گودريگ و ققنوس دارن با هم صحبت مي كنن كه يه دفعه آمبريج و مك گونگال وارد دفتر دامبلدورمي شن(يعني مي پرن تو دفتر)
مك گونگال و آمبريج:
:chomagh:
ققنوس: فكر نمي كنم كسي به شما اجازه داده باشه وارد دفتر شين
مك گونگال: اين يارو (آمبريج) مي گه
من براي بچه ها بد آموزي دارم....
آمبريج:خوب راس مي گم
ققنوس:
ببخشيد پرفسور آمبريج براي چي بد آموزي داره
آمبريج:اهم..اخخخخسيهه ه ه ه
ققنوس : گودريگ بپر آب بيار داره خفه مي شه
گودريگ آب مي ياره
آمبريج: :pint: آخيش داشتم خفه مي شدم
گودريگ:
آمبريج:ههوووع عووع هوووووووووووووووع
ققنوس : اين چي بود دادي بخوره
گودريگ:نفت خام درياي شمال
مك گونگال:اي ول دمت قيژ خوشم اومد گودريگ يه لحظه بيا اينجا :bigkiss:
آمبريج: طلافي ميييييييييييييييييييييييييي كنم
ققنوس :خوب مي گفتي
آمبريج: اهم..اهم اين گونگال سره كلاس
تغيير شكل به بچه ها مي گه منو به شكل وزغ در بيارن من مي خوام شكايت كنم
گودريگ: گودريگ در اين صورت كه تغيير شكلي ايجاد نميشه تو همون شكلي مي موني
ققنوس:مگي جون دليل اي كار چي بوده؟
مگي:عشقم كشيده بوووده ه ه
ققنوس:دليلش قانع كنندس من نمي تونم كاري كنم
آمبريج:
اگه به وزير نگفتم (آمبريج از دفتر خارج مي شه)
ققنوس و گودريگ و مگي:
[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo