ويكتور كرام يه جاروي پرنده داشت كه همه از ديدن اون مات و متحير مي شدند!!!!
يه روز كه توي سرسرا جشن جاروي پرنده بر پا كرده بودند ، ويكتور جاروي پرنده ي بزرگ و قشنگش رو برد به اين جشن بزرگ. اتفاقا دراكو مالفوي هم يه جارو داشت مثل مال ويكتور به همون بزرگي و قشنگي !
كه اونم جاروش رو به جشن آورده بود.
دراكو وقتي جارو ي ويكتور رو ديد يه نگاه چپ چپ به اون انداخت و داشت يه نقشه شرورانه مي كشيد تا از دست آن خلاص بشه.
در همين هنگام گويل شروع كرد به تعريف و تمجيد از جاروي ويكتور.
دراكو عصباني شد
و به گويل هيس گفت و مثل يه گاو ميش وحشي با طرف ويكتور حمله كرد و شروع كرد به زدن اون به صورت ماگلي!!!
در همين هنگام سر و كله ي پروفسور مودي پيدا شد و مالفوي رو به يه راسوي خوشگل تبديل كرد!