خالم برای هدیه تولد بردم دیریم ورد (شهر بازی) تایلند خیلی عالی بود
البته مسافرت خیلی خوبی بود
تنها اصیل زادگان و..................................خودم
با اینکه هیچ کدوم چندان چنگی به دل نمیزنه ولی خب
1-رابرت پتینسون
2-تام فلتون
تنها اصیل زادگان و..................................خودم
اول یه جیغ 2 یه هورا 3 گریه 4 فکر 5 غشششششششششش
پیوست:
normal_310209637.jpg (57.48 KB)
تنها اصیل زادگان و..................................خودم
شبیه معلم ریاضی با یه ورقه که روش نوشته 15 ..............
حتی تصورشم سخته
تنها اصیل زادگان و..................................خودم
تام فلتون
اوله
.....
اسم بازیگر سدریک دیگوری نمیدونم ولی اونم هست
تنها اصیل زادگان و..................................خودم
سکتوم سمپرا + کروشیو و اواداکادورا
تنها اصیل زادگان و..................................خودم
خب
من عادت دارم اول فیلمو ببینم بعد بخونم برای همین میدونستم چی میشه
ولی اول قبل اینکه کتابو بخرم حدود 1 هفته قبلش pdf را داشتم ولی حکایت شاهزاده قشنگ تر بود
تنها اصیل زادگان و..................................خودم
نام : دراکو
خانوادگی: مالفوی
سن:13
جارو:نیمبوس 2001
گروه:اسلایترین
موسس گروه:سالازار اسلایترین
ـــــــــــــــــــــــــــ
با توجه به گذشت 8 ماه از آخرین ورود "دراکو مالفوی" قبلی، این شخصیت به شما واگذار می شود.
به ایفای نقش خوش آمدید !
تایید شد !
ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۱/۱۲/۳۰ ۱۶:۰۸:۰۲
تنها اصیل زادگان و..................................خودم
اسنیپ تند تند قدم برمیداشت بجز صدای نفس های هردو و صدای پایشان هیچ چیز دیگر به گوش نمیرسید
صورت اسنیپ با همیشه فرق داشت دیگر ان برق شرارت و تنفر از بین رفته بود
هری ارام پرسید:پروفسور اینجا چه خبره؟
اسنیپالان میفهمی!
انگاه دستش را بالا برد علامت شوم و مرگ خوارها روی دستش بود
کسی که پشت محفظه شیشه ای قایم شده بود جیغی کشید و بیرون پرید
- دوشیزه گرنجر شما اینجا چه کار میکنید؟
هرمیون با ترس و وحشت چوب دستی اش را بالا برد و گفت اسنیپ تنها کسی که میدونست تو یکی از یارای اسمشونبری(ولدمورت) من بودم
-ولی چرا به همه نگفتی؟
- چون روزی که کارکاروف و بچه های دور مشترانگ اینجابودن فهمیدم
در نیمه باز بود
دامبلدور اهسته داخل شد و گفت نمیخواد توضیح بدید سوروس فکر نمیکردم بخوای بهم خیانت کنی من به تو اعتماد کردم
ودر را بست
ــــــــــــــــــــــــ
یه نوشته ساده بود، بدون هیچ خلاقیت و نوآوری در دیالوگ ها و توصیف هاتون.
در اصل یکی از واقعیت های کتاب رو به گونه ای دیگه شکل دادین، این میتونه خودش خلاقیت زا باشه به شرط اینکه با حوصله و نگرش آزاد تر و فراتر از دنیای رولینگ و گره خورده با دنیاهای خیالی دیگه یا حتی دنیای واقعی خودمون پیش بره. اما شما خلاقیت چندانی به خرج ندادی. در اصل توی همین ایفای نقش راه پیشرفت همین خلاقیته که به نوشته تون جذابیت میده، مخاطب و خواننده هاتون زیاد میشه و میل به ادامه نمایشنامه های شما بین اعضا بیشتر میشه.
تنها مسئله مرگخوار بودن اسنیپ رو به شکل دیگه ای نوشتین که مثلا هرماینی فهمیده قبل از هری و دامبلدور هم تاسف میخوره که البته اگه از نقطه نظر کتاب نگاه کنیم دامبلدور 10 سال قبل از ورود هری به هاگوارتز میدونسته اسنیپ قبلا مرگخوار شده بوده ! چیز تازه ای نبوده ! مگر آنکه فرض کنیم دامبلدور در نمایشنامه شما فیلم بازی کرده و تاسفش دروغین و الکیه جلوی هری و هرماینی و قصد و منظوری داره ! اینا همه نکات نهان و بسته شده نمایشنامه تون می تونست باشه.
از نظر ادبی مشکل خاصی نداشت نوشته شما. دیالوگ ها و توصیف هاتون همه عادی بود.
پیشنهاد می کنم فواصل مناسبی رو بین دیالوگ ها و توصیف ها برقرار کنید که نوشته تون زیاد توی هم رفته و بد شکل نشه.
دو دل ام که تایید کنم یا نه. اما چون مشکل خاصی از نظر فنی و ادبی نیست و کیفیت محتوای نوشته هاتون رفته رفته با پیشرفت توی ایفای نقش میتونه بهبود پیدا کنه، امکان تایید شما وجود داره. امیدوارم خوب بتونید جا بیوفتین توی ایفای نقش.
تایید شد !
ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۱/۱۲/۲۹ ۱۸:۰۶:۱۴
تنها اصیل زادگان و..................................خودم
اول فیلم بعد کتاب ترجیحا باید اول کتابو بخونی بعد فیلمشو ببینی بعضی موقع ها هم اصلا کتابش مزه نمی ده ولی جلوه های ویژه همیشه بهتر کتاب اثر میزاره
تنها اصیل زادگان و..................................خودم