان کافی نیست. لرد برای چاره ای پیش روح مرلین بزرگ می رود و مرلین به او پیشنهاد می دهد که برای این که گناهان مرگخوارانش کم شود در آن دنیا؛ کارتی به آن ها بدهد که خوشبختی آن ها را در آن طرف تضمین کند.

لرد با تعجب در مورد چنین کارتی می پرسد و مرلین با توافق رییس دنیای زیرین کارت مخصوص مرگخواران را درست می کند.

لرد در اعلامیه هایش این موضوع را ذکر می کند. فردای آن روز تعداد داوطلبان به قدری زیاد می شود که برای بررسی آن ها، لرد ناچار به درخواست هم کاری می شود.

چند روز بعد مرلین ندا می دهد که رییس دنیای زیرین برای کارت ها درخواست گالیون کرده و تنها چاره پخش کارت های غیر دائمی یا همون موقتی هستش.

وقتی لرد در مورد فرقشون پرسید؛ مرلین جواب داد: « هیچ فرقی ندارن! نویسنده برای نمره گرفتن فقط مجبور بود که اینو الکی وارد داستان کنه. تو به خودت نگیر.» لرد با خوش حالی پذیرفت و از آن پس فقط مرگخوار های پول دار قادر به استفاده از کارت های دائمی هستند.

هر وقت مرگخواری می میرد؛ بقیه دور او را می گیرند و اولین سوال قیامت را می پرسند: «کارت داری؟» اگه مرگخوار کارت دائمی را نشان بدهد؛ او را به یک محل سیار دل پذیر و خوش گل و ناز می برند. اگر هم کارت موقتی نشان دهد؛ مسئولین پس کله او را زده و او را به همان جا می برند. اگر هم کارتی را نشان ندهند؛ او را بار ها و بار ها می کشند.

...

*اوستاد؛ با جواب سوال یک عملا مخ ما هنگید!


ویرایش شده توسط دافنه گرینگراس در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۱ ۱۶:۴۵:۳۶

تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۱:۳۶ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۵۷ دوشنبه ۱ تیر ۱۳۹۴
از هاگوارتز
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 454
آفلاین
مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز
خانم امبریج ادم که بلوف بزنه باید اوادا بخوره بمیره اومد بگه ما اره ما شجاع که خانم امبریج حالش را گرفت.
علل کشته شدن:بخا طر این که ادم پرو باید بمیره.
* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)
الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس د) شوخی دور همی
د

عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)
الف) حماقت پروفسور آمبریج ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟ د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح
د
* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز
ما که محفلی هستیم اگه بمیریم خرج کفن ودفن میدن بعدشم سر قبرت تف نمی اندازن یا قبرتو باز کنند.بعدشم برای بازماندگان خوبه اگه فشفشه هم باشنند میرن هاگوارتز.


مراقب خودت باش.


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۰:۵۷ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

به نظر بنده این یک سوال بسیار بیهوده ای است و اصلا نباید وقت ارزشمند فرزندان اصیل زادگان و مرگخوارزادگان را با این قبیل لاطائلات گرفت.
اما چرا این سوالات بیهوده است؟ توضیح خواهم داد.

ببینید، شما پرسیدید که علل قتل کورممد توسط شما چه بوده است؟ به نظر بنده کورممد بودن ایشان دلیل کافی و لازم برای قتل وی می باشد حالا شما فامیلی منحوس "پاتر" را هم اضافه کنید. دیگر چه شود! کورممد بودن یارو کم بود فامیل کله زخمی هم از کار درآمد! حالا سوال اینجاست که یک چنین جرثومه ی فسادی آیا باید زنده بماند و اصلا این را کی ثبت نام کرده در هاگوارتز تحت مدیریت سالازار اسلیترین؟ اصلا این جد بزرگ آلزایمر است و آرمان های خود را فراموش کرده وگرنه بعد از هزاران سال که بالاخره مدیر شده، این گندزاده های مشنگ شیفته ی کله زخمی را ثبت نام نمی کرد و من اگر می دانستم با یک همچین آدمی سر یک کلاس نشسته ام مثل این جادوگرهای یانکی می آمدم و همه ی هاگوارتز و اساتیدش را به رگبار آوادا می بستم تا درس عبرتی باشد برای دورمشترانگ و بوباتون!
بنده همینجا کمال تشکرات را از این اقدام سریع، به جا و به موقع استاد محترم به عمل آورده و امیدوارم دیگر هرگز شاهد نشستن چنین لکه های ننگی بر نیمکت های هاگوارتز نباشیم.

اما سوال دوم شما در مورد اینکه چرا این لکه اینقدر بلوف می زند دیگر واقعا جای پرسیدن ندارد. چرا؟ مگر شما خاندان کله زخمی ها را نمی شناسید. این ها همه شان اهل دروغ و بلوف و چاخان اند. من حتی به چاخانوف هم شک برده ام که نکند کله زخمی باشد!
شما همین بابای کله زخمی را ببینید وقتی ارباب قدر قدرت به خانه ی فسادش حمله می کند ببینید چه قشقرقی راه می اندازد:

نقل قول:
جیمز پاتر در هنگام حمله ارباب قدر قدرت به خانه ی فسادش نوشته:
اوه! لیلی! هری رو بردار و فرار کن! من در برابر اسمشونبر از شما محافظت می کنم. اوه! لیلی! تو که چشمات خیلی قشنگه! برای آخرین بار تو چشمای من نگاه کن و بهم قول بده که بعد از من زن کله چرب نمیشی و تا موهات رنگ دندونات (البته نه اون دندون کرموت که پارسال عصب کشی کردی) بشه تو خونه میشینی و هری رو بزرگ می کنی تا بزرگ که شد بره و انتقام منو از اسمشونبر بگیره و یار محفل و دامبلدور عزیزمون بشه. اوه! لیلی! هر چی دلت میخواد با خودت ببر ولی هری رو نبر... یعنی... چیز... اون گیتارو کجا می بری؟... اون عکس کله چرب چیه چسبوندی رو گیتار؟!... هری رو چرا انداختی تو سطل آشغال؟!... بیا هری رو وردار ببر... هوی... نه! کمک!... اسمشونبرا حمله کردن... شلوارم چرا خیس شد؟! پاهام چرا فلج شد؟! لیلی! هری رو ولش!... بیا منو با خودت ببر... نه...


خب. حالا اگر ابوکله زخمی به جای این کارهای جلف و بلوف زنی ها، دست زن و بچه اش را می گرفت و در می رفت الان زنده نبود؟
نه که نبود! باز هم لرد سیاه دو کوچه پایین تر می گرفت، آواداش می کرد. تنها راه فرار این بود که غدبازی را کنار بگذارد و دست زن و بچه اش را بگیرد و برود پیش ارباب اظهار اطاعت و بندگی کند. ولی نکرد که! اعتماد کرد به امثال پشمک و سیریوس هاپ هاپو که با دو نات پیمان رازداری را شکستند و محلش را لو دادند، این هم شد نتیجش.
دیگر نگذارید از بلوف بودن خود کله زخمی و بچه ی جیغزش بگویم! آقا! اصلا این ها از ریشه خرابند. نسل گودریک گریفندور را باید کند انداخت دور! به خاطر همین می گویم از این سوالات بیهوده نپرسید. هم اعصاب خودتان خراب می شود هم اعصاب ما.

* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی


آخه چرا منو تو این موقعیت قرار میدی؟ الان راستشو بگم میگی چرا گفتی! دروغ بگم بر خلاف سوگند وزارتم عمل کردم. ولش کن راستشو میگم و تمام عواقبش رو به جون می خرم. من یک وزیر مردمی ام که حاضرم در راه مردمم از جان بگذرم.
تو همون موقع ریگولوسیت هم این آوادا رو بلد نبودی، سه خط در میون درست میزدی. حالا که دلویی دیگه چه انتظاری باید ازت داشت؟!

* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح


از اعتماد به نفس گوله ی دلو بعد از در کردن ورد اشتباه.

* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)


آخه باز چرا منو تو این موقعیت قرار میدی؟ من از وزارت تعریف کنم حالا یا از مرگخواران؟! ها؟!:vay:
ولش کن اصلا! از بدی های محفل میگم!
ملت! هر چی این جیغز گفته بهتون از مزایای محفل، همش دروغه. اینا همش در باغ سبزه. جوونای خودتونو به این مفسدین نسپرین که اینا با شستشوی مغزی بچه هاتونو ازتون میگیرن.

اصلا می دونین اینا شعار اصلیشون چیه؟ همه می دونن دیگه! عشق!
رییسشون کیه؟ دامبل!
باقیش یه حساب دودوتا چارتاست. دامبل با همین شعار عشق رفت مفسد فی الارض شد حالا شما هم جووناتونو بفرستین زیردست این پیر منحرف تا از راه راست وزارت و سیاهی منحرف بشن! اصلا عشق مایه ی فساده!
شما مرگخواران رو ببینید. عشق کلمه ی ممنوعه است اونجا! و نتیجه اش چیه؟ یک دیسیپلین خارق العاده که مو لای درزش نمیره. همه تحت امر ارباب در راه اعتلای سیاهی!
وزارت رو ببینید. چیز شعار ماست و نتیجه ی اون آزادسازی حداکثری ظرفیت ها و به ارمغان آمدن آزادی و پرواز برای آحاد جامعه است.
حالا محفل رو ببینید... ببینید چطور با شعار عشق روز به روز بیشتر در منجلاب فساد و تباهی فرو میره و تاسف دلسوزانی مثل ارباب و وزیر محترم رو برمی انگیزه.
در ضمن هرکی کارت عضویت وزارت داشته باشه بعد از مرگش به خانوادش سبد کالایی شامل 1 کیسه برنج، 2 قوطی روغن، سه کیلو شکر، یک پک کامل از کرم و صابون جن خاکی (تهیه شده از عصاره ی جن خاکی) و 1 ماه پاترونوس رایگان همراه آخر، مخصوص ماه رمضون میدیم.

پ.ن: خانوم اجازه! ما اعتراض داریم. چرا کلاس دفاع در برابر جادوی سفید نداریم. الان من از کلاس برم بیرون یه کله زخمی دیوانه با ورد اکسپلیارموس بهم حمله کنه باید چیکار کنم؟ آیا در صورت مرگ من و رسیدن سبد کالای رمضانم به ارباب قدرقدرت چه کسی پاسخگوست؟


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۰ ۱:۱۳:۱۰


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.