رونان هنوز داشت تو چاله تقلا ميكرد بلكه بياد بيرون لارا هم هنوز داشت با خودش صحبت ميكرد شارزاس وبقيه افراد هم همين طور داشتند
آسمون گرگ ميش شده بود لارا همجنان داشت با خودش صحبت ميكرد
بوفلارا بر ميگرده ميبينه دور تا دورشون رو محفلي ها گرفتن لارا از جاش بلند ميشه رو به شارزاس ميكنه و ميگه:فكر كنم بايد بريم دوباره بيايم
شارزاس:آره من هم همين فكر رو ميكنم
بوفهر دوي آنها غيب ميشن
محفليها درطرف ديگر ايستاده بودن از بين آنها آلبوس دامبلدور بيرون مياد و
ميگه:رونان حالت خوبه!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟
رونان:كه همچنان داشت تو آب دست و پا ميزد به زحمت
گفت:بد نيستم اگه كمكم كنيد بهتر هم ميشم
دامبلدور نگاهي به دور و اطراف خود كرد و برگشت و گفت:استرجس تو با جرج ديويس كمك رونان كنيد سريع
استرجس و جرج از ببن جمعيت محفليها بيرون ميان و ميرن كمك رونان و به او كمك ميكنن كه بيرون بياد استرجس در حالي كه زير بقل رونان رو گرفته بود
گفت:تو چقدر سنگيني بابا
دامبلدور:كارت رو بكن سريع من بايد برم با ولدمورت بجنگم
بالاخره رونان به هر زحمتي كه بود از توي چاله در اومد او در جالي كه داشت بدنش رو خشك ميكرد
گفت:از همه ممنون خب دامبلدور حالا چي كار كنيم
دامبلدور:بر ميگرديم و جنگ رو ادامه ميديم
رونان گفت:آلبوس تو با ولدمورت نميجنگيدي
دامبلدور به دور و اطرافش نگاهي كرد و گفت:چرا بابا اون العان منتظر منه كه برم و جنگ رو ادامه بدم
هرميون گرنجر از ميون جمعيت محفليها بيرون مياد و ميگه:بهتر زودتر بريم و جنگ رو ادامه بديم
دامبلدور:بريم 1..2..3..
بوفهمهي افراد غيب ميشن و جاي اونها رو گرد و خاك ميگيره
بوفدامبلدور: من اومدم تام
ولي نه تامي نه مرگخواري از هيچ كدوم خبري نبود و فقط صداي دامبلدور در اثر انعكاس به خودشون بر ميگرده
استرجس:اينجا چه خبره؟ معني نداره يعني ما پيروز شديم
صداي از پشت سرشون مياد و ميگه:نه بابا رفته بوديم آب نخود بزنيم(
)
دامبلدور:خب خوبه من يك وسيله جديد تر پيدا كردم كه بهتر از بيله
ولدمورت نگاه مشكوكي به آلبوس انداخت و
گفت:خب اون چيه
آلبوس از توي شلوارش يك چماق بزرگ ميار بيرون و
ميگه:خوبه نه
لرد سياه:خب چه جوري كار ميكنه
دامبلدور نگاهي به دراكو انداخت و
گفت:روي اون اجرا ميكنم اشكالي نداره كه
ولدمورت نگاهي سرسي به دراكو انداخت و
گفت:نه بابا دراكو برو جلو
دراكو در حالي كه دست و پاش ميلرزيد رفت جلوي آلبوس ايستاد و آماده شد
دامبلدور با يك حركت نمايشي چماق رو گذاشت وسط سر دراكو
دراكو هم ولو شد رو زمين
دامبلدور:نمرده زندس
تمام محفلي ها شروع به دست زدن كردن و
گفتن:آفرين
آلبوس تعظيم كوتاهي كرد و گفت :ممنون حالا لرد بيا ادامه جنگ رو
بريم
لرد:بريم
استرجس از ميون جمعيت بيرون مياد و
ميگه:دامبلدور اجازه هست من ادامه جنگ رو شروع كنم
دامبلدور:خواهش ميكنم
استرجس لارا رو نشونه ميگيره ولي بالاي اونو ميزنه ولي لارا نقش زمين ميشه چون استرجس آجر بالاي سر اونو نشونه گرفته بود
دامبلدور:حالا ادامه جنگ رسما شروع شد
لرد سياه:آره بريم ااااااااااه ه ه ه ه ه ه ه ه..........
با فريادي به سمت دامبلدور ميره و......
دينگ..دينگآلبوس:صبر كن
لرد:اي بابا دوباره
آلبوس قبل از اينكه گوشي رو برداره گفت العان تموم ميشه
لرد:س سريع تر
آلبوس :باشه .....بله ............سلام عزيزم(
)
لرد:نه دوباره
ادمه دارد........................
---------------------------------
اميدوارم خوب زده باشم چون گفته بودين جنگه منم ادامه جنگ رو
رفتم