چه چه چه چه(صدای چرخیدن چند قناری دور سر آرشام=کنایه از سرگیجه)
-مری جان یه کم دوستانه تر هم اگر برخورد میکردید،من میگفتم راستشو.اصلا چرا معجون راستی؟یه ذره نوشیندنی غیر مجاز هم کافی بود!
چارلی:نوشیدنی غیر مجاز؟
آرشام:آره...مگه از قدیم نگفتن مستی و راستی؟
مری:بسه دیگه.بسه...اینجا نمیتونی با حرف های بی ربط از سوالات ما فرار کنی.
چارلی در حالیکه از کنار دیوار به سمت وسط اتاق حرکت میکند،نگاه خشم آلود خودش را نثار آرشام کرده و میگوید:
-بلند شو بشین روی صندلی...هر سوالی که ازت پرسیدم رو،بدون وقت کشی جواب میدی.
مری:من شروع میکنم.چرا شناستو از آرشام به اشویندر تغییر دادی؟همه میگن میخواستی بری ریون و جاسوسی حزبیا رو بکنی.
آرشام: من فقط میخواستم با دوستام باشم.شاید یه کم هم میخواستم بدونم که کنار شومینه چه خبره.
مری:خب چه خبر بود؟
آرشام:هیچی...ریونی های اون زمان الکی شلوغش میکردند.توی هرچه میخواهد دل تنگ بگو در تالار گریف،بیست برابر کنار شومینه پست زده میشد.
چارلی که از روی نارضایتی در حال تکان دادن سرش است،اخم چهره اش را روانه ی مری میکند:
-به نظرم بهتره از اولش شروع کنیم.خیلی ها میگن تو رنک بهترین نویسنده ی سال هشتاد و پنجو با تقلب گرفتی.درسته؟
آرشام:من هیچ تقلبی نکردم.اوایل فکر میکردم که ادوارد برام رای جمع کرده اما بعدا خودش تاکید کرد که هیچ رایی برام جمع آوری نکرده.
مری:یعنی تو هیچ علاقه ای هم به اون رنک نداشتی؟
آرشام:نه
چارلی:ببین مری.مثل اینکه این معجون کم بوده.داره دروغ میگه هنوز.
آرشام:من مدرک دارم.
مری:مدرکت کو؟
در این لحظه آرشام به شکلی ما فوق ژانگولرانه بلیتی را از درون جیب سوم پاچه ی راست شلوار شش جیب سبز چریکیش بیرون میکشد:
نقل قول:
از قضا سه روزی تا اتمام رای گیری ترین ها مانده.....میخواستم ببینم میشه درخواست کنم اسمم از توی لیست رای گیری در بیاد بیرون؟....چون به قول یکی از دوستان :رفاقتی اسمم اومده توی لیست نظر سنجی و برداشتم از حرف این دوست، اینه که قدرتی هم در نویسندگی ندارم....خواهش میکنم تمام سعیتان را بکنید تا اسمم از توی نظر سنجی بیاد بیرون....رنکی که از اولش بخواد دعوا درست کنه و پشت سرم حرف در بیاره؛به درد لای جرز دیوار میخوره.ممنون که وقت گذاشتید و خوندید(یاد اوری:میدونم که هنوز هم مشخص نیست رای بیارم.البته دارم تمام سعیم رو میکنم که جلوی رفاقت ها رو بگیرم.ولی اگر نشد خواهشا رسیدگی کنید.)
چارلی:نه.گویا معجون درست اثر کرده.درست میگن که در یکی از دعواهای نحوه،بلیت زدی و خواستار بلاک شدن چند نفر شدی؟
آرشام:من پشیمونم
مری:بگو چرا این کارو کردی؟
آرشام:من و چند نفر دیگه داشتیم توی نحوه یک بحث عادی رو بدون دعوا پیش میبردیم.اما یک دفعه یه عده اومدن و شروع کردند جوو خراب کردن.
چارلی:چی نوشته بودی توی بلیتت؟
با خارج شدن این سوال از دهان چارلی،آرشام دستش را در جیب دوم پاچه ی راست شلوار شش جیب سبز چریکیش برده و یک عدد پیاز را بیرون میاورد
مری و چارلی:
آرشام:ببخشید اشتباه محاسباتی داشتم.فقط از من نخواین که این پیازو همین شکلی رها کنم
....گرومپ....(افکت ترکیدن پیاز در زیر مشت آرشام)
سوت بوق کف دنگ دینگ دونگ(صدای تشویق روح جواتان رهسپرده به ابدیت)
خیش پیش بیش تیش(افکت گشتن جیب های شلوار)
آرشام پس از بیرون کشیدن انواع و اقسام وسایل از جمله:لنگ،گوشتکوب،زنجیر،واکس مو،یازده دو صفر،عکس رخ یار،گیتار شماعی زاده و ...بالاخره موفق به پیدا کردن بلیت میشه:
نقل قول:
با جدیت رسیدگی کنید
پیش از آنکه پست های اخیر نحوه ی برخورد را پاک کنید،خواستار تعیین مجازاتی برای خطا کاران هستم.همان طور که میبینید،ققنوس از خط قرمزی که توسط هری برایش ایجاد شده بود،کیلومتر ها عبور کرده و این نشان از عمل غلط جناب هری پاتر،در باز کردن شناسه ی ایشان است.شناسه ی ققنوس هم باید همانند شناسه ی الستور مودی،برای همیشه بسته میماند.پس خواستار بسته شدن دائمی شناسه ی ققنوس هستم.چه میبینید که بی توجه به قوانین فروم،هرانچه که بر دهان گشادش جاری شده را با صدای بلند،به بیرون تف میکند و افسار گشیخته سیل توهین را نثار هرکه عشقش میکشد،
...(این قسمت به دلیل ریخته شدن آبگوشت،قابل خواندن نیست)
فردی با این تفکر و با این کینه،به درد سایت نمیخوره.پس نبودش بسیار مفید تر از بودنشه. دوم خواستار بلاک شدن سرژ و اسکاور هم هستم.چون جز توهین و تمسخر در پست هایشان چیزی دیده نمیشود و قطعا اگر گروه مخالف اینها"با صحبت هایی که صورت گرفت"دندان به جیگر نمیگرفت،دعوایی به شدت سخت تر از دعوای پیشین پدید آمده بود.حال قطعا شما دیده اید که مشکل ایفای نقش جادوگران چه افرادی هستند.و میبینید که در حالیکه وانمود میکنند با هم به دعوا برخاسته اند،سیل بد و بیراه را با نیش و کنایه به اطراف میپراکنند. جا داره یادآور بشم که پست های ایشان فقط در جهت تغییر مسیر بحثی بود که در اوایل تقریبا دوستانه پیش رفته بود و وقتی دیدند،جواب فحش هایشان با فحش داده نمیشود،این روش را در پیش گرفتند. همچنین خواستار اخراج الکسا هم هستم.چون پستش بر خلاف بحث های صورت گرفته در نحوه بود و در نوشته های ایشان هم کنایه و نیش دیده میشود امیدوارم که به این درک رسیده باشد:از این جماعت،عملی برای پیشرفت جادوگران و رول پلینگش سر نخواهد زد
مری:میگن با استرجس خیلی رفیق بودی و همش پشت هم می ایستادید.اما حالا نیستی.چرا؟
آرشام:ما برای استرس خیلی زحمت کشیدیم.ولی در موقعی که نیاز داشتیم جبران کنه،هیچ حرکتی نکرد.
چارلی:درست توضیح بده.این "ما" یعنی کیا؟چه زمانی بهش نیاز داشتید؟چیکار کردید براش که جبران نکرد؟
آرشام:ما یعنی من و ماندانگاس فلچر...هه..چیکار کردیم؟عمرا بگم
مری با شنیدن این حرف آرشام از کوره در میره و با حمله ای سریع به سمت او،تمامی معجون باقی مانده در شیشه را درون دهانش میریزد.
مری:حالا بگو چی بوده داستان؟
آرشام:من و ماندانگاس بارها برای استرجس رای جمع کردیم.یک بار که یادم میاد،استرجس بر سر رای نظارت با چوچانگ رقابت داشت.چند ماه قبل از ماجرای بلاک شدن ما بود.اومد و بهمون گفتش که برای مدیر شدن،نیاز به این رنک داره و چون چوچانگ نیز کاندید وزارته،برنده شدن در این رای گیری به معنی مدیر شدنه.
در نتیجه ما هم براش رای جمع کردیم.ماندی رای هافلو جمع کرد.منم رای گریف و اسلی رو.
هرجا که حرف زد پشتش ایستادیم.اما وقتی که مدیر شد،دوستای محبوبشو فراموش کرد.وقتی داشتند برای دفاع از حقشون در نحوه و گفتگو با مدیران پست میزدند،سکوت کرد.
همه ی ایفای نقش یک صدا میگفتند که ما الکی بلاک شدیم،اما رفیقمون یه اعتراض نکرد.وقتی بهش گفتیم ما اگر جای تو بودیم و تو بلاک شده بودی،هزار بار به نفعت استعفا میدادیم،فقط خندید.
اخیرا هم که برگشته و گفته ما با رفتنمون از سایت خاطره شدیم و دیگه کسی به یادمون نیست.
من نمیدونم که این همه پیام چترباکس و این همه حمایت رو ندیده یا دوست نداره قبول کنه که ما با ایستادن بر سر حقمون،تونستیم جایگاه خودمون در سایت حفظ کنیم.
چارلی:حالا که بحث مدیریت اومد وسط، در مورد مدیر شدن آنیتا بگو
آرشام:من از اولش از شخصیت آنیتا بدم میومد.البته اونم از آرشام بدش میومد.ولی شک ندارم اگر پرسی و ایگور استعفا نمیدادند و سایت رو ترک نمیکردند،آنیتا شانس کمتری برای مدیر شدن داشت.
مری:یعنی تو میگی ایگور و پرسی لیاقت مدیر شدنو داشتند؟
آرشام:چرا نداشتن؟در این چند ماه که حتی کوییرل هم مدیر دکوری شده،اگر یکی مثل پرسی نبود،ایفای نقش سایت بسته میشد.یا اگر بعد از بلاک شدن ما،این دو نفر هم دست از فعالیت میکشیدند،میشه گفت فاتحه ی رول پلینگ خونده بود
مری:همین رفقات در اون اوایل موافق مدیر شدن لیلی نبودند.تو نظرت چی بود؟میگن تو هم مخالف لیلی بودی
آرشام:لیلی اوانز یکی از بهترین دوستای نت من بوده و هست.ولی در یک زمانی از رفتارش خیلی عصبانی شدم.وقتی که همه ی بچه ها شناسه هاشونو به من میدادند تا با شناسه هاشون پست بزنم و از خودم دفاع کنم،لارتن اومد و شناسشو مثل سایرین به من داد و من با شناسه لارتن پست زدم.
اما لیلی به شدت شروع کرد به انتقاد از بنده و تهدید کرد که اگر پستی که با شناسه ی لارتن زدمو پاک نکنم،فلان میشه و فلان.
منم پستو پاک کردم.
درست بعد از اون دعوا هم مدیر شد.
در نتیجه نگاه همه ی ما منفی بود.اما خب خوب فعالیت کرد و واقعا زخمت کشید.
...شتلق....(صدای پخش شدن یک جوات بر زمین)
چارلی:فکر کنم بهش زیاد معجون دادی.مردش.
مری:مهم اطلاعاتش بود.البته اکثر چیزایی که گفت رو میدونستیم.
--------------
اگر میخواستم کامل بنویسم چند برابر این میشد.
ببخشید که دیر شد
[url=http://www.jadoogaran.org//images/pictures/ketabe-Rael.zip]الوهیم مرا به