ـ خاک تو سرت پیتر!
ـ چقدر یه آدم بی عرضه باید باشه آخه؟!
سیریوس و ریموس در حال خروج از کلاس جادوی سیاه به تحقیر پیتر پتی گرو، ملقب به موش چهره ادامه دادند.
ـ ریموس، بهت که گفتم عرضه نداره دختره رو بیرون دعوت کنه!
ـ د آخه سیری، من اگه اینو میدونستم که 200 تا گالیون رو اینطوری به باد نمیدادم و ...
و اینجا بود که سرانجام پیتر به حرف گرفته شد.
ـ به ریش مقدس مرلین قسم اگه اون لوسیوس مالفوی کج صفت نمیرفت سراغش توی هوا زده بودمش.
در اینجا پیتر یه عضله پشت بازو رو منقبض میکنه و ادامه میده.
ـ این بدن لامصب این مشت جوجه هاگوارتزی ها رو که هیچی، مدل های مادام گوگو ماگوی کوچه دیاگون رو هم به طرف خودش میکشونه. یادتونه اون روز...
شلـــپ!!
در اینجا بود که برخورد کف دست ریموس با پس گردن پیتر ملقب به پیتر موش چهره صدایی ایجاد کرد که نه تنها موجب قرمز شدن آنی صورت پتی گروی بیچاره شده بلکه منجر به سکوت چند ثانیه ای حیاط پشتی کلاس جادوی سیاه و سپس انفجار بمب خنده ی دانش آموزان هاگوارتز شد.
ولی پیتر پتی گرو، ملقب به پیتر موش چهره، از دانش آموزانی نبود که تحقیر و قلدری همکلاسی ها و هم مدرسه ای هایش را شنیده و سپس فراموش کند. پیتر فراموش نمیکرد...
اگه به جای ریموس می نوشتی جیمز بهتر بود. چون هم این آزار و شیطنت ها به شخصیت ریموس نمیاد و هم بند آخر رولت معنی و تاثیر بیشتری داشت.
کوتاه ولی خوب بود.
سال اولیا از این طرف لطفا!
تایید شد!