هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۲:۱۷ چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۳
#11
تازه وارد راونکلاو


نقل قول:
I. یکی از تصاویر سمت چپ یا راست زیر را انتخاب کنید و در مورد آن یک رول بنویسید. مسیر آینده کلاس و تدریس های جلسات بعد را مشخص کنید. انتخاب کنید که دوست دارید جادوی سیاه را یاد بگیرید و شخصیتی شبیه کاراکتر سمت چپ داشته باشید یا راه های مقابله با جادوی سیاه را یاد بگیرید و شخصیتی شبیه کاراکتر سمت راست داشته باشید



دالاهوف تا عکس ها رو روی میز گذاشت،مارکوس صداش زد:پرفسور؟!
_ بله آقای بلبی؟!
_کدوم یکی از اون عکس ها جادوگر سیاه و کدوم ضد جادوی سیاه بودن؟!
_آقای ببلی نخست باید بگم که من بهتون گفتم که به من پرفسور نگین و همون آنتونین کافیه...
_معذرت میخوام پرفس...ا...یعنی آنتونین!
_دوما در مورد سوالی که پرسیدی باید بگم برای یادگیری جادوی سیاه شخصیت سمت چپ و برا...
_سمت راستی رو من انتخاب میکنم!
_آقا بلبی دفعه دیگه حرف من رو قطع نکن!در ضمن مجبور نیستید که همین الان انتخاب کنید.
_آنتونین!میتونم یک چیزی رو صادقانه بهتون بگم.اگه ناراحت نمیشین!
_آقای بلبی بهتون اطمینان میدم که ناراحت نمیشم.
_راستش اگه بخوام جادوی سیاه یاد بگیرم ترجیح میدم که شما به من آموزش ندین!
دالاهوف چند قدم به جلو رفت و بعد با لبخندی که روی لباش بود گفت:تصمیم عاقلانه ای گرفتی!
وبعد به پخش کردن عکس ها بین باقی دانش آموز ها پرداخت...


نقل قول:
II. برای انسان های نامتقارن چندین خصوصیت ذکر شد. در مورد یکی از این خصوصیت ها یک رول بنویسید.(15 نمره)



مارکوس هر سه فیلم رو وقتی دید احساس کرد که چیزی بهش اضافه نشده.یه فیلم که مثلا در مورد ایران بود در حالی که هیچ چیزش به جز به موسیقی فیلم ربطی ایران ربط نداشت و فیلم دوم هم یک نفر هی از اینجا به اونجا میپرید!
اصلا چه معنی داره جادوگر جماعت فیلم مشنگی ببینه؟!
اصلا انسان های متقارن و نامتقارن یعنی چی؟نتونست این رو از دالاهوف بفهمه.شاید خصوصیت انسان های نامتقارن این باشه که چمش چبشون مثلا بالای پیشونیشونه و چشم راستشون زیر چونه!که نامتقارن میشه بهشون گفت!اگر منظور از نامتقارن جادوگرا باشن که خیلی تعبیر مسخره ای برای جادوگرا هستش!شاید باید به مشنگ ها گفت نامتقارن!!!


نقل قول:
III. منظور از انسان های متقارن و نامتقارن در درس چه بود؟



انسان های نامتقارن قرینه نیستن!اما انسان های متقارن قرینه هستن!!!این هم دید جالبی هست...


تصویر کوچک شده



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۱۰ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۳
#12
نام:مارکوس بلبی


گروه:راونکلاو


چوبدستی:32 سانتی از چوب درخت های جنگل ممنوعه و ریسه قلب مارمولک!(بضاعت ما همینه)


چوب جارو:قرض میگره از رفیقاش!


مشخصات ظاهری:داغون!له له!!!شبیه کارتون خواب ها!!!


مشخصات اخلاقی:اون که داغون تر از قیافه اش هست...گوشه گیر و علاف!کلا انگار اضافیه!


خصلاصه ای از زندگی نامه:مادر و پدر اون هر دو مشنگ زاده بودن و توی هاگوارتز با هم آشنا شدن.
مادر اون از گریفندو و پدرش از راونکلاو بودن.پدرش و یکی از باهوش ترین دانش آموز های هاگوارتز بود که به همراه برادرش توی هاگوارتز بودن و مادرش با اینکه یک ماگل زاده بود اما کل گریفندو و هاگوارتز رو روی انگشتش میچرخوند و کلا توی هر کاری دخالت میکرد.بعد از فارغ التحصیلی پدر و مادرش از هاگوارتز این دو با هم ازدواج میکنن.مارکوس توی یه خانواده پر جمعیت بود.6دختر و 5پسر و اون شیشمین فرزند خانواده و سومین پسر خانواده بود.کلا نه ته بود نه سر.کلا اضافی بود.هویج!!!نه کسی باهاش کاری داشت نه اون به کسی...اما توی دنیای خودش داشت یه کارای بزرگ میکرد...کارهای بزرگ و خطرناک...

تأیید شد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۷ ۱۱:۳۰:۱۳

تصویر کوچک شده



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۶ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۳
#13
کلاه جان
من مادر گریفندویی هست و پدرم راونکلاو...
حالا به نظرت پدرم رو بیشتر دوست دارم یا مادرم رو؟
اسلیترین هم که اصلا حرفش رو نزن...
هافلپاف هم برم که مادرم از خونه بیرونم میکنه!
بین گریفندو و راونکلاو کد.م رو برام تنخاب میکنی؟


تصویر کوچک شده



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۱ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۳
#14
جیمز با همه خوش و بش و خداحافظی میکرد.شوق توی چشمهاش پیدا بود.اون از اینکه هاگوارتز تموم شده و داره به خونش برمیگرده خیلی خوشحال بود.
اما سیروس دقیقا برعکس جیمز نارحت بود از اینکه قرار هست به خونه برگرده.
جیمز میدونست که سیرویس توی خونه خوشحال نبود.میدونس که سیریوس مال یک دنیا بود و خانواده بلک ها مال یک دنیا دیگه...
جیمز کنار سیرویس ایستاد و گفت:سخت نگیر!دو سال دیگه به سن قانونی میرسی و میتونی از خونه بری بیرون.
سیریوس آهی کشید و گفت:اما من یک روز دیگه هم نمیتونم توی اون خونه نفرت انگیز بمونم.
سیریوس روی یکی از پله های قلعه نشست و نگاهی به آسمون کرد و با حسرت گفت:ایکاش میتونستم دیگه به اون خونه لعنتی نرم...ایکاش میتونستم به یه جای دیگه برم.
جیمز رفت و کنار سیریوس نشست و دستش رو روی شونه های اون گذاشت و گفت:میتونی.
_منظورت چیه؟
_همیشه توی خونه پاتر ها یک جا برای سیریوس بلک هست.
سیریوس و جیمز مدتی به همدیگه خیره شدن.جیمز لبخندی رو لباش بود و سیریوس کم کم چشمهاش تر شد و بغض کرد.
ریموس به اونها ملحق شد و گفت:چی شده؟چرا ماتم گرفتید؟اتفاقی افتاده؟
جیمز رو به ریموس کرد و گفت:نه!مگه قرار بود اتفاقی بیوفته؟
سیریوس بلند شد و چشمهاش رو پاک کرد و گفت:بهتره عجله کنیم قبل از اینکه کوپه قطار پر بشه.این پیتر احمق کجاست؟
سپس چشمکی به جیمز زد و به دنبال پیتر رفت.

در تایپ کلمات بیش تر دقت کن. الان توی همین متن "سیریوس" رو به سه شکل مختلف نوشتی. اشکالات کوچک دیگه ای هم داری که به کمک نقدهای ناظران و جادوکاران عزیز ایفای نقش می تونی برطرفشون کنی. در کل خوب بود! سال اولی ها از این طرف!
تایید شد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۶ ۱۶:۳۰:۰۵

تصویر کوچک شده







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.