کریچر لبه کلاهش رو کمی بال داد و با یه فندک طلایی سیگار برگی رو که گوشه لبش داشت روشن کرد.
غریبه که قد کوتاه و شکم چاقی داشت و با یه دستمال گردن، صورتش رو پوشونده بود با دیدن قیافه کریچر یکه خورد و با دستپاچگی چوبدستیش رو بیرون کشید
- تو کی هستی؟ تو کریچر نیستی... یالا بگو کی هستی، از اعضای محفلی؟
کریچر خیلی خونسرد فندکش رو توی جیبش میذاره و با یه حرکت سریع عین جن!!! غیب میشه و پشت سر غریبه ظاهر میشه. قبل از اینکه غریبه متوجه بشه چه اتفاقی افتاده کریچر دستش رو گاز میگیره و چوبدستیش از دستش میفته.
- بار آخرت باشه رو من چوبدستی میکشی موش کثیف. اگه به خاطر بلاتریکس وارث بلکها نبود همینجا گردنت رو خورد میکردم.
- اااه! کریچر تو چقدر عوض شدی. ببخشید نشناختمت، آخه بلاتریکس نگفته بود قیافهات رو تغییر داده.
- اون که تغییر نداده.یکی از اون دخترای گندزاده داخل محفل این کار رو کرد. اولش هیچ خوشم نیومد ولی بعد نظرم جلب شد.
- عجب کارایی میکنن این دخترا، حالا زود خبرت رو بگو تا کسی نیومده ما رو با هم ببینه.
- به این سادگیها هم نیست موذی بد ترکیب. برو به بلاتریکس بگو فردا شب خودش باید بیاد اینجا، این وردی که روی من اجرا کردن موقتیه باید بیاد دائمیش کنه تا من هم خبرای مهمی درباره یکی از یادگارای مرلین که توی محفل نگهداری میشه بهش بدم. حالا برو گورت رو گم کن.
بچههای محفل که از لای در این صحنه آوانگارد مافیایی خفن رو میدیدن همینطور خشکشون زده بود و هیچ به فکرشون نرسید که الان کریچر برمیگرده و اونا رو میبینه، همه عین جن زده ها وایساده بودن و سعی میکردن انبوه اطلاعاتی رو که توی این سکانس به دست آورده بودن تحلیل میکردن که یه مرتبه دونفر از پشت روی دهن بچهها رو گرفتن و بردنشون توی مرلینگاه
............(آنتراکت، برید چس فیل بخیرید)
ده دقیقه بعد: ادامه صحنه
- مرتیکههای بیناموس مگه خودتون خواهر و...
سینیسترا که خودش رو از دست مهاجما آزاد کرده بود جملش رو نیمه تموم گذاشت، آلبوس و فایرنز با تابلوترین و ضایعترین قیافههای ممکن اونجا وایساده بودن، دامبلدور یه کت فراگ (از اینا که رهبرای ارکستر میپوشن. توضیح نویسنده) سبز رنگ رو روی یه شلوار صورتی پوشیده بود و ریشش رو هم مثل کراوات گره زده بود گذاشته بود زیر کتش. قیافه فایرنز کمی بهتر بود، یه لباس کابویی پوشیده بود و یه سر پلاستیکی اسب هم جلو بدنش بسته بود. هر کسی میدید فکر میکرد سوار اسبه.
آلبوس دستی به کراواتش (ریشش) کشید و گفت:
- معلوم هست هواستون کجاست؟ ممکن بود شما رو ببینه.
- ببخشید دامبلدور
- ببخشید
- معضرت میخوایم
- شرمنده ایم.
- دیگه تکرار نمیشه
- ......
- باشه بخشیدمتون ولی بار آخرتون باشه که توی ماموریتا بهت زده میشین. همه ماموریتای ما خفنن. در ضمن با جملههای کوتاه خط های پست رو زیاد نکنین
- چی؟
- با تو هم بودم فایرنز. هالا بریم توی نایت کلاب ببینیم کریچر داره چیکار میکنه.
همه با هم رفتن توی نایت کلاب ملت اکثرا اکس ترکونده بودن و داشتن حرکات شکسته موزون (رقص بریک) میزدن واسه خودشون خوش بودن.
دامبلدور که با دیدن این صحنه غیر آسلامی به وجد اومده بود با آرنج زد پهلوی فایرنز و گفت:
- حیف که من عوض شدم، اگه دامبلدور قبله بودم همینجا همه رو یه رقص بندری مهمون میکردم.
- آره حیف شد.
کریچر هم یه گوشه نشسته بود و عصاره گیاهان کوهی (ترجمه از آسلام تی وی) صفارش میداد و واسه خودش جشن گرفته بود
:pint:
- اووی چه پیرمرد باحال با شخصیتی، میای با هم برقصیم؟
یه پیر زن چروکیده صد ساله که با نیم تن مواد آرایشی سعی کرده بود قیافش رو جوون کنه این رو به دامبلدور گفت و دستش رو کشید به طرف جماعت رقصنده، دامبلدور که درمونده شده بود با نگاهش به فایرنز میگفت که (Help me). اما قبل از اینکه فایرنز بتونه کاری کنه دست سرنوشت کار خودش رو کرد (نه عاشق هم نشدن صبر کنید)
-
-
-
-
ناگهان در سالن منفجر شد و بلاتریکس و چندتا مرگخوار ریختن توی نایت کلاب، فایرنز تا این رو دید پرید رفت توی مرلینگاه و دامبلدور هم که چاره دیگهای نداشت خودش رو انداخت وسط جماعت رقصنده، ملت اکس ترکونده هم وقتی دیدن که در منفجر شده با هم گفتن:
- اوه، عجب توهمی. ایول توهم.
بچههای محفل دوباره برگشته بودن توی راهرو که فایرنز از توی دستشویی اومد بیرون و یه آفتابه شکسته که لکههای قهوهای داشت گرفت طرفشون
- اه، این دیگه چیه فایرنز خجالت بکش توی این گیر و ویر باید برات آفتابه پرکنیم؟
- آفتابه پر کنیم چیه؟ این یه رمزتازه همه بهش دست بزنین تا توی خیابون گریمالد ظاهر بشیم
- من که به این آفتابه دست نمیزنم
- ببین سینی جون بیا این آفتابه رو بگیر تا از اینجا بریم. وقتی رسیدیم محفل دستاتو بشور خوب؟
بلاتریکس که به خون کریچر تشنه بود داشت تمام نایت کلاب رو میگشت و قدم به قدم در حال نزدیک شدن به دامبلدور بود که پشتش رو کرده بود و
سعی میکرد بندری بزنه.
- یالا سینی! آفتابه رو بگیر باید بریم. زود باش دیگه معطل نکن.
................................................
-------------------------------------------------
خارج از رول: من موقتا اومدم توی ماجرا آخه یکی باید به دامبلدور کمک می کرد اما نیازی نیست که ادامه داشته باشه
یه نکته ای احتمالا تا شب بعد که قرار بلاتریکس و کریچره باید روشن بشه: اون غریبه کی بود؟ (راهنمایی: کریچر بهش گفت موش کثیف)
با تشکر از خانواده محترم احمدی و اهالی کوچه صفا
فایرنز عزیز انتظار می رفت بازگشتت به محفل پس از چند دهه!! با پستی بهتر از این باشد.خب پستت اشکالات زیادی داشت.اولا که دیالوگ در آن خیلی به کار برده بودی و بسیار ارزشی شده بود.فضاسازی نسبتا خوبی داشت.غلطهای املایی در آن به وفور به چشم میخورد.از نکات مثبت پستت می توان به طنز نسبی آن اشاره کرد.البته ادامه موضوع را برای نفر بعد به خوبی میسر ساخته بودی.در ضمن مقداری بی ناموسی نیز در پستت به چشم می خورد که به هر صورت امتیاز منفی محسوب خواهد شد.
به هر صورت امیدوارم پستهای بهتری از شما شاهد باشیم.
3 امتیاز به همراه D در کل 5 امتیاز
[url=http://www.jadoogaran.org/modules/newbb/viewtopic.php?post_id=181728#forumpost181728