پشت در های حموم
فیلچ: هوم خانم نوریس همسر عزیزم! به نظرت جای تابلو های حموم عوض نشده؟
خانم نوریس: میو میو
فیلچ شروع میکنه به غرغر کردن و با خشم جای تابلو ها رو عوض میکنه.
در حموم بانوان
بلیز وان رو پر از آب و کف کرده و خود داخل وان خوابیده و مشغول به خواندن صفحه حوادث روزنامه پیام امروزه.
بلیز: واه واه واه عجب آدمایی پیدا میشن! ساحره ای که تاکنون بیست جادوگر رو ربوده دستگیر شد جلل الخالق حالا چه بلایی سر جادوگرا آورده خدا میدونه! بیچاره ارباب که باید تنها تا تالار ما بیاد ...
در همین موقع بلیز احساس میکنه در اثر خوندن روزنامه بسیار خسته شده!
بلیز با خودش: نه من نباید بخوابم ... باید بیدار بمونم! خرپوف خرپوف!
بلیز بخواب میره و در اثر خواب سرشم به زیر آب رفته ، روی آبم که پوشیده از کفه و ....
در حموم باز میشه و دو ساحره که از بردن اسمشون معذوریم وارد میشن.
ساحره شماره یک: این کیه زیر آب؟
ساحره شماره دو: چه مشکوک ... باید سر در بیاریم!
ساحره شماره یک: چطور حمله کنیم؟
ساحره شماره دو: تو از جناح چپ برو من از جناح راست!
بلافاصله دو ساحره عینک های غواصی خود را دراورده و آماده شیرجه رفتن به درون وان میشن!
====== فلش بک ======
پنج دقیقه قبل
مکان: تالار اسلی
بلا: پیف پیف لوسیوس این موجود متعفن چیه با خودت آوردی همه تالار رو به گند کشید!
لوسیوس شروع میکنه به چشمک زدن!
رودولف: هوووووی به بلای من چشمک میزنی؟ بلا میپرسه این چیه و از کجا پیداش کردی اونوقت تو...

لوسیوس در حالی که داره گریش میگیره با ایما و اشاره سعی میکنه رودولف رو ساکت کنه!
رودولف: چرا امروز اینجوری شده این؟ دراکو این نارسی چه بلایی سر بابات آورده! احساس میکنم جای یک عدد ماهیتابه رو روی سرش دارم میبینم!
دراکو: نمیدونم تا یه ساعت پیش که حالش خوب بود! احتمالا این موجوده که بابام با خودش آورده یه بیماری داشته که الان بابام اینجوری شده

لوسیوس: بابا میگم اینی که شما میگید اسم داره و ارباب ما هستن که تشریف فرما شدن!
ملت : ماااااهاااااا
لرد : حالا دیگه به من میگین موجود متعفن؟ همتونو میدم نجینی بخوره تا ده سال آیندم حقوق بی حقوق
بلافاصله ایگور میپره جلوی پای لرد.
ایگور: ای نفس .. ای خشن ... ای سارا اوانز ما از کجا باید میدونستیم این شی لزج شما هستین .. نه یعنی از کجا میدونستیم شما انقدر خوشتیپ شدین!
لرد: به من میگی لزج؟ لزج خودتی و هفت ...

در اون میان لوسیوس خودشو به بلا رسونده بود و براش چگونگی اینکه چطور در وسط خیابون مشنگها یک وسیله هیجده چرخ مشنگی موسوم به تریلی که از رو اربابشون گذشته بود رو براش توضیح میداد.
بلا: اوه اوه اوه پس لرد ما حتما به یک حموم احتیاج داره! رابستن بدو برو حموم رو برای ارباب آماده کن.
===== پایان فلش بک====
رابستن دوان دوان خودشو به حموم میرسونه.
رابستن با خودش: کی جای این تابلو ها رو عوض کرده؟ امروز صبح که برعکس بود!
در کسری از ثانیه تابلوی حموم جادوگران و ساحران رو عوض کرده تا مبادا افراد آسلامی درون تالار دچار اشتباه شوند و در همون لحظه لرد جامعه هم از راه رسیده و همین که میاد وارد حموم بشه صدای جیغ و دادی بس مخوف از داخل حموم شنیده میشه و به دنبالش بلیز از بالا سر لرد عبور کرده و محکم به دیواری پشتی برخورد کرده!
بلیز: من چی کاره بیدم؟

لرد : به چه جرئتی به مرگخوارای من در حمام حمله میکنید .. آیییی نفس کش!
لرد یک خیز برداشته و به درون حموم پریده و رابستن هم به دنبالش رفته! و در همون لحظه فیلچ از راه رسیده و چشمش به تابلو ها افتاده و با خشم جای تابلوی جادوگران و ساحران رو دوباره عوض کرده!