هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: باشگاه تفریحاتی وزارت خونه
پیام زده شده در: ۱۰:۱۳ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۳
#20

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
جناب اسنیپ، من به شخصه از شما معذرت میخوام... ما منظورمون اسنیپ قبلی بود... نمیدونید که چه قدر شکمو بود! معروف بود به سوروس کو کو غذا



Re: باشگاه تفریحاتی وزارت خونه
پیام زده شده در: ۵:۳۶ سه شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۳
#19

اسنيپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۶ دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۳:۵۲ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
از dungeon
گروه:
کاربران عضو
پیام: 18
آفلاین
حيف كه من شخصيت بسيار موقر و متينى دارم و تا حالا توى عمرم نخنديده ام .
در غير اين صورت ممكن بود از خنده غش كنم.

دستتون درد نكنه واقعا topic مفرحى ايجاد كرديد.

فقط اميدوارم از مسخره كردن شخصيت سوروس اسنيپ
دست برداريد (در ضمن من از آدمهاى شكمو متنفرم).


در صورتي كه تمايل داريد تئورى جذابى درباره حوادث كتابهاى 6 , 7 بخوانيد لطفا بهhttp://www.jadoogaran.org/modules/new ... php?topic_id=668&forum=29 مراجعه كنيد.


Re: باشگاه تفریحاتی وزارت خونه
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ پنجشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۳
#18

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
بلا در گوشی: گیلدی ...میگم یه تفریح خوب سراغ دارم...ببین اون مشنگا رو اونجا...همونایی که دارن الکی وول می خورن...چه طوره یه تفریح داشته باشیم...
گیلدی چشاش برق برق می زنه: باشه..ولی بلا یادت باشه تو میری اون ها رو اذیت می کنی...بعد من میام دخترا رو نجات می دم... قبوله؟
بلا:باشه باشه..قبوله..پس من رفتم...

بلا به طرف یه سری دختر پسر می ره...چوب دستیشو در میاره
طرف خودشون همه دارن هندونه می خورن
لیلی: ببینم بلا کجا رفت؟!
گیلدی:هیچی..رفت ببینه اونجا کسی عمل لازم نداره...
بنگگگگ...هوششششتتتت....
یه مشنگ میفته رو هندونه لیلی...
سفیدها: یعنی چی..دهه
آرتور پیژامه اش رو می کشه بالا: ما با پیام صلح و دوستی
لوسیوس می زنه تو سر آرتور:بیشین بینیم بابا...بچه ها حمله...ایول بلا...
گیلدی می دوه خودش رو می ندازه رو بقیه:اول من..من...
دختراش واسه من...تنفس مصنوعی من...




Re: باشگاه تفریحاتی وزارت خونه
پیام زده شده در: ۲۰:۲۴ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۳
#17

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
اسی:بیا اینم قند ردای هریو پوشیدم توش بود
اموش:بابا اسی تازه داری با حال میشی بفرما!؟
اسی:قربانت!!
سوره روس میاد بغل آموش میشنه
آموش:چیه نکنه تو می خوای ؟
سوه روس:اهان
اموش:بیا بکش بالا ! ا چرا قورتش میدی تف کن بینم
بلا:آموش گریه نکن الان درش میارم
سوه روس:
بلا:اسی بچه ها رو ببر این دور بچرخون نبین
لونا در حالی که مجله رو سروته گرفته :بال حالا نمیشه جلوی ما این کارو نکنی
بلا:زود تموم میشه
سوه روس:اول فهرست وسایل بگیرید بعد باز کنید
خوب باشه
لیلی:اه اه خیلی غیره رمانیکه
بلا:ونوس آمپول بی هوشی
ونوس:اسی با این چوب بزن تو سرش
شق
بلا:چاقو؟
غلام در حالی که چاقو لیس میزنه:بفرما
_خوب این از این
مواد
آموش:ای بی وفا چطوری اینارو خورد
غاز غلنگ
ریموس:بده من
گیلدی اینم عکست
_اینو گفت می خوام بزنم تو حالم پذیرایم
آینه
اسی:بده من اینو
اوا پرفسور شما اینجا چیکار میکنید
رفلشسویس
مینروا:ای بیشور حالا منو قورت میدی فکر کرده بود من از اون گربه های خیابونیم
واکس
شکم:ای واکس سرم آخ جون دوباره کلم برق میزنه
خوب بقیه موارد برای خودشه
لیلی:پس چرا ما تفریح نمی کنیم
ونوس:اوا نبند امپول من جا مونده
گیلیدی :خوب برای تفریح بیشتر آموش جان بخون
آموش:خوب همه دو انگشتی امشب که مشته مشتم شیش ... به دشتم
امشب که لوله لولم از من نپرش کی هشتم
گیلدی:بیا لیلی اینم تفریح از این بیشتر چی میخوای
لیلی:ایشششششششششششششششششش
:no:


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: باشگاه تفریحاتی وزارت خونه
پیام زده شده در: ۱۷:۳۰ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۳
#16

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
6 دقیقه پس از نماز جمعه، کنار نخل معروف بریتانیا واقع در سه دانگ بهشت کینگزلی...

گیلدی: إ... پس چرا بقیه نمیان؟
آموش: یه خولده شب کن بابا... همش 6 دقیقه دیل کردن!
اسنافلز: من که میگم خودمون بریم... هر چی کمتر باشیم حالش بیشتره! نــــــــــــــــــــــــــــه شکم؟
شکم: برو بابا حال داری... تا ونوس نیاد من از جام تکون نمیخورم.
گیلدی: حالا اون که هیچی بروبچز مانگو هم قراره بیان! مهتی با صفا که به کرامتش قسم خورده بود! إ... اون جارو! ( پشت سر بلا رو نشون میده)
شکم:
(لوپین و ونوس و لونا و لیلی میان)
ریموس: آقا شرمنده... رفته بودم از سوروس یه خورده معجون بگیرم! بروبچز هم معطل من بودن.
بلا: خوب، راه بیفتیم؟
لیلی: من که هنوز تفریح نکردم آخه!
گیلدی: یه خورده صبر کنین بابا... مهتی قول داده بود! :-?
بلا: کاری نداره که بابا، یه یادداشت براشون بنویس، بچسبون به این نخله زیرشم امضا کن!
سوروس: کو کو امضا؟
آموش: این شوروش از کژا پیداش شد بابا؟ چشمش به مفاد بیفته بدبخت میشم... همه رو میخوره!
اسنافلز: هوووم... سوروس تو این جا چی کار میکنی؟ تو که ثبت نام نکرده بودی!
لیلی: اتفاقا منم تفریح نکرده بودم!
سوروس: منم اومدم اردو دیگه؛ ریموسو تعقیب کردم... ببینید چه چیزایی آوردم:
- یه چمدون گردو که از کپل گرفتم
- کلی کلوچه
- زنبورهای ویژویژوی جوشان که وقتی میخوری موهات چرب میشه
- و...
گیلدی: اسی جان ابا، چرا میزنی تو ذوق بچه؟ سوروس، خوش اومدی! ... ببینید اینی که نوشتم خوبه:
مهتی با صفا جان بابا... پس چرا نیومدی تو بغل بابا
ونوس: همین؟
- اوهوم دیگه...کمه اما قافیه داره، ته کلاسه ! زیرشم امضا کردم که کلی حال کنه!
- اونا کین؟ نکنه اونا رم میخوای بیاری؟ ( اشاره میکنه به سی چهل تا بچه مدرسه ای)
- اوهوم... خودمون که نمیتونیم بمیریم! اینا رو آوردم که بکشیمشون!
همه:
ریموس: خوب چجوری میخوایم بریم حالا؟
گیلدی: با اتوبوس شوالیه... برای همه جا رزرو کردم
آموش: ای بابا... آخه باوفا، من اون تو شیگارم نمیتونم بکشم چه برشه به این لعنتی...
گیلدی: یه کاریش بکن دیگه...إ انگار اومد!
استیو نمیدونم چی چی: هووم، یاور کاسبی استاد شد، کجا میخواستین برین؟
گیلدی: ایرون دیگه! ( برنامه رو از تو جیبش درمیاره، نیگا میکنه) ... یه جایی که آب طالبی داشته باشه
ارنی: میبرمتون پیش غلام منقلی... بزن بریم ( همه میچسبن به شیشه)
- آآآآآآآآآآآآآآآآآخ
-ااااااااااوی
- ایییییییییییخ
- آآآآآآآآآآی
- اووووخ
یه ربع بعد...
استیو: گیلدی جون، بروبچزتو جمع کن که رسیدیم( از اتوبوس پیاده میشه) غلام... غلاااام... غلااااااااااااااام!
غلام: چی میگی بابا؟ این لعنتی که اعصاب نذاشته برام...صب تا شب میخاره
استیو: خوب پس بروبچزو سپردم بهت... فعلا
غلام: این اشتیفم مخش تعطیله ها... .... آموش خودتی؟ کجایی بابا؟
آموس و غلام منقلی رفیق از آب در اومدن، شروع کردن به دریوری گفتن
بلا: شکم ساعت چنده؟
شکم: ده و ربع
بلا: اوووه.... چه قدر زود اومدیم! حالا تا ساعت 7 چی کار کنیم؟
گیلدی: کاری نداره که بابا.... یه خط میریم پایین تر مینویسیم ساعت 7 شد!

ساعت هفت صبح
غلام: شما آف طالفی میخواستین دیگه؟ ( سی چهل تا آب طالبی میده دست بروبچز)
شکم یه خورده میچشه: بخورید بابا.. خوبه!
همه به جز آموس: :pint:
گیلدی: إ.. آموس پس چرا نمیخوری؟
آموش: ای بابا... پش چرا این لعنتی شیرین نمیشه؟



Re: باشگاه تفریحاتی وزارت خونه
پیام زده شده در: ۹:۱۹ دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۳
#15

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
فکر می کنم این برنامه فقط به درد کسایی می خوره که هفتا جون دارند!
منم می خوام ثبت نام کنم!




Re: باشگاه تفریحاتی وزارت خونه
پیام زده شده در: ۲۲:۵۵ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۳
#14

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
اوههه....سلام گیدی...من عضو...همه سفرها رو هم میام...تازه می تونم از لحاظ مالی هم کمک کنم!
افتابه و پشتی و زیرانداز و تشت رو هم من میارم...




Re: باشگاه تفریحاتی وزارت خونه
پیام زده شده در: ۲۱:۰۱ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۳
#13

lona lovegood


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ مهر ۱۳۸۶
از قطار سریع السیر هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 100
آفلاین
وای! اینقدر که این باشگاه دلچسب بود جذبش شدم!اسم منو هم بنویسین!!!راستی...وصیت نامه ها رو نگهداری می کنین که به بازمانده ها بدین؟


lona


Re: باشگاه تفریحاتی وزارت خونه
پیام زده شده در: ۲۰:۴۹ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۳
#12

الکسی فونتانا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۴۰ شنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۵۴ جمعه ۲۹ مهر ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 85
آفلاین
خانم لیلی اونز واقعا از شما بعیده این همه تفریحات مفرح و روح بخش وجوان پسند(البته از نوع بسیجی)
در ضمن شما چرا انتظار جز این دارید تفریحات حکومتی (اونم حکومت هایی که با حکومت ایران در ارتباط باشند)از این بهتر نمیشه!!!



Re: باشگاه تفریحاتی وزارت خونه
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۳
#11

مورگان لی‌فای


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 105
آفلاین
بنده که اصلا اینجا تفریح نکردم












شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.