مایکل کرنر در اولین روز پس از تایید شدنش در محفل بسیار خوشحال می زد. در طبقه بالا و در اتاق رون و هری تختی برای او گذاشته بودند تا بتواند چند روزی را آنجا سپری و استراحت کند.
کرنر به طبقه بالا رفت و وارد اتاق شد ، اتاقی که هر لحظه ممکن بود سقفش روی سرش خراب شود ، شاید هم یک طلسم
از خرابی دیوار و سقف جلوگیری می کرد. رویروی درب وردی یک کمد قهوه ای رنگ لباس قرار داشت که به نظر می رسید به جای لباس لولوخرخره در آن باشد. روی کمد نیز دو قفس جغد وجود داشت که درون یکی از آنها خرچال! جغد رون قرار داشت و دیگری که احتمالا قفس هدویک بود خالی بود.
رون که خوشحال به نظر نمی رسید ، گفت : یاد نداری در بزنی؟؟
مایکل : هوووم! ... برای وارد شدن به اتاق خودم باید در بزنم؟
رون از قبل عصبانی تر شد : کی گفته اینجا اتاق توئه؟
مایکل : دامبلدور! ... مگه تخت منو نمی بینی؟
رون نگاهی به تخت سوم انداخت اما معلوم بود که بیشتر حواسش به کلمه دامبلدور است
-هوم ... خب اشکال نداره بیا تو
مایکل به سمت تختش رفت و خودش رو پرتاب کرد روی تختش که فنرهای تخت از هم پاشید یا کند یا گسیخت یا هر چی !
مایکل با کمر به زمین برخورد کرد و در حالی که درد می کشید مجبور بود صدای خنده های زننده رون رو هم تحمل کنه
هنوز خودش رو درست و حسابی از روی زمین جمع نکرده بود که هری وارد اتاق شد و با دیدن کرنر در اون وضعیت نتونست جلوی خنده اش رو بگیره و پوزخند زد و به همراه رون به سمت تخت مایکل حرکت کردند که ناگهان با یک صدای بوووووم عجیب دو نفر روی آنها افتادند و حالا نوبت خنده های مایکل بود
فرد و جرج در حالی که خود را از روی رون و هری بلند می کردند نیم نگاهی هم به کرنر داشتند که هنوز در حال خندیدن بود
رون : میشه این دو قدم راه رو آپارات نکنید؟؟ ... نزدیک بود از وسط دو تا بشم
فرد : اوه چه عالی ... حتما بازم این کار رو می کنیم
جرج با حرکت سر و لبخندی موزیانه حرف فرد را تایید کرد
کرنر رو به فرد و جرج : سلام بچه ها من مایکل کرنر هستم ... می تونید مایکل صدام کنید ، چند روزی اینجا مهمونم
فرد : اوه ... چه صمیمی !
مایکل یه جورایی میخوره توی ذوقش
هری : ناراحت نشو ... منظوری نداشتن ، مدلشون همین جوریه
جرج : خب برای این که جبران کنیم ... یک لحظه بر میگردد و به فرد چشمک میزند ... تختت رو برات درست می کنیم
فرد سرش را همراه با خنده موزیانه همیشگی به علامت تایید تکان میدهد
مایکل فوق العاده شادمان از دو برادر تشکر می کند و جرج با یک طلسم کوچک به سرعت تخت رو تعمیر میکنه ، تخت حتی از اولش هم بهتر شده بود و به نظر خیلی راحت می رسید
رون و هری :
مایکل متعجب به سمت تختش میدوه و از فاصله پنج متری با یک شیرجه برق آسا خودش رو روی تخت پرتاب میکنه ، اما در یک لحظه تخت غیب میشه و مایکل با همون قسمت کمر به زمین برخورد می کنه
مایکل : مـــــــــــــــامــــــــــــــــان !
فرد : این برای این بود که دیگه به ما نخندی
جرج باز هم حرف فرد رو تایید کرد و هر دو با صدای بووووم دیگری غیب شدند
هری : بیچاره کمر نموند واسش
هری به سمت کرنر رفت تا کمک کنه از جاش بلند بشه
رون : مثل این که هر کسی باید حداقل یک بار گرفتار نقشه های شوم فرد و جرج بشه
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اولین پستم توی محفل بود ... سعی می کنم بهتر بشم
اگر بخوایم نمرات یک تا پنج به پست ها بدیم باید بگم که پستت کم کم سه و نیم میگیره...ولی من بهش چهار میدم!
طنز موضوعی خوبی داشت و شکلک هاش هم خوب استفاده شده بود.ولی باز میتونه در استفاده از شکلک دقت بیشتری بکنی و شکلک های اضافی رو حذف بکنی.به عبارت دیگه بهتره فکر کنی که شکلک در خوب یا بد بودن پستت مؤثره که دقیقا این طور هست!
موضوع پستت جالب بود و خیلی خوشم اومد.البته باید برای جاهایی که داستان ادامه ای هست بیشتر کار بکنی.چون اون شکلی سختتره تا یه پست تکی از خودت....
فضاسازیش هم عالی بود.یعنی منو برد به خانه ی شماره ی 12 گریمالد و خیلی برام جالب بود که هری و رون رو در اطاقشون با یه فرد جدید ببینم.
به هر حال یه پیشنهاد دارم و اونم اینه که در تاپیک های ادامه ای چون مجبوری از کاراکتر هایی که در داستان اون تاپیک موجود هستن استفاده کنی در این تاپیک ها هم پستهای تکیت رو این کارو بکنی که عملا یک تمرین برای اون جور تاپیک ها باشه.
این پیشنهاد من بود.ممنون....دامبلدور!