هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۳۹ چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۳
#1
نام: پروفسور اسپراوت

گروه: هافلپاف

سن: 1402 سال ِ جادویی

جارو: آذرخش 2014

چوب دستی: 33 سانت با موی ِ تک شاخ ِ ماداگاسکاری

ویژگی های اخلاقی و ظاهری:

دوستدار صلح و آرامش . با ثبات و طرفدار حقوق گیاهان در بریتانیا ی کبیر. متین و با وقار و صبور و دوستدار شوخی. زندگی در گلخانه را به زندگی در کنار جامعه ی جادوی سیاه و جادوی ضد سیاه ترجیح میدهد!
موهایی تا زانو دارد و تمایلاتش به گریف نزدیک تر از ریون و اسلایترین است. اما همیشه صلاحدید هافل سر لوحه ی تصمیماتش بوده. تمایلی به ریاست گروه نداشته و به اجبار دامبلدور بزرگ این مسئولیت خطیر را پذیرفته است!

داستان زندگی:
پدر و مادر او اصیل زاده و از اعضای پایبند گریف بوده اند! اسپروات بعد از هافلپافی شدن در خانه توسط 6 خواهر و 3 برادر گریفی اش سرزنش گشته اما خودش به هافلپافی بودن خود افتخار میکند!
در زمان اوج قدرت "اسمشو نبر" با پرورش گیاهان "مرگخوار خوار" در مقابل لرد سیاه مقاومت کرده و بارها توسط خانواده ی بلک شکنجه گشته است. هم اکنون هم ارادت خاصی به دامبلدور و پاتر دارد!

تأیید شد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۸ ۱۹:۱۲:۴۲


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۱:۴۷ سه شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳
#2
سلام کلاه جان!
من خودم در جوانی که منتظر نامه ی هاگوارتز بودم مسلما رویای گریف رو در سر میپروروندم! الان که دارم اینا رو میگم افتخارم ریونکلایی بودن خواهد بود ولی... دوستی دارم که میخوام بخاطرش برم هافل!
اسلایترین هم که اصلا در شان من نیست!
حالا تصمیم با خودته! ولی لطفا منو بنداز تو هافلپاف !



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۰:۴۷ سه شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳
#3
- داره کم کم عاشقت میشه! مطمئنم که الان داره در مورد تو با دوستش حرف میزنه.

اینها کلماتی بود که سیریوس بلک در حالیکه به جیمز چشمک میزد بر زبان جاری کرد. جیمز لبخند فاتحانه ای زد و نگاهش را به لیلی که بر لبه ی مرمری ایوان هاگوارتز نشسته بود انداخت. ریموس لوپین دستش را بر شانه ی جیمز گذاشت و با حرکت سر اسنیپ را که پشت ستونی مخفی شده بود نشان داد و گفت:
- البته اگه بعضیا بذارن! ...
جیمز بی اعتنا ردایش را در اورد و دور گردنش گره زد و در حالیکه پله های سنگ
سنگی را دوتا یکی پایین میرفت ، انگار که در مورد بی اهمیت ترین چیز زندگی اش صحبت کند گفت:
- اصلا نگران اون پسره ی دست و پا چلفتی نیستم! مگه لیلی احمق باشه که بخواد بین منو اون ، اون رو انتخاب کنه!
بعد سینه اش را جلو داد و گفت :
- کی جام ِ کوییدیچ رو برده؟
ریموس و سیریوس فاتحانه گفتند :
- جیمز پاتر!
+کی تو گروه اسلاگه؟
- جیمز پاتر!
+ کی محبوب اساتید و بچه های هاگوارتز ه؟
- جیمز پاتر!
+ کی میتونه لیلی رو عاشق خودش کنه؟؟؟!
اینبار سیریوس و ریموس با صدای بلندتری گفتند:
- جیمز پاتر جیمز پاتر جیمز پاتر!

جیمز عینکش را در اورد و یک دور چرخاند و مغرورانه گفت:

- حالا دیدین؟؟؟! ... تازه خبر ندارین! دعوتش کردم برا خداحافظی آخر ترم بریم سه دسته جارو! میخوام اونجا دعوتش کنم تو تعطیلات بیاد خونه مون... هرچی باشه من یک پاترم و اون سیوروس احمق یک اسنیپ! یک اسنیپ بی دست و پای اسلایترینی که اصلا معلوم نیست مادرش کجا رفته!...

کمی آنطرف تر اسنیپ با غیض به پاتر و دوستان گریفندوری اش نگاه میکرد. صدای لیلی در گوشش میپیچید... صدایی که امروز صبح در کلاس معجون سازی دور از چشم اسلاگهورن به پاتر گفته بود:

- معجونت رو 7 بار در جهت عقربه های ساعت هم بزن و یک بار در خلافش! اینطوری خوش رنگ تر میشه.

و آن پاتر مغرور در جواب لیلی باز هم از آن اداهای بی معنا و لوس دراورده بود ! انگار که دارد گوی زرین را چنگ میزند دستان لیلی را گرفته بود و چشمانش را برهم نهاده بود!... کوییدیچ کوییدیچ بازهم کوییدیچ ...اگر پاتر کاپیتان کوییدیچ نبود لیلی هیچ وقت حتی نگاهش هم نمیکرد! اصلا پاتر چه حقی داشت که در خیابان های هاگزمید با لیلی پرسه بزند ؟ آن هم دختری که برای اولین بار سیوروس به او فهمانده بود که یک جادوگر است نه مشنگ...

اسنیپ در حالیکه این افکار را در ذهنش مرور میکرد به پایین پله ها رفت و در مقابل سه یار گریفندوری ایستاد و گفت:

- باز شما سه تا چه نقشه ای تو سرتونه؟ باز میخواین چه جنایتی راه بندازین؟

سیریوس یک قدم به جلو برداشت و گفت:

-ببین اسنیپ خود لوپین ارشده پس لطفا خفه شو و برو پی کارت اگرنه بد میبینی...

جیمز دست سیریوس را عقب کشید و آرام گفت:

-این اسلایترینی با من کار داره تو دخالت نکن سیریوس ، میخوام ببینم حرف حسابش چیه
و بعد با صدای بلندتری گفت:

- چیه؟! چه خبرته؟؟؟ لیلی اوانز گفته که نمیخواد تو قطار برگشت باهات تو یک کوپه باشه؟؟؟

بعد در حالیکه نسبتا فریاد میزد و توجه همه ی بچه های حیاط را به خودش جلب کرده بود گفت:

خب منم اگه جای لیلی بودم ترجیح میدادم با یک آدم موفق حشر و نشر داشته باشم تا یک ترسوی ِ بیچاره!

اسم لیلی که آمد اسنیپ اختیار خودش را از دست داد، لحظه ای به لیلی نگاه کرد که مضطرب ایستاده بود و بیشتر از او به جیمز نگاه میکرد ، بعد در یک حرکت چوب دستی اش را دراورد و فورا "لنگلاک" را به زبان جاری ساخت...

جیمز پاتر دستش را روی دهان خودش گرفته بود و بی صدا انگار داشت فریاد میکشید! سیریوس و ریموس چوب دستی هایشان را دراوردند و ضد طلسم ها را یکی یکی امتحان میکردند. اسنیپ در حالیکه حس رضایت در چهره اش فریاد میزد یک قدم عقب برداشت تا زودتر از صحنه دور شود. ولی لیلی پشت سرش بود و با او برخورد کرد. چشمهای لیلی از عصبانیت سرخ شده بود و در حالیکه دندانهایش را بهم میفشرد گفت:

-سیوروس تو یک حسود احمق و ترسویی واقعا برات متاسفم!


غیظ درسته نه غیض. عالی بود!
تایید شد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۷ ۳:۰۶:۲۷






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.