عکس:
http://www.the-leaky-cauldron.org/sta ... utcolourcorrectiondi6.jpgمن یک هری پاتریست قدیمیم و چن تا فن فیکشنم نوشتم. تازه امروز تو جادوگران عضو شدم. چون میخواستم سریع به قسمت ایفای نقش برم یه داستانواره قینوس فعلا نوشتم...... لطفا زیادی سخت نگیر
--------------------------------------------------------------------------------
"هری پاتر" , پیر هفتاد و شش ساله دنیا دیده , از خواب برخواست. چشم هایش را مالید و عصایش را برداشت. صدای خودش را شنید که میگفت:"دابی"........
ترق بلندی چنان به گوش را نواخت که مشنگ طبقه بالا چند ثانیه ای به قهقرا رفت . هری صدایش را میشنید که داد میزد:"جادوگرای لعنتی, هنوز سات شیش صبحه"
شصت سال از روزی که ماگل ها به وجود ساحران پی برده بودند میگذشت. اما عده ای از مشنگها هنوز نتوانسته بودند چنان که باید وجود جادوگران را به خود بقبولانند.نمونه اش همین همسایه طبقه بالا......
"دابی ..... امروز جغدی چیزی نیومده؟"
دابی هم آن دابی کتاب دوم نبود.....بیشتر شبیه چوب خشکی مینمود که پوست پیلی شصت ساله برخود پوشانده و البسه رنگارنگش بیش از همه چیز یک دیسمهارمونی کامل را نوید میداد . و لبخندی که از رضایت کارآمدیش بر لبانش نشسته بود , برقی را در چشمان هری نشانده بود.
"یه نامه از وزارت اومده --هری پاتر قربان"
"بدش ببینم دابی"
"بفرمایید هری پاتر قربان"
جادوگران امروزی به جای ردا کت و شلوار میپوشیدند. در عوض کراواتهای چهار رنگ , تای های کسل کننده بر گردن میآویختند , کلاههای جادوگری از مد افتاده بودند و هیچ نشانی از جادوگر بودنشان در چهرشان یافت نمیشد. از آن ساحره های که در ذهن داریم تنها یک چوب جادویی, یک جاروی پرنده(که مدل های جدید آن به اتومبیل های مشنگی چون لامبوگینی 2066 بیشتر شبیه بود تا جاروی فراشی)و یک راه ارسال پستی باقی مانده بود. حتی کوئیدیچ نیز از یادها رفته بود.
هری نامه را باز کرد. دستخط خرچنگ قورباغه اش را بخوبی میشناخت:
باسلام
جناب ه.پاتر
شما به جلسه ای در رابطه با بازآفرین ورزش کوئیدیچ دعوت شده اید. لطفا در ساعت 5:30 امروز در محل وزارتخانه حضور به هم رسانید.
باتشکر
رونالدویزلی,وزیر سحر و جادو
لبخند بر لبان پیر برگزیده نشست . اکنون زمانش رسیده بود.......حال چگونه باید به آنجا میرفت, سهمیه آپارتش تمام شده بود(در آن زمان برای کاهش مقدار آپارت و بالا بردن رضایت مشنگها آپارت کردن سهمیه بندی شده بود.)باید جاروی شینوک 666 اش را آماده میکرد.
ادامه دارد...........
خب نه اونقدر هم بد نبود!! حتی خوب هم بود!!
سهمیه آپارات!؟
راستی لینکت رو اشتباهی داده بودی که اصلاح شد!
تایید شد!