ماموریت الف دال.پست دوم شب - خوابگاه پسران!
جیمز مرتب توی رختخوابش غلت میزد و مرتب توی فکر ابرجوبدستی بود.
جیمز در تفکراتش: عجب غلطی کردما! این ابرچوبدستی چی هست حالا؟ من یه چیزی توی هوا پروندم امیدوارم خطرناک نباشه. چوبدستی که با چوبدستی فرقی نداره اینا اینقده شلوغش کردن.
یهو چشمانش رو باز کرد و دید بالای تختش بابا هری و داداش آلبوسش واستادن!
جیمز:
بابایی تو کی اومدی؟
کله زخمی: من توی خوابت هستم کوچولوی بابا!
جیمز رو به آلبوس:
تو باز بدون اجازه اومدی توی خواب من؟
آلبوس سوروس:
اومدم از بابا بپرسم قضیه این ابرچوبدستی چیه!
کله زخمی: من که صد دفعه قضیه شو واستون گفتم.
برادران پاتر: نه! کی؟
- این همه سال موقع خواب قصه این چوبه رو واستون تعریف کردم.
جیمز: اینقدر بد تعریف می کردی ما همون اولش خوابمون می برد.
کله زخمی که دپرس شده بود سعی کرد خودش رو جمع و جور کنه و این دفه با هیجان و همه جزئیات قضیه ابرچوب رو تعریف می کنه.
جیمز: ایول! من خودم اسنیپ رو کله پا می کنم و چوب رو به چنگ میارم!
آلبوس: نه! ابرچوبدستی مال منه.
کله زخمی مات و مبهوب به دعوای بچه هاش نگاه می کنه و در حالی که گوشهاش رو گرفته یوش یواش از خواب جیمز خارج میشه!
فردای اون شب - دومین جلسه الف دال
همهمه ای برپا بود. تدی که آویزون کت باباش بود هی می پرسید بالاخره قضیه این ابر چوب چیه.
لوپین بزرگ: بابایی ول کن این کت رو! اگه این پاره بشه دیگه لباس ندارما!
تدی: چرا به من نمیگی ابرچوبدستی چیه؟
لوپین بزرگ:
راستش عمر من قد نداد! متاسفم پسرم.
جرج و فرد: خب حالا نقشه چیه؟
جیمز: من یه نقشه ای دارم.
حضار:
جیمز: فردا باید پنسی و آلفرد کشیک بدن و هر وقت اسنیپ توی دفترش تنهاست به ما خبر بدن.
آلفرد: بعد هم همه با هم میریم تو و طلسم بیهوشی رو اجرا می کنیم و چوب رو ور می داریم و تمومه دیگه؟
در این موقع زیر نویسی با حضور دامبل رد میشه که حاوی این نکته است "باید اسنیپ رو خلع سلاح کنین فرزندانم!"
اما چون همه غرق در تفکر بودن که طلسم بیهوشی چیه هیچ کس متوجه پیام دامبل نشد!
جیمز: دقیقا" آلفرد درست گفت. همه با هم میریم تو و میگیم "اکسپلیارموس" و اسنیپ رو بیهوش می کنیم و چوب رو برمی داریم.
(دامبل:
خویه باز احمق ها خنگ به دنیا نیومدن!!!)