تصویر شماره4
جینی ویزلی در کتابخانه در حال درس خواندن بود آن هم به دو دلیل:اول اینکه اینجوری جای هرمیون گرنجر را برای بچه ها پر می کند و دوم اینکه با درس خواندن به قولی که به هری پاتر داده است، عمل می کند.
ولی دراکو مالفوی هیچ وقت اهل کتابخانه نبوده است ولی امروز به کتابخانه آمده است.
دراکو: هی ویزلی میشه اینجا بشینم.
جینی: اول باید مؤدبانه تر بخوای، دوم چی شده که تو اومدی کتابخونه و سوم این همه میز اینجاست چرا اینجا؟
دراکو: با خودت کار دارم.
جینی:اگه مؤدب میشی،بشین.
دراکو نشست و پرسید: چرا داری ادای اون گندزادهه رو در می یاری.
جینی: قرار شد مؤدب باشی! حق نداری هرمیون رو به اون اسم صدا کنی. اولاً من ادای اونو در نمی یارم و ثانیاً دوست دارم و به تو ربطی نداره.
جینی ویزلی بلند شد که برود، دراکو دستش را گرفت و گفت:
معذرت می خوام.
جینی بدون توجه به او دستش را کشید و شروع به جمع کردن وسایلش کرد. دراکو با عجله گفت: من دوست دارم.
جینی از کار دست کشید وگفت: چی؟
دراکو: من دوست دارم و ازت خواهش میکنم شنبه با من بیای بریم هاگزمید.
جینی نشست و گفت:چی؟ تو از یک خائن به نسب خوشت اومده؟
دراکو: از اولم خوشم می اومد، فقط از ترس خوانواده ام جرئت گفتنش رو نداشتم.
جینی: پس چرا الان داری میگی؟
دراکو: دیگه اونا برام مهم نیستند.
جینی: ولی برای من مهمه، اگه دوستم داشتی سال دوم که بابات اون بلا رو سرم میاورت، نجاتم می دادی؟
دراکو: من از جریان خبر نداشتم، بابام هیچ وقت نمی ذاشت به اون دفترچه نزدیک بشم که بفهمم چیه. میشه بیای؟
جینی: نه، به هیچ وجه من به هری خیانت نمی کنم.
دراکو:با اینکه اون به تو پشت کرد، اون الان کجاست؟ چه طور اون گرنجر رو با خودش برده، تورو نمی تونست ببره.
جینی: به تو ربطی نداره. این یه چیزی بین من و هریه.
دراکو: اون تورو ول کرد.
جینی با گری گفت: اون بعد از اینکه اربابتو کشت، بر می گرده. حتی اگه هری به من خیانت کنه، من تا ته عمر عاشقش می مونم و بهش خیانت نمی کنم.
بعد قبل از اینکه خانم پینس به سمتشان بیاید، رفت.
درود فرزندم.
سوژت جدید بود، اگرچه به خوبی پروروشش نداده بودی. توی رولت جای فضاسازی و توصیف خیلی خالیه. این عناصر هستن که به خواننده کمک میکنن تا خودشو جای شخصیت ها بذاره و از رول لذت ببره.
دیالوگ ها رو هم این طوری بنویس:
نقل قول:جینی بدون توجه به او دستش را کشید و شروع به جمع کردن وسایلش کرد. دراکو با عجله گفت: من دوست دارم.
جینی از کار دست کشید وگفت: چی؟
دراکو: من دوست دارم و ازت خواهش میکنم شنبه با من بیای بریم هاگزمید.
جینی بدون توجه به او دستش را کشید و شروع به جمع کردن وسایلش کرد. دراکو با عجله گفت:
- من دوست دارم.
جینی از کار دست کشید وگفت:
- چی؟
دراکو گفت:
- من دوست دارم و ازت خواهش میکنم شنبه با من بیای بریم هاگزمید.
با این که رولت جای کار زیادی داره، اما مطمئنم اشکالاتت تو فضای ایفا نقش حل میشن...
تایید شد!
مرحله بعدی: گروهبندی