هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۳:۳۶ دوشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۳

دراکو مالفوی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۳ جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۰:۲۲ چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 7
آفلاین
با سلام...
راستش من قبلا با شناسه هرماینی عضو شده بودم اینم لینکش:هرماینی.گرنجر
من رمز عبورم رو فراموش کردم و متاسفانه الفیاس ایمیلی که اول داشتم رو با دسترسی یکی از مدیران چون فکر مبکرد ممکنه شناسم هک بشه با یک ایمیل دومم عوض کرد...و من نمیتونستم وارد اون ایمیلم بشم و درخواست رمز عبور جدید بدم...قبلش هم درخواست داده بودم که شناسمو برای چند ماهی ببندن تا برگردم...بعدش من با این شناسه عضو شدم و در بازی با کلمات و نمایشنامه نویسی پست زدم و تایید شد....میخواستم ببینم میتونم شناسه قبلیمو پس بگیرم یا باید برا شخصیت دیگه ای در گریفندور درخواست بدم....منتظرم
ممنون...

درود
با توجه به این که در حال حاضر شخصیت هرماینی گرنجر توسط کس دیگه ای گرفته شده، شما باید با یه شخصیت دیگه وارد بشید. در نتیجه باید با همین شناسه ای که ساختین، یه معرفی شخصیت انجام بدید و وارد ایفا بشید.


ویرایش شده توسط گودریک.گریفندور در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۳ ۱۰:۳۰:۱۰
ویرایش شده توسط گودریک.گریفندور در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۳ ۱۰:۳۲:۰۵
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۳ ۱۴:۲۰:۱۵


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۵۲ شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۳

حسن مصطفی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۷ جمعه ۲۰ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۳
از بالای منبر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 8
آفلاین
نام شخصيت انتخابي : حسن مصطفی

گروه : راونکلاو

ویژگی های ظاهری و اخلاقی : حسن مصطفی مردیست در میانه چهل سالگی اش. موهایش بر اثر کهولت سن کم پشت شده ولی از قدرت بازوها و تفکرش کم نشده. وی در سن چهل و پنج سالگی فینال جام جهانی کوئدیچ را با موفقیتی باورنکردنی به انجام رساند. وی صالح، امین، باتقوا و صدالبته ریشو است.

چوبدستی : از چوب درخت نارگیل استوایی با پر ققنوس در مغز آن

جارو : نایکی 2014 دابل ایکس پرو بیرد

معرفی کوتاه : حسن مصطفی، از شیوخ بزرگ دنیای جادوگری و همچنین رئیس انجمن بین المللی کوئیدیچ. وی تحصیلاتش را در هاگوارتز به اتمام رسانده و سپس با تشویق استادیدش که شاهد استعداد شگرفش در زمینه ی الهیات جادویی بودند تحصیلاتش را در دانشکده ی علوم معرفتی جادوگری ادامه داد. در همین برحه بود که تقوا و راستین بودن شیخ با علاقه اش به ورزش کوئیدیچ درهم آمیخته شد و وی به داوری در این ورزش پرطرفدار مشغول شد و اندکی بعد، شیخ حسن مصطفی نه تنها تبدیل به ماندگارترین داور و رئیس سازمان بین المللی کوئدیچ شد، بلکه راه و روش زندگی فروتنانه اش افسانه ای شد برای داستان سرایی مادران ...

تأیید شد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۴ ۴:۲۳:۵۱


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۲۱ چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۳

دوركاس ميدوز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۸ چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۴:۱۱ یکشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۰
از وطن دل بریدم و از خاندان خویش!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
...

نام: دوركاس ميدوز


گروه: گریفیندور


چوبدستی: 28 سانت از چوب درخت گردو و پر ققنوس.


چوب جارو: ندارم!


مشخصات ظاهری: صورت کشیده، موهای سفید! کلا تریپ سن بالاهای خفن!


مشخصات اخلاقی: پیرمرد بی اعصاب ولی شوخ.


خصلاصه ای از زندگی نامه: از بچه گی پیرمرد بودم، یعنی چیز! بچه که بودم پیر مرد نبودم، ولی پیرمردها رو دوست داشتم!
روستایی و روستا زاده. تولدم به گمانم در اواخر قرن 18 بوده. به صورت مستقل جادوگری یادگرفتم. مدت ها کارم خرده فروشی با گاری دستی توی روستای های مشنگ ها بوده. مزرعه کوچکی داشتم و با همسر ساحره ام و 4 فرزندم زندگی آروم و خوبی داشتیم. از دوره شرارت های لوکسیاس و کشتارهای اوایل قرن 19 وارد مبارزه شدم.
این مبارزه تا قرن 20 ادامه داشت. در طول کمتر از 2 قرن زندگی اتفاقات زیادی برام افتاد. دهه آخر عمرم با ورودم به محفل همراه بود. سابقه مبارزه و تجربه ام به گمانم مهمترین دلیلی بود که ولدمورت خودش شخصا اقدام به قتل من کرد.
به گمانم دهه آخر عمرم رو در نیمه دوم قرن 20 سپری کردم. همه چیز توی یک صبح آفتابی، و جلوی چشم نوه هام به پایان رسید.

-----
سلام! الآن نیازی نیست که دوباره تو کارگاه نمایشنامه نویسی و اینا پست بزنم؟
ممنون بابت راهنمایی

سلام
خیر دوست عزیز، نیازی نیست.
خوش اومدی.
تأیید شد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۸ ۲۲:۲۹:۳۳

این روزها که می گذرد
شادم
این روزها که می گذرد
شادم
که می گذرد
این روزها
شادم
که می گذرد...

«قیصر»


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۳۹ چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۳

پروفسور اسپراوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۹ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۰۱ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
نام: پروفسور اسپراوت

گروه: هافلپاف

سن: 1402 سال ِ جادویی

جارو: آذرخش 2014

چوب دستی: 33 سانت با موی ِ تک شاخ ِ ماداگاسکاری

ویژگی های اخلاقی و ظاهری:

دوستدار صلح و آرامش . با ثبات و طرفدار حقوق گیاهان در بریتانیا ی کبیر. متین و با وقار و صبور و دوستدار شوخی. زندگی در گلخانه را به زندگی در کنار جامعه ی جادوی سیاه و جادوی ضد سیاه ترجیح میدهد!
موهایی تا زانو دارد و تمایلاتش به گریف نزدیک تر از ریون و اسلایترین است. اما همیشه صلاحدید هافل سر لوحه ی تصمیماتش بوده. تمایلی به ریاست گروه نداشته و به اجبار دامبلدور بزرگ این مسئولیت خطیر را پذیرفته است!

داستان زندگی:
پدر و مادر او اصیل زاده و از اعضای پایبند گریف بوده اند! اسپروات بعد از هافلپافی شدن در خانه توسط 6 خواهر و 3 برادر گریفی اش سرزنش گشته اما خودش به هافلپافی بودن خود افتخار میکند!
در زمان اوج قدرت "اسمشو نبر" با پرورش گیاهان "مرگخوار خوار" در مقابل لرد سیاه مقاومت کرده و بارها توسط خانواده ی بلک شکنجه گشته است. هم اکنون هم ارادت خاصی به دامبلدور و پاتر دارد!

تأیید شد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۸ ۱۹:۱۲:۴۲


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۹:۵۴ چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۳

الیور وود قدیم


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۴۱ یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴
از دور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 321
آفلاین
نام: دوركاس ميدوز


گروه: گریفیندور


چوبدستی: 28 سانت از چوب درخت گردو و پر ققنوس.


چوب جارو: ندارم!


مشخصات ظاهری: صورت کشیده، موهای سفید! کلا تریپ سن بالاهای خفن!


مشخصات اخلاقی: پیرمرد بی اعصاب ولی شوخ.


خصلاصه ای از زندگی نامه: از بچه گی پیرمرد بودم، یعنی چیز! بچه که بودم پیر مرد نبودم، ولی پیرمردها رو دوست داشتم!
روستایی و روستا زاده. تولدم به گمانم در اواخر قرن 18 بوده. به صورت مستقل جادوگری یادگرفتم. مدت ها کارم خرده فروشی با گاری دستی توی روستای های مشنگ ها بوده. مزرعه کوچکی داشتم و با همسر ساحره ام و 4 فرزندم زندگی آروم و خوبی داشتیم. از دوره شرارت های لوکسیاس و کشتارهای اوایل قرن 19 وارد مبارزه شدم.
این مبارزه تا قرن 20 ادامه داشت. در طول کمتر از 2 قرن زندگی اتفاقات زیادی برام افتاد. دهه آخر عمرم با ورودم به محفل همراه بود. سابقه مبارزه و تجربه ام به گمانم مهمترین دلیلی بود که ولدمورت خودش شخصا اقدام به قتل من کرد.
به گمانم دهه آخر عمرم رو در نیمه دوم قرن 20 سپری کردم. همه چیز توی یک صبح آفتابی، و جلوی چشم نوه هام به پایان رسید.

دوست عزیز
اول از همه خوش برگشتین. برای این که شخصیت ـتون رو عوض کنید باید یه شناسه ی دیگه بسازید و با اون معرفی شخصیت بزنید و این شناسه بسته میشه.

موفق باشید.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۸ ۱۹:۱۰:۳۸

این روزها که می گذرد
شادم
این روزها که می گذرد
شادم
که می گذرد
این روزها
شادم
که می گذرد...

«قیصر»


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۷:۲۱ چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۳

2000hermione


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۴ سه شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۵:۱۳ سه شنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۵
از مدرسه هاگوارتز-برج گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 10
آفلاین
1- نام :لاوندر براون.

2- سن: 18.

3- تاریخ تولد: 2/می/1998.

4- جنس: زن.

5-خون: تقریبا اصیل زاده.

6- رنگ چشم:قهوه ای.

7- گروه : گریفیندور.

8- مو : بلند ، بلوند و دارای فر های درشت.

9- ظاهر کلی : اندام متوسط + قد متوسط.

10- نام کامل: لاوندر براون.

11- چوب جادو :؟

12- علاقه ها: رون ویزلی.بچه خرگوش.

13 - توانمندیها : یک جادوگر و یک دانش آموز گریفیندور مدرسه هاگوارتز سحر و جادوگری بود.

14-سال:ششم.

دوست عزیز شما باید توی ایفای نقش یه شخصیت رو پرورش بدید. پس باید بتونید خیلی بهتر از اینا برای من توصیف ـش کنید. از اخلاقیات ـش بگید. ویژگی های ظاهری ـش رو بگید. سرگذشت ـش رو بگید.

در ضمن نباید پستی که ناظر ویرایش کرده را پاک کنید.
موفق باشید.
تأیید نشد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۸ ۱۹:۰۸:۵۹


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۰:۰۳ چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۳

پروفسور ویریدیان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۵ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۹ شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۳
گروه:
کاربران عضو
پیام: 5
آفلاین
نام: پروفسور ویریدیان

گروه: هافلپاف
ویژگی های ظاهری و اخلاقی : دارای چهره ای خشک ، مهربان و متفکرو به شدت کنجکاو و عجول و کلا درگیر
دارای چشمانی سبز و قدی بلند و شکمی گنده و صورتی بیضی شکل و موهایی کوتاه و صاف و بور
و همچنین ماه گرفتگی نسبتا بزرگی بر کتف راست خود دارد

چوبدستی: 26 سانت از چوب درخت سپید و خاکستر ققنوس

جارو: نیمبوس 2000

خون : اصیل زاده

شکل جانورنما: خرس قهوه ای

معرفی کوتاه : در خوانواده ای پر مشغله در شمال لندن بزرگ شده
پدر و مادرش هردو در مدرسه هاگوارد تدریس میکردند و هر دو در گروه هافلپاف پرورش یافتند و آموزش دیدند
ویریدیان دارای برادری دو قلو بود که در هنگام زایمان مرده به دنیا آمد و خاطره ی بچه ی مرده همواره برای پدرش غیر قابل قبول بوده و همین موضوع او را داری دو اسم کرد تا مجبور باشه گاهی به عنوان برادر مرده ی خودش ، زندگی کنه . . .

تأیید شد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۸ ۱۹:۰۹:۴۵
دلیل ویرایش: تأیید


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۱۰ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۳

ریونکلاو

مارکوس بلبی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۲ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۰۵ دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 20
آفلاین
نام:مارکوس بلبی


گروه:راونکلاو


چوبدستی:32 سانتی از چوب درخت های جنگل ممنوعه و ریسه قلب مارمولک!(بضاعت ما همینه)


چوب جارو:قرض میگره از رفیقاش!


مشخصات ظاهری:داغون!له له!!!شبیه کارتون خواب ها!!!


مشخصات اخلاقی:اون که داغون تر از قیافه اش هست...گوشه گیر و علاف!کلا انگار اضافیه!


خصلاصه ای از زندگی نامه:مادر و پدر اون هر دو مشنگ زاده بودن و توی هاگوارتز با هم آشنا شدن.
مادر اون از گریفندو و پدرش از راونکلاو بودن.پدرش و یکی از باهوش ترین دانش آموز های هاگوارتز بود که به همراه برادرش توی هاگوارتز بودن و مادرش با اینکه یک ماگل زاده بود اما کل گریفندو و هاگوارتز رو روی انگشتش میچرخوند و کلا توی هر کاری دخالت میکرد.بعد از فارغ التحصیلی پدر و مادرش از هاگوارتز این دو با هم ازدواج میکنن.مارکوس توی یه خانواده پر جمعیت بود.6دختر و 5پسر و اون شیشمین فرزند خانواده و سومین پسر خانواده بود.کلا نه ته بود نه سر.کلا اضافی بود.هویج!!!نه کسی باهاش کاری داشت نه اون به کسی...اما توی دنیای خودش داشت یه کارای بزرگ میکرد...کارهای بزرگ و خطرناک...

تأیید شد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۷ ۱۱:۳۰:۱۳

تصویر کوچک شده



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۴۸ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳

لیلی پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۴:۰۳ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۴:۴۶ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۵
از هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 111
آفلاین
نام : اریانا دامبلدور

سن:18

گروه :گریفندور

جنسیت:دوشیزه

خون :اصیل زاده

خانواده: دوتا برادر دارم البوس و ابرفورث

توانایی ها:
خوب من معجون ساز خوبیم و می تونم پیشگویی کنم... اخرین محافظ تک شاخ هام و می تونم طلسم های سفید و سیاه رو به خوبی اجرا کنم

ویژگی های ظاهری و اخلاقی:
دارای موهای قهوه ای و چشمایی ابی ....قد بلند و لاغر مردنی .... خوش پوش و زیبا
از لحاظ اخلاق وشخصیت ،کلا شخصیت ارومی دارم ولی با این حال ادم شادیم ........

علایق:
من عاشق مطالعه و نویسندگیم بزرگترین ارزوم یه زمانی نویسنده شدن بود.....
بعد از نویسندگی و مطالعه عاشق نواختنم ساز موردعلاقه ام پیانو و در نواختن پیانو کاملا وارد و استادم.

چوب دستی:
چوب درخت افرا با موی تک شاخ

پاترونوس:
تک شاخ

معرفی کوتاه:
متولد 2 اکتبر 1996در گودریگ هالو متولد شدم.....
تو بچگی بازیگوش و شیطون بود و عاشق برادرام ابرفورث و البوس بودم.....
بخاطر مریضیم برادرام خیلی بهم محبت میکردن .........
من به مدرسه نرفتم که شهید شدم......
تو یه حادثه که راستش رو بخواین اینقدر سریع اتفاق افتاد که اصلا یادم نمیاد فقط میدونم که قبلا از مرگم البوس و ابرفورث داشتن دعوا میکردن وبعد از اون دیگه هیچی یادم نمیاد.....

تأیید شد.


ویرایش شده توسط لیلی پاترold در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۵ ۲۱:۵۷:۲۰
ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۶ ۱۰:۳۱:۱۲

دانش بهترین هدیه است وشجاعت بهتر


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۲۳ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳

فایرنزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۳ دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۱:۲۵ پنجشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۳
از جنگل سیاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 18
آفلاین
نام : سانتور

گروه: گریفیندور

جنسیت : مرد

نحوه جادو : با استفاده از تیر و کمان

نحوه جادو با تیرو کمان :
تیر ، کمان سانتور شکل هاله ای از نور که مشنگا و جادوگرای معمولی اگه به طور طبیعی به اون نگاه کنن اونو به صورت تیر معمولی می بینن .روش سانتور اینه که هنگامی که می خواهد حادو کنه طلسم و تو ذهنش جاری می کنه تیر را از کمان و رها می کنه

مشخصات اخلاقی : خشن ، عاشق جادوی سیاه ، عاشق جنگل سیاه ، شجاع ، عاشق گریفیندور ، مرید ولدمرت
،

مشخصات ظاهری : لازم به توضیح نیست

معرفی : سانتور معروف به جرج در گله ی قنطورس ها در جنگل سیاه متولد شد و مانند همه ی کره سانتور ها کودکی را گذراند اما علت تفاوت او سایر کره ها این بود که فکر می کرد چرا باید سانتورا ها با جادوگر ها رابطه نداشته باشند ، چرا باید سانتور ها در جنگل ها باشند ، چرا سانتور ها نباید به مدرسه جادوگری بروند و ...
سالها گذشت تا روزی جرج عده ای از بچه هارا که برای شرط بندی به جنگل امده بودند تا یک غول غار نشین گیر بیاورند و محاسباتشان اشتباه در آمده و غول به آنها حمله کرد نجات داد
بعد از آن همه چیز تغییر کرد قنطورس ها جرج را به خاطر دخالت در کار انسان ها و پیشگویی ها از گله به طور فجیعی طرد شد
اما او از این کار نه تنها ناراحت نشد بلکه با رضایت راه جنگل را در پیش گرفت بعد از مدتی با دامبلدور اشنا شد. این اشنایی تا لجظه ی مرگ دامبلدور ادامه یافت . سانتور با اینکه مرید ولدمرت و عاشق جادوی سیاه بود اما هیچوقت بر ضد دامبلدور حر کتی نکرد . دامبلدور در کتاب آخر خود به نام « بزرگی به انتخاب است نه اصل و نصب » از جرج به عنوان نمونه بارز یاد کرد.

تصویر : این تصویر هنگام جنگ آخر هری با ولدمرت و حمله به هاگوارتز است که سانتور دچار سردرگمی زیادی شد اما در آخر به مدافعین قلعه پیوست اما از عشقش به لرد سیاه کم نشد و تا آخرین لحظه به نوعی بهش وفادار موند

دوست عزیز، سانتور یک گونه ای از حیوانات ـه. شما باید یکی از شخصیت های کتاب که سانتور بودن رو انتخاب کنین.
تأیید نشد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۶ ۱۰:۳۲:۲۷

درمیان برفها کناراتشی کم رمق نشسته وچشمانش رابسته بوددانه های سفید برف از اسمان به ارامی برروی اوفرود .
گرگ بزرگ خاکستری رنگی خون الود درحالیکه یک پایش میلنگیدوازان خون برروی زمین برفی میریخت به ارامی قدم برمی داش بادیدن مرد دندانهای تیزش رابه نمایش گذاشت چشمان زردش پرازوخشونت وسهوت خون بودگرگ به سمت مردحرکت کردقصد داشت دندانهای تیزش رادرگردن این سانتور فروببرد به مردنزدیک شد مردهمچنان بدون حرکت نشسته بود گرگ قصد داشت که به اوحمله کند ناگهان مردچشمانش راگشودگرگ خشکش زدچشمان مردبرخلاف هرانسان دیگری رنگ زرد داشت درست همرنگ چشمان گرگ بود
مرد برخاست
شکار اوکیست
به چه گناهی طعمه او میشود
ارام وبی صدا به گرگ نزدیک میشود
درچشمان او مینگرد
گرگ خود میداند که باید تسلیم شود
صدای شکارچی درون ذهنش می پیچد
واین اخرین صداست برای او
صدای گلوله وسکوت مرگ







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.