هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم می‌رساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامه‌ریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیت‌های شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۵:۴۱ سه شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۰

آرنولدold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۰ شنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۷:۱۵ پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۱
از روي شونت! باورت نمي شه نگام كن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 353
آفلاین
ایول فلور مدتها بود می خواستم اینجارو ادامه بدم ولی نمی شد ایده اش نمیومد بسی خوشم آمد از این رول فلور
--------------------------------------------------------------------------------
این جیغ درد آلود آخرین صدایی بود که از لینی شنیده شد، او بیهوش روی دستان با همان شاخه های ترنت افتاده بود و ترنت در حال دور شدن از آن منطقه بود.

دقایقی بعد

ملت ریون که با برخورد به هر مشکلی به کتاب خانه روی می آوردند، حال نیز در آنجا جمع شده بودند تا راه حلی برای آزادی دوستانشان پیدا کنند.

- نه. اینجا هیچی درباره ترنت ها نیست!!

- همیشه یه چیزی تو بخش ممنوع پیدا میشه؛ من پاتوقم اینجاست.

- خب آقای نترس و همچی بلد یه کتاب بگو که توش یه اطلاعاتی باشه. پف کوتوله بوقی

آرنولد تکانی به چوبدستی اش داد سپس کتاب تاریخ جادویی آرزوث از قفسه در آمد و درست روی آرنولد فرود آمد.

ملت:

لونا:

- بس کنید لینی و مری و ارگ تو خطرن شما دارین به این بوقی می خندین بیاید کتابو بخونیم.

- تو فهرستش که چیزی از ترنت نیست!!

- این چیه تاریخ اِنت ها؟

"انت ها موجوداتی همانند درختان هستند و سالها با کمک الف ها از جنگلها مراقبت می کنند آنها بر خلاف درختان قابلیت حرکت دارند. سالهای بسیاری است که جنس مؤنث آنها گم شده و آنها نمی توانند تولید مثل کنند بچه های انتها را که در زمان جوانی می توانند از زیر خاک سر برآورده و به دنبال جفت خود بگردند ترنت گویند..."

- وای چه سرنوشته بدی برای لینی.

کمی آنطرفتر مری، لینی، ارگ و ترنت:

پس از بهوش آمدن لینی او خود را در مقابل آن درخت غول پیکر دید کمی در اتاق چشم گرداند. توانست ارگ و مری را در گوشه ای ببیند که بهم بسته شده بودند. قبل از اینکه جیغ بزند ترنت مهربانانه یکی از شاخه هایش را به علامت سکوت جلوی دهان او برد.و گفت:

- به حرفام گوش کن بعدش هر چقدر خواستی جیغ بزن. من 120000 ساله که منتظرم مادر و پدر من دونه ی من رو درست همین زیر اون پایین کاشتن به امید اینکه یه روزی بزرگ شم و پادشاه انت ها شم، ولی بعد من نتونستم آب و مواد غذایی مناسب گیر بیارم تا رشد کنم. اما شما ها منو زنده کردین. الآن سالهای زیادی هست که هیچ انتی جفتی برای خودش پیدا نکرده و حالا من تو و دوستانتو پیدا کردم امیدوارم از رفتار من ناراحت نشی ولی احساس شدیدی به تو دارم شما بهش می گین عشق.

یکی از شاخه هایش که شکوفه ی زیبایی روی آن روییده بود را به سمت لینی دراز کرد و ادامه داد:

- هدیه ای زیبا در خور یک ملکه.

لینی به سرعت از به و بعد به و در آخر به در آمد. سپس گفت:

- ممنونم تو واقعا مهربونی.

آندو صورت هایشنان را به هم نزدیک کردند، در همین هنگام ارگ گفت:

- آخ جون از اون صحنه هایی که دوست دارم.

ناگهان با یک ضربه از ریشه ترنت بیهوش شد و در کنار مری که او نیز همچنان بیهوش بود افتاد.

لینی و ترنت در حال بودند :bigkiss: که فلور وارد شد...


تصویر کوچک شده

یادش آمد که در آن اوج سپهر
هست پیروزی و زیبایی مهر

فر و آزادی و فتح و ظفر است
نفس خرم باد سحر است

دیده بگشود و به هر سو نگریست
دید گردش اثری زاین ها نیست

بال برهم زد و برجست از جا
گفت کای دوست، ببخشای مرا

سال ها باش و بدین عیش بناز
تو ومردار، تو و عمر دراز

من نیم در خور این مهمانی
گند و مردار تو را ارزانی

گر در اوج فلکم باید مرد
عمردر گند به سر نتوان برد

شهپر شاه هوا، اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت

سوی بالا شد و بالا تر شد
راست، با مهر فلک هم بر شد

لحظه ای چند بر این لوح کبود
نقطه ای بود دگر هیچ نبود


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۴:۰۰ سه شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۰

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
لینی در حالیکه داشت زهره ترک می شد تو ذهنش دنبال راه فرار می گشت .
در ذهن لینی : شاید یکی بهم کمک کنه ،نه بابا همه تو شوکن .قایم بشم ؟ نه این احمق بهم زل زده . میتونم بدوم ،امکان نداره . پس چی کار کنم ؟!
لینی اینقدر تو فکر بود متوجه نشد که ترنت داره بهش نزدیک میشه ، حالا ریشه هاشو دراز کرده ، حالا می خواد بگیردش .
اون وقتی متوجه شد که دیگه دیر بود .
لینی : جیییییییییییییییییییییغغغ
اعضای ریونم که تازه با صدای لینی از شک اومده بودن بیرون نمی تونستن کمکی کنن .
چند دقیقه بعد
لونا : ما باید یه کاری کنیم ، اون موجود بد ترکیب الان هم لینیو برده هم ارگو گروگان گرفته.
آرنولد : کاری نمی تونیم کنیم اون هم بزرگه هم بوی بدی داره و هم ترسناکه و...... البته من که ازش نمی ترسم .
لونا :ببین م.......
اما حرف لونا با جیغ درد آلودی قطع شد .


ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۱۵ ۱۴:۴۶:۵۲
ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۱۵ ۱۴:۵۴:۲۹


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۱:۲۲ شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۰

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱:۲۷:۴۴ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
[spoiler=خلاصه]خلاصه: هیولایی درخت شکل که هم نر است و هم ماده از جنگل وارد خوابگاه پسران شده و بعد از نگاه کردن به آنجا تصمیم میگیرد آنجا را تبدیل به قلمروی خود و توله هایش (!) کند، ریونی ها ترسیده اند و ارگ در خوابگاه پسران گروگان گرفته شده ...[/spoiler]

لینی چشمانش را محکم بست و فریاد زد: چقدر چندشههههه! یکی اینو از من دورش کنه، این ریشه هاش واقعا بوی تهوع انگیزی میده!

و همان موقع ماده های سبز رنگی از دهان لینی خارج شد! ( )

تری با عصبانیت سرش داد کشید: الان چه وقت بالا آوردنه آخه؟

ولی بلافاصله بعد از اینکه لینی محتویات درون معده اش را بالا آورده هیولا که در حال گام برداشتن به سمت آن ها بود ایستاد و با حالتی که هیچکدام از آن ها تا کنون ندیده بودند به لینی خیره شد.

آرنولد آب دهانش را قورت داد و پرسید: چرا اینجوری نگاهمون میکنه؟


لونا نیشخندی زد و پاسخ داد: در حقیقت اون داره به لینی نگاه میکنه! لینی کارت ساخته س! عشق در نگاه اول!!

لینی محکم پس کله ی لونا زد و گفت: باز تو خیالباف شدی؟ عشق دیگه کدومــ....

اما هیولا باعث شد لینی نتواند حرفش را ادامه دهد.

در حالی که آب دهان هیولا راه افتاده بود با صدای دورگه اش گفت: آه ... این دختر چقدر کثیفه! کارهای کثیف انجام میده، و خشونت زیادی داره، صداش هم برای فریاد زدن عالیه! اون میتونه ملکه ی من بشه!

ملت ریون:
لینی:


Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۲:۰۴ پنجشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۰

آرنولدold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۰ شنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۷:۱۵ پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۱
از روي شونت! باورت نمي شه نگام كن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 353
آفلاین
مري كه از هجوم ناگهاني آنها به خوابگاه شگفت زده شده بود پرسيد:

- چي شده؟

تري من من كنان گفت:

- تتتر....نننننتتتت حممممم ........للللللللللهههههه ........كررررررررررردد.

آنتونين به سرعت در را باز كرد و گفت:

- اصلا خودت ببين..

مري از لاي در به بيرون سركي كشيد و گفت:

- چه جالب يه درخته كه داره راه ميره.

چرخيد و رو به ريونيا گفت:

- خب از اونجايي كه درخته بايد بگم هر دوشه...

ناگهان يكي از ريشه ها ي درخت دور او پيچيد و او را به سرعت بيرون كشيد، در همان لحظه زنوف با حركتي انتحاري در را بست، اما ريشه ديگري اورا همراه در خوابگاه به بيرون پرت كرد ...


تصویر کوچک شده

یادش آمد که در آن اوج سپهر
هست پیروزی و زیبایی مهر

فر و آزادی و فتح و ظفر است
نفس خرم باد سحر است

دیده بگشود و به هر سو نگریست
دید گردش اثری زاین ها نیست

بال برهم زد و برجست از جا
گفت کای دوست، ببخشای مرا

سال ها باش و بدین عیش بناز
تو ومردار، تو و عمر دراز

من نیم در خور این مهمانی
گند و مردار تو را ارزانی

گر در اوج فلکم باید مرد
عمردر گند به سر نتوان برد

شهپر شاه هوا، اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت

سوی بالا شد و بالا تر شد
راست، با مهر فلک هم بر شد

لحظه ای چند بر این لوح کبود
نقطه ای بود دگر هیچ نبود


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۳:۲۰ پنجشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۰

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۱۵:۵۰:۱۰
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 5466
آفلاین
- اون نره یا ماده س؟

سر تمامی افراد حاضر در آنجا، به صورت اتوماتیکوار به سمت ماریه تا که بیان کننده ی این حرف بود برگشت. لیسا که فکش روی زمین افتاده بود گفت:

- جای ارگ خالی!

ماریه تا دست هایش را به کمرش گرفت و گفت: دیوونه ها! به منم شک دارین؟

تری شروع به زدن دست هایش به هم کرد و درحالیکه سرش را پایین انداخته بود پاسخ داد: بعید نیست.

ماریه تا بعد از رفتن چشم غره ای به تری، رویش را از سمت او برگرداند و گفت: بابا پرسیدم اون نره یا ماده؟

آنتونین آب دهانش را قورت داد و گفت: یا حضرت هیپوگریف! تو هم؟

اما برای اینکه خشم ماریه تا را بر نانگیزد سریع تکمیل کرد: گویا نره!

ماریه تا سریعا بشکنی زد، به سمت پله های خوابگاه دختران رفت و فریاد زد: پس نمیتونه خوابگاه دخترا بیاد. جمع کنین بریم اون تو قائم شیم.

لبخند شیرینی بر لبان تک تک دختران نقش بست و با سرعتی باور نکردنی به سمت خوابگاهشان هجوم بردند که آرنولد که به تازگی توانسته بود خودش را از تابلوی روونا جدا کند پرسید: پس ما پسرا چی؟

آنتونین هوشمندانه گفت: باید کولمون کنین بیارینمون خوابگاهتون. میدونین که ما نمیتونیم اونجا پا بذاریم.

دختران ابتدا نگاهی آکنده از خشم به یکدیگر انداختند. البته این نگاه از چشمان پسران نیز دور نماند. اما در نهایت موافقت کردند و پسران بعد از سوار شدن بر روی کول آن ها به خوابگاه دختران نقل مکان کردند.

لینی که با آسودگی آرنولد کوچک را بغل کرده بود، او را گوشه ای در خوابگاه رها کرد و به دختران دیگر که دیگر پسران را به زور تا آنجا حمل کرده بودند پوزخند زد.

لونا پدرش زنوف را روی تختش رها کرد و گفت: یعنی در امانیم؟

اما همان موقع صدای قدم های ترنت را شنیدند که در حال بالا آمدن از خوابگاه دختران بود، بدون اینکه پله ها تبدیل به سرسره شود.

- مگه این نر نبود؟ شایدم هردوشه.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۱۳ ۱۳:۳۶:۳۸



Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۰:۳۸ پنجشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۰

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱:۲۷:۴۴ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
ارگ گیج و منگ به هیولا خیره شد و پرسید: چی شلوار؟ واسه چی؟

- خوشگل به نظر میاد! به نظرت ریشه های من توش جا میشن؟

- یکم باید ریشه هاتو لاغر کنی!

ترنت با ریشه های کلفتش به ارگ ضربه ای دیگر زد و وقتی ارگ بیهوش شد، شلوار ارگ را در آورد و به جای اینکه ریشه ها را در پاچه ها کند، شاخه های پشت سرش را در شلوار جای داد.

- چه خوشگل شدم امشب!

هیولا بدن بیجان ارگ را با ضربه ای به کنار انداخت و خوابگاه پسران را وارسی کرد، در نگاه اول میزی کنار تخت ها کنجکاوی او را برانگیخت و به سمت آن رفت و درون کشو ها را وارسی کرد.

- اینجا رو نگا! این آدما چه چیزایی دارن! این چیه؟ شبیه رژ لبه، اوه یعنی این پسرا رژ هم میزنن؟ اونوقتا که اینجوری نبود!

تالار عمومی راونکلاو:

آرنولد و آنتونین دیوانه وار از پله ها پایین آمدند و مقابل دختران ریونی که هر یک مشغول انجام کاری بودند توقف کردند.

لینی دست از سوهان کشیدن ناخن هایش برداشت و پرسید: چی شده تالارو گذاشتین رو سرتون؟

آرنولد سعی کرد چیزی بگوید که آنتونین وارد میدان شد و آرنولد را شوتانه وار (!) روانه ی قاب عکس روونای بزرگ کرد.

- یه هیولای زشت که میگن اسمش تورنته اومده تو تالار و الان ارگ رو گروگان گرفته!

تری از جا برخاست و با نگرانی پرسید: تورنت؟ وای نه!

لونا پرسید: چی شده؟

اما به محض اینکه تری بخواهد جوابی بدهد صدایی از طبقه ی بالا، خوابگاه پسران بگوش رسید.

- و اکنون این تالار آبی رنگ و تمیز که البته بعدا کثیف میشه تبدیل میشه به مقر من! باید توله هامو هم خبر کنم بیان! اینجا اتاق به اندازه ی کافی داره! یوهاهاهاها

تری با نگرانی گفت: میخواستم بگم که تورنت از هر جایی که خوشش بیاد، اونجا رو میکنه خونه ی خودش، این به این معنیه که ما باید تالارمونو ترک کنیم!!


Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۸:۳۳ پنجشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۰

لودو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۲ دوشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۵۷ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
از در عقب، صندلی جلو!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 1316
آفلاین
- الان یه سوال مهمتر وجود داره، حس نمیکنید اون داره نزدیکتر میشه؟
- چه جالب منم همین حسو دارم! ینی داره از دیوار میاد بالا؟

ارگ از جایش بلند شد و پرید دم پنجره و آرنولد و آنتونین را کنار زد و گفت: تو که نمیتونی ببینی کوتوله، تو هم که میترسی خم شی مدیر نمادین، جفتتون بکشین کنار ببینم اوضاع چطوره!
سپس از پنجره آویزان شد تا به پایین نگاه کند اما بلافاصله خودش را به داخل پرت کرد و فریاد زد: یا پشم مرلین ... بدبخت شدیم ... زیرشلواری مرلین به دادمون برسه ... اون هیولا داره میاد این جا ... به کثافتی خودم قسم میخورم اون همه مونو میخوره

ارگ پس از مقادیری داد و فریاد از هوش رفت اما کسی نمیتوانست به وضعیت او رسیدگی کند چون اکنون غول که با سرعت سرسام آوری از دیوار قلعه بالا آمده بود به مقابل پنجره رسیده بود و فقط جثه بزرگش مانع از ورود او به تالار شده بود!

-چقدر این پنجره تنگه ... یکاری کنین من بیام تو
- شما حرف میزنید؟
- پــــــــه نــــــه پــــــــــه این صدای زنگ موبایلم بود میگم بزارین بیام تو دیگه!
- بیای تو؟ ینی اگه بیای ما رو نمیخوری؟
- بخورم؟ مگه چوب جای مغذ تو کلّمه؟ (!!!) من برای تلافی اومدم، اومدم تمام آب کثیفی که اون کثیفا جای شربت به من دادن رو تف کنم رو صورت کثیفشون.
- خوب ارگ مثل این که با تو کار داره ... ما رفتیم!
آنتونین و آرنولد به سمت در خوابگاه دویدند اما تف غلیظ و بزرگی که هیولا به داخل تالار انداخته بود تمام سطح زمین را فرا گرفت و باعث شد آن دو سر بخورند و نقش زمین شوند.
ارگ که تازه به هوش آمده بود با دیدن هیبت هیولایی که سعی میکرد خودش را از پنجره وارد خوابگاه کند هزیانی گفت و بیهوش شد: شلوارتو دربیار کره خر


هیچی به هیچی!
تصویر کوچک شده


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۲:۴۱ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰

آرنولدold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۰ شنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۷:۱۵ پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۱
از روي شونت! باورت نمي شه نگام كن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 353
آفلاین
آرنولد با كمك ارگ با يك چماغ ضربه محكمي به ير ليني وارد مي كنه ليني به سرعت بر مي گرده و مي گه:

- مگه نگفتم نزنين تو سرم

- گفتي اگه بد شد ولي اين خوب شده بود ما هم تلافي كرديم
----------------------------------------------------------------------------------
آرنولد در حالي كه روي شكم ارگ لم داده بود گفت:

- راستي اين زنوف خبري ازش نيست؟

آنتونين تاييد كرد و ادامه داد:

- چند روزه كه تو تالار نديدمش.

ارگ ناگهان آرنولد را به كناري پرت كرد و به سمت مرلينگاه دويد؛ آنتونين متذكر شد:

- يادت نره سيفونو بكشي نمي خوام دوباره اون كارو تكرار كنم.

آرنولد به سمت پنجره رفت روي لبه ي آن ايستاد نگاهي به پايين انداخت و گفت:

- آنتونين بايد بياي اينو ببيني.

- چي شده؟ نگو كه بايد اون پايين رو هم تميز كنيم!

- نه باو بيا اين يه تيكه بزرگه به نظرم شبيه عدسه ولي خيلي گندس

- واو پسر اين ديگه چيه يعني اون آبا باعثش شده؟

- من مطمئنم اين ماله يه ترنته ...

- چي چي؟

- ترنت درختاي غول پيكري كه راه ميرن و حرف ميزن اونا نگهباناي جنگلن. ولي سوال اينجاست كه اين از كجا اومده؟


تصویر کوچک شده

یادش آمد که در آن اوج سپهر
هست پیروزی و زیبایی مهر

فر و آزادی و فتح و ظفر است
نفس خرم باد سحر است

دیده بگشود و به هر سو نگریست
دید گردش اثری زاین ها نیست

بال برهم زد و برجست از جا
گفت کای دوست، ببخشای مرا

سال ها باش و بدین عیش بناز
تو ومردار، تو و عمر دراز

من نیم در خور این مهمانی
گند و مردار تو را ارزانی

گر در اوج فلکم باید مرد
عمردر گند به سر نتوان برد

شهپر شاه هوا، اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت

سوی بالا شد و بالا تر شد
راست، با مهر فلک هم بر شد

لحظه ای چند بر این لوح کبود
نقطه ای بود دگر هیچ نبود


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۲:۰۶ شنبه ۸ مرداد ۱۳۹۰

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۱۵:۵۰:۱۰
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های‌بسته شده
پیام: 5466
آفلاین
میخوام ایندفعه یه مدل دیه برولم، اگه بد شد نزنین تو سرم

------------------------------

دوربین دست از فیلمبرداری از ملت پسر ریونی برمیداره و به سمت پنجره میروه. آب هایی که از درون سطل توسط آرنولد به بیرون ریخته میشن رو دنبال میکنه. دوربین ابتدا لحظه ای روی خورشید زوم میکنه و درخشش اونو به رخ همگان میکشه.

اما بعد دوباره آبارو نشون میده و آروم آروم شروع به پایین اومدن از برج میکنه. پنجره های متعدد و بی شمار رو رد میکنه و به سمت زمین اوج میگیره. البته قابل ذکره دوربین فاصله شو با قسمتی که آب حرکت میکنه حفظ میکنه تا مبادا توسط اون آبا کثیف بشه.

بالاخره دوربین به آخرین پنجره میرسه و در نهایت روی زمین فرود میاد. چند قدم از منطقه دور میشه تا مورد اصابت آب ها قرار نگیره و اینبار روی زمین زوم میکنه.

در کمال تعجب متوجه میشود که زمین فقط نمناکه و به هیچ وجه آبی روی آن باقی نمیمانه و به سرعت جذب زمین میشه. بعد از یکم ابراز شگفتی میزان زوم گرایی خودشو بیشتر میکنه و به غلغل های عجیبی که روی زمین رخ میده اشاره میکنه.

- چقدر عجیب ... !

اما دوربین داستان ما بسی کنجکاوه، بنابراین بازم بیشتر زوم میکنه و اینبار توجهش به سوراخ های ریزی که روی زمین وجود داره جلب میشه. همون موقعه س که همه ی این چیزهای عجیب باعث میشه اون به خودش بیاد و از اطراف منطقه فیلم برداری کنه. اون میخواد بدونه اینجا کجای قصر هاگوارتزه.

پس از حالت زوم خارج میشه و به زمین پشت میکنه. جنگل ممنوعه در چند متری اون قرار داره و اطراف اونجا تا چشم کار میکنه فقط دیوارای برجای عظیمه. این تیکه از حیاط جدا شده و پشت مدرسه قرار داره و مقابلش دقیقا جنگل ممنوعه س.

لرزشی بر تن دوربین بوجود میاد و دوباره به سمت زمین برمیگرده تا به کند و کاوش ادامه بده. همون موقعه س که احساس میکنه زمین داره حرکت میکنه.

اون لحظه ای به پنجره ای که قراره آب از توش بیرون ریخته بشه نگاه میکنه. صدای دوربین رو هزار برابر میکنه و تنها میله ی صوتیش را به سرعت به سمت پنجره میفرسته.

بعد از ضبط کردن چندین صدای متفاوت از حرکت پرندگان و پروانه ها و حشرات و آدمایی که پشت پنجره ها قرار دارن، بالاخره به خوابگاه پسران میرسه. صدای آرنولد به گوش میرسه که میگه " آخیش تموم شد ".

قصد داره میله ی صوتیشو برگردونه که در اثر حرکت ناگهانی زمین از پشت به زمین میفته. موجودی عجیب از درون زمین بیرون میاد. انگار آب ها منبع تغذیه ی این جانور عجیب بودند.

هیولا تف بزرگی بر روی دوربین می اندازد و دوربین جان به جان آفرین تسلیم میکنه!




Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۳:۰۹ پنجشنبه ۲ تیر ۱۳۹۰

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱:۲۷:۴۴ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
- اوه! آرنولد یه لحظه خفه شو! ما با یه مشکل جدی روبرو شدیم!

آرنولد که هنوز از دست ارگ ناراحت بود پاسخ داد: چیه؟ حتما تفم به بدنت آسیب رسونده و الان باید ازتــ...

اما صدای قررررررچـــی گوش خراش باعث شد آرنولد زبانش بند بیاید و نظرش به ترک روی سقف که حالا بزرگتر شده بود و آب از آن با شدت بیشتری میریخت جلب شود.

طولی نکشید که تمام ریونی ها ازین موضوع باخبر شدند و حالا دور میزی جلسه ای برگزار کرده بودند تا بلکه راه حلی پیدا کنند.

روونا که روی هوا شناور بود و مدام وول میخورد گفت: دلم نمیخواد هلنا بیاد و پز تالار شیک و قشنگشو بهم بده! باز کدوم یکی از شما پسرا رفتین مرلینگاه و سیفون رو نکشیدین؟!

ارگ بلافاصله پاسخ داد: ما باید آبای چاه مرلینگاه رو تخلیه کنیم! فک کنم گنجایش میله ها دیگه تموم شده! خب کی حاضره؟

دخترای ریونی:
پسرای ریونی:
روونا: چند بار گفتم ازین مرلینگاه های ایرانی نذاریم به درد نخوره؟ حالا من به هلنا چی بگم؟

چند ساعت بعد-مرلینگاه پسرانِ خوابگاه پسران :

در مرلینگاه بازه، بالای چاه ارگ ایستاده و تا کمر تو چاه رفته و هر بار که بیرون میاد سطل پر رو میده به آنتونین، آنتونین سط رو میده به طرف پشتیش یعنی آرنولد و آرنولد سطل رو از پنجره خالی میکنه بیرون، ولی اونا نمیدونن این آب ها کجا میرن دقیقا!


Only Raven !


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.