به آرامی درب را کنار زد و وارد شد. صدای غژ غژ در در تالار طنین انداز شد.
می اندیشید: چگونه باید او را بکشم و آیا باید او را بکشم و چاقویی در بدنش بزنم یا آنکه باید کش زهر را به سویش پرتاب کنم و آیا کشش نیروی انتقامم با کشتن او تمام میشود یا نه؟
اما هیچ پاسخی نمی یافت نه کشتن را میفهمید نه کشیدن و نه کش را فقط یک چیز را میفهمید کلمه ای سهمگین، کلمه ای رعب آور و نوری سبز رنگ. آواداکداورا
برروی میز دوئل ایستاد و منتظر بهترین دوست محفلی اش شد. باید بزودی می آمد.- اه زنوف تو هم مسخره کرده چقدر از این کتابا میخونی؟ رفتی راون باز از این کتابا میخونی فقط میخواستی تدی رو بی پدر کنی؟ها؟
- کوفت، خب به تو چه تو برو همون کتاب چگونه معجون عشقی برای عله بسازیم رو بخون.
آنیت: چـــــــــــــــی؟
حالا وقتی داغ بلاک رو زدم رو صورتت میفهمی
زنوف: بینیم بابا، از این حرفا نزن، من خودم با زوپس قهرمان قرار داد دارم بلاکم کنی کل سایت بلاک میشه.
آنیت: من تو رو...تورو .... به یک دوئل دعوت میکنم
زنوف: با کمال میل می پذیرم. فقط جایزه برد چیه؟
-اممممم، خب اگه تو بردی من بهت یه روز منو رو میدم اگه من بردم باید یه روز زیر نظر ارشاد من باشی.
زنوف: قبوله.(با خود)زمانشه نیروی اصلیمو نشون بدم.
-زنوف نکن، آنیت منو رو داره مدیرا هیچوقت از تقلب دست برنداشتن
- نگران نباش جیمز، تو فقط داوری کن.
- آخه... راستی زنوف این که الان داره از جلو میاد سمتمون چیه؟
- هان؟ آهان اینو میگی؟ این موج بلاکه.
- هان چی؟ موج بلاک سنگر بگیر وای نــــــــه من جوونم
- خفه باو، دو دقیقه صبر کن اگه بلاک شدیم اونوقت زاری کن
- تو هم کیکاووسیا. نوشدارو بعد از مرگ سهراب به چه درد میخوره؟
- جیمز، صدبار گفتم تا داستان خارجی هست دنبال ایرانی میرانی نرو
- بابا شاهنامه اثر ملی کشورمونه باعث میشه ما جوونا چشممون باز شه
- ببینم احیانا تو دانشگاه میری؟
نور سبز رنگی با سرعت صدم ثانیه به سمت زنوف پیشروی میکند و لحظاتی بعد به او میخورد. زنوف برزمین می افتد. جیمز میگر...
شپلخ
- هوو راوی بوقی چرا احساساتی میشی، کروسیو، متنو درست میخونی همونطوری که نوشتم فهمیدی؟ کروسیو
شپلخ
صحنه به صورت عجیبی جابه جا میشه و سیاه و سفید میشه(اثرات شکنجه راوی)
بلاخره وقتی راوی آروم میگیره زنوف پدیدار میشه درحالی که لبخند ملیحی مثل گلیدی برلب داره و با تکان دادن چوبدستیش بلاک ناپدید میشه
- چی ژنراتور مدیریت انداختی؟ هرچی خواهش کردم فرد یکی بهم بده بهم نداد اونوقت به توی بی وفا میده؟بعد از مسابقه میرم خفتش کنم
- خیلی خب حالا بریم تا آنیت اونجا معرکه نگرفته.
-باوش.
محل تمرین دوئل محفلآنیت: هاها دیدید؟ اون هرگز نمیاد. از بس ترسوئه هیچوقت نمیاد. فک کنم وقتشه منو برنده....
در با صدای ترقی میشکنه و به سمت آنیت حمله ور میشه.
- بریسینگر
شپلخ
- تو چرا همزمان روایت میکنی که قاطی کنی، آخه کی گفت بری اراگونم بخونی؟ گم شو بیرون برو همون اراگونتو بخون اه اه.
شپلخ
رنگ دوربین عوض میشه، لباس آنیت از بنفش به سرخ تغییر رنگ پیدا میکنه، در سبز رنگ میشه، میز دوئل بنفش میشه و کلا همه رنگ به رنگ میشن.
لحظاتی بعدتغییرات صحنه انجام شده فیلم ادامه می یابد.
آنیت: ریداکتو.
زنوف از پشت در پدیدار میشه و با همان لبخند معروفش به روی میز میره و بدون تحمل برای شمارش داوران اولین طلسم رو برزبان میاره: آنیت بوقی ما، شده عین خیارشور، خیلی خیلی چاق شده، به خاطر همینه عله دوسش نداره، به خاطر همینه مجبوره که بسازه، معجون عشقی که روی عله اثر بزاره.
آنیت:خفه شو ... .آواداکداورا
زنوف با انواع حرکات نمایشی: این علامت مخصوص حاکم بزرگه، زوپس قهرمان، تعظیم کنید احترام بگذارید.
و سپس در احترام به کارتون میتیکامان بازوبندی به چوبدستی زنوف بسته میشه
- اکسپلیارموس
و این چنین بود که ابر چوبدستی که از دومبول به دخترش منتقل شده بود به ریموس واگذار شد و حتی رولینگ نیز این را نمیدانست.
-----
ویرایش شده توسط زنوفيليوس لاوگود در تاریخ ۱۳۸۷/۱۰/۹ ۱۲:۱۶:۴۹