اول جواب پست قبلی مینروا رو بدم: اشکالی نداره کچل!
گذشته دیگه.
-----------
قلپ، قلپ، قلپ ... معجونو دارم سر میکشم. تموم شد. مزه خوبی نداره ولی خیلی آرامش بخشه، توصیه میکنم همه یه بارم شده امتحان کنن. خب چی میخواستم بگم ...
من اعتراف میکنم که شناسه دوم هستم! من اعتراف میکنم یه دخترم! خب این دو تا اعتراف بزرگترین دروغایی بود که تو سایت گفتم بقیه رو حین تعریف اینکه چی شد که اینجوری شد میفهمید.
اما قصه از کجا شروع شد؟ از یه روز پاییزی تو سال 1385. من قبلا هم شناسه دوم داشتم. با اون یه مدت فعالیت کردم ولی راستش به دلم نچسبید تصمیم گرفتم بر خلاف شناسه اولم این بار یه شناسه خشن و بیرحم بردارم. در واقع یه مرگخوار بشم.
خب شروع کردم به ادا اصول درآوردن با شناسه دومم یه دعوا راه انداختم الکی و گفتم این شناسه رو دیگه نمیخوام چون از سفیدا خاطره خوبی ندارم، ایندفعه میخوام یه سیاه بشم. خشن، خونخوار، آدمکش!
و اینطور شد که شناسه آنتونین دالاهوف رو گرفتم.
صندلی رو کمی جابجا میکنم. مانیتور رو هم همینطور. دومین معجون یا در واقع قرص مُسَکِن رو دارم میخورم. هووم ... بدجوری سرما خوردم. همین سرماخوردگی و این قرص باعث این اعترافات شد. یاد حرف لارتن میفتم، انگار رماتیسم مغزی گرفتم ... ممکنه فردا از اینکه این پست رو زدم واقعا پشیمون بشم و فکر نکنم بتونم تحمل کنم. احتمالا بعد از این پست از سایت میرم ... اما مهم نیست ... اینقدر مث من رفتن و اومدن که دیگه طبیعی شده. قانون طبیعته. بگذریم بیش از حد احساساتی شدم ...
خب برام گرفتن شناسه آنتونین خیلی جالب بود. من در زندگی واقعی و همینطور شناسه اولم خیلی خیلی خیلی مهربون بودم طوری که اگه داشتم تو خیابون راه میرفتم و یه مورچه رو زیر پام میدم امکان نداشت لهش کنم.
وای زیادی احساساتی شدم. ولی معجونو خوردم و مجبورم تا آخرش پیش برم. دیگه از تظاهر خسته شدم میخوام خودم باشم میخوام داد بزنم من خشن نیستم من بیرحم نیستم من پسر نیستم!
بله برام واقعا هیجان انگیز بود که شناسه ای دقیقا 180 درجه برعکس خودم بگیرم. مفرح و سرگرم کننده.
ماجرای آنتونین رو اینجا داشته باشیم تا بعد ادامه شو بگم. اول بگم که انگیزه م چی بود. در واقع هیچی یعنی چیز بخصوصی نبود در اون عصر پاییزی از مدرسه اومده بودم خونه. بعد از اینکه لباسامو عوض کردم بلافاصله نشتم پشت کام و اومدم نت و سایت. چت باکس رو مطابق همیشه اول از همه خوندم.
من آدم خیلی مهربونی بودم و هستم ( در واقع بخاطر همین معنی آی دی مسنجرم هم مهربان میشه ) ولی یکی از بچه های سایت که پسر بود یه جوری بام حرف زده بود که از دستش خیلی عصبانی شدم. پسره بی نزاکت. واقعا ادب نداشت و من خیلی ناراحت شدم. اون گفته بود که دوباره فرشته مهربون اومد.
خب این اخلاق من بود. نمیتونستم کاریش کنم. امکان نداشت به کسی بگم بالای چشمت ابرو. این اخلاق ناخودآگاه تو پیامای چت باکس من هم نمود پیدا کرده بود و اسباب خنده این پسر نه چندان محترم شده بود.
اونجا بود که ناخودآگاه بذهنم رسید که چی میشه اگه منم یه آدم خشن بشم. ولی بعد دیدم که درست نیست چون اخلاقمو نمیتونم عوض کنم و حیفم میومد شناسه مو خراب کنم. پس باین نتیجه رسیدم که یه شناسه دیگه بسازم با یه شخصیت مجهول مثلا مجید مجیدی!
میخواستم از خودم مایه نذارم و یه شخص مجهول رو واسطه کنم تا از اون مایه بذارم و کسی هم نفهمه. علیرغم اینکه میدونستم خیلی احساساتی ام و ممکنه این قضیه رو به دوستای نزدیکم لو بدم قبل از گرفتن این شناسه خوب فکرامو کردم و به خودم قول دادم هیچ وقت این قضیه رو افشا نکنم. اما انگار امروز صبح دارم قولمو میشکنم.
خب بریم سر قضیه آنتونین خلاصه آنتونین رو گرفتم. البته قبلش میخواستم نئو بشم. نئوی ماتریکس. ولی مدیرا قبول نکردن. شناسه غیر هری پاتری تایید نمیشه. خلاصه آنتونین فعالیتشو تو سایت شروع کرد و به مرگخوارا پیوست. اونموقع بارون خون آلود فعلی لرد بود. ارباب لرد ولدمورت کبیر همون اولین روزایی که این شناسه رو گرفتم با مرگخوار شدن من موافقت کرد و من کلی ذوق کردم.
لرد مدیر بود و با جذبه. من دوست داشتم مرگخوارش بشم. البته هیچ وقت جرات نمیکردم با شناسه اولم این درخواست رو بدم چون خیلی به سفیدا اظهار علاقه کرده بودم و اینکار باعث میشد یه خائن جلوه کنم.
با خودم فک کردم چقدر خوبه که شناسه دوم دارم و میتونم باهاش کارائی رو بکنم که با شناسه اولم نمیکردم. خلاصه آنتونین شد دقیقا قرینه شناسه اول من یعنی هرکاری من بدم میومد اون انجام میداد و با هر کاری مخالف بودم اون موافق بود. خیلی مزه میده که بتونی در آن واحد دو عمل متضاد انجام بدی.
خلاصه فعالیت جدی من شروع شد و بعد از کلی فراز و نشیب که در حوصله این پست نیست یه روز دیدم که یکی از مدیرا ازم پرسیده میخوام ناظر بشم یا نه. خیلی این قضیه برام جالب بود چون من با شناسه اولم هم ناظر بودم و حالا هم ناظر شده بودم. حالا میتونستم با استفاده از امکانات نظارت همون دوز و کلک قبلی رو ادامه بدم. ( بعدا میبینید که من تونستم هر دو شناسه مو مدیر هم بکنم. وای خیلی با حال بود )
آنتونین ناظر شد ولی من میخواستم ناظر محبوبی نشه. بر خلاف شناسه اولم که محبوبترین عضو سایت بود. در واقع همون رویه قبلی رو ادامه دادم یعنی دقیقا آنتونین شخصیتی مخالف شخصیت شناسه اولم داشت. آنتونین رو تو چند تا دعوا تو سایت از قصد شر کت دادم و کلی کیف کردم.
باورم نمیشد من یه روز تو عمرم دعوا کنم. چقدر با حال بود که بقیه فک میکنن من دارم با اوج عصبانیت پست میزنم در حالی که داشتم از خنده ریسه میرفتم. خیلیا رو سر کار گذاشتم و از این بابت به خودم نمیبالم.
گذشت و گذشت تا اینکه شناسه اول من مدیر شد. اول میخواستم دیگه هیچ وقت از شناسه آنتونین استفاده نکنم چون دیگه مدیر شده بودم و باید اول از همه خودم الگوی رعایت قانون تو سایت باشم. همین کارم کردم یعنی دو هفته اصلا با آنتونین آن نشدم ولی بعد نتونستم تحمل کنم. نمیتونستم این تفریح رو از خودم بگیرم. خلاصه یه برنامه عوض کردن آی پی پیدا کردم و از اون به بعد از طریق اون برنامه با آنتونین آن میشدم. قبلا برام مهم نبود منظورم قبل مدیر شدنمه فوقش شناسه هامو میبستن دیگه.
دوباره یه شناسه دیگه میگرفتم ولی الان که مدیر بودم برام مهم شده بود نمیخواستم کسی این قضیه رو بفهمه.
خلاصه گذشت و گذشت تا اینکه یه روز در حالی که داشتم از خنده منفجر میشدم دیدم آنتونین دالاهوف یعنی شناسه دومم هم مدیر شد.
ای بابا چه با حال شد. الان دیگه تهش بود چون میتونستم در هیبت دو تا مدیر با خودم مخالفت کنم. چه تو انجمن مدیرا چه تو سایت. بیشتر وقتا آنتونین خشن، کم حرف و کاملا جدی بود بر عکس شناسه اولم که شاد و شنگول بود. سعی کردم تابلو نشه و تو انجمن مدیرا حتی چندبار خودمو ضایع هم کردم و علیه خودم حرف زدم!
یه روز اینقدر شوخیم گرفته بود که با شناسه اولم پست آنتونین تو انجمن مدیرا رو یه ویرایشی کردم که از خود پست بیشتر بود. کلی خندیدم. اولش گفتم بذار با آنتونین آن شم و به شناسه اولم بد و بیراه بگم ولی دیدم نه سه میشه بیخیالش شدم.
خلاصه اسباب تفریح خوبی بود. اما چیزی که هیچ وقت نتونستم باش تفریح کنم لرد ولدمورت بود. من با شناسه آنتونین دالاهوف خیلی به لرد احترام میذاشتم و حتی با اون یکی شناسه م هم دلم نمیومد طور دیگه با لرد برخورد داشته باشم و با اون یکی هم به لرد کلی احترام میذاشتم و یکی از بهترین دوستاش شدم. در واقع کسی شدم که با بلاتریکس رقابت عشقی داشت و لرد بهش ابراز علاقه میکرد.
خب چونه درازی بسه دیگه اعتراف میکنم که شناسه اول من [spoiler]
آنیتا دامبلدور[/spoiler] بود.
در آخر چیز خاصی دیگه یادم نمیاد غیر از اینکه بلیز زابینی یه بار بهم شک کرد. در واقع اونموقع که شناسه اولم یعنی آنیتا مدیر بود و شناسه دومم یعنی آنتونین هنوز مدیر نشده بود یکی از مسائل انجمن مدیرا با شناسه آنتونین از دهنم در رفت و بلیز شک کرد. تو تاپیک بهترین های هفتگی بود فک کنم. ولی دنبالش رو نگرفت و منم خوشحال شدم و اصلا به روی خودم نیاوردم.
هووم ... من همه اینارو اعتراف کردم ولی این مورد آخری رو روم نمیشه واقعا علنی بگم. منو ببخشید و بهم فحش ندید. این سوء استفاده رو خودم هم نمیتونم ببخشم. از شما هم انتظار ندارم ببخشید. من اعتراف میکنم:
[spoiler][spoiler][spoiler]
همه این پست سرکاری بود. [/spoiler][/spoiler][/spoiler]