هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: اگه بخواین از پارک هری پاتر یه چیز بخرین اون چیه؟
پیام زده شده در: ۱۴:۴۱ پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶
#11
من چوب دستی و ردا به مقدار کافی دارم. برای مخفی شدن هم نیازی به شنل نامرئی ندارم.

ولی حتما نقشه غارتگرو می گیریم که بتونم باهاش از کار های هری پاترو دوستاش سر در بیارم.


به پانمدی فکر کن، از مهتابی یاد بگیر، شاخدارو فراموش نکن، ازدم باریک انتقام بگیر.


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۰:۰۶ چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۶
#12
چیکار؟
دوئل می کرد.

رودولف لسترنج وقتی داشت چاقوهاشو توی شکم نهنگ تیز می کرد با آرسینوس جیگر، دوئل می کرد.


ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۲۴ ۱۲:۰۰:۳۰

به پانمدی فکر کن، از مهتابی یاد بگیر، شاخدارو فراموش نکن، ازدم باریک انتقام بگیر.


پاسخ به: باشگاه ترک اعتیاد ( سه دسته پارو!)
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۶
#13
بلاتریکس رودولف رو به باشگاه ترک اعتیاد(سه دسته پارو) می برد و او را به مسئولین آنجا می سپارد تا او را ترک دهند.

ولی رودولف به این سادگی ها دست بردار نبود و فقط یک ساعت تونسط بدون دوئل تحمل کند و بعد از آن شروع کرد به امتحان روش های مختلف فرار کردن

بعد از دو ساعت مسئولین سه دسته پارو جغدی برای بلاتریکس فرستادند که بیاید و رودولف را جمع کند.

بلاترکس قبل از آمدن خودش نامه عربده کشش را فرستاد.

:

رودولف هنوز نامه را هضم نکرده بود که بلاتریکس وارد شد.

رودولف: عجقم، عجیجم یه ذره رحم داشته باش.

بلاتریکس: من! رحم؟

بعد رودلف را بلند می کند و با آپارات به خانه می بردو هر گونه تلسمی را روی خونه انجام می دهد تا رودولف نتواند فرار کند.

بلاتریکس: ارباب اجازه داد هر کاری واسه ترکت کنم حتی بکشمت

رودولف: نابغه اگه بکشیم که دیگه نمی تونی ترکم بدی؟

بلاتریکس:کروشیو ادا اون گندزادهه رو در نیار. حداقل دنیارو از یه معتاد نجات دادم.

رودولف: داری مثل محفلی ها حرف می زنیا؟ به ارباب بگم

بلاتریکس: کروشیو نزار من کم بیارم که اونوقت

بلاتریکس رودولف را گرفت و به تخت بست و چوب دستی او هم گرفت و در آتش سوزاند.

ناگهان نارسیسا از درون شومینه ظاهر شد.

-بلا عجله کن بیا ارباب کارت داره

-اومدم

رودولف لبخندی زد که از دید بلا مخفی نماند.

بلاتریکس وقتی برگشتم ترک کردی. فهمیدی؟

و سپس رفت...


به پانمدی فکر کن، از مهتابی یاد بگیر، شاخدارو فراموش نکن، ازدم باریک انتقام بگیر.


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۴۶ سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۶
#14
نام: مینروا مک گونگال

جانورنما: گربه

گروه: گریفیندور ولی فعلا بدون گروه

جنسیت:مونث

رییس برج گریفیندور

معلم درس تغییر شکل مدرسه(در زمان تحصیل هری پاتر و مدیر مدرسه در زمان فرزندان او)

چوب دستی: درخت راج و ریسه اژدها انعطاف پذیر و مناسب برای تغییر شکل

پاترنوس: گربه

خصوصیات ظاهری: دارای مویی همیشه بسته و قهوه ای با چشمانی به همان رنگ

خصوصیات اخلاقی: بسیار جدی و سخت گیر

معرفی کوتاه:(معرفی کوتاه یا داستانی از زندگی شخصیت مورد نظر): او استعداد هری پاتر در کوییندیچ را کشف می کند و به هری پاتر به عنوان شاگرد و زیر گروهش افتخار می کند. در نبرد با ولدمورت در هاگوارتز قلعه را در برابر هجوم او مقاوم می کند و برای اینکار تمام مجسمه های قلعه را به حرکت در می آورد.

در سال پنجم تحصیل هری پاتر در حضور آمبریج قول می دهد که به هری کمک کند که کارآگاه شود.

او قرار بود بعد از آلبوس دامبلدور مدیر مدرسه شود ولی به دلیل گرفتن وزارت خانه توسط لرد ولدمورت اسنیپ این پست را گرفت و بعد از او مینروا مدیر مدرسه شد.

در زمان سقوط لرد ولدرمورت یک روز تمام در مقابل درب خانواده دورسلی ها بوده تا ببیند هری پاتر را به دست چه خانواده ای می سپارند.

چندین بار هری را از اخراج از مدرسه نجات داده است.

فردی جدی اما مهربون و دوست داشتنی است.

انجام شد.


ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۲۳ ۱۱:۱۷:۳۱

به پانمدی فکر کن، از مهتابی یاد بگیر، شاخدارو فراموش نکن، ازدم باریک انتقام بگیر.


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۲۱ یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶
#15
نام: مینروا مک گونگال

جانورنما: گربه

گروه: گریفیندور ولی فعلا بدون گروه

رییس برج گریفیندور

معلم درس تغییر شکل مدرسه(در زمان تحصیل هری پاتر و مدیر مدرسه در زمان فرزندان او)

چوب دستی: درخت راج و ریسه اژدها انعطاف پذیر و مناسب برای تغییر شکل

پاترنوس: گربه

خصوصیات ظاهری: دارای مویی همیشه بسته و قهوه ای با چشمانی به همان رنگ

خصوصیات اخلاقی: بسیار جدی و سخت گیر

معرفی کوتاه:(معرفی کوتاه یا داستانی از زندگی شخصیت مورد نظر): او استعداد هری پاتر در کوییندیچ را کشف می کند و به هری پاتر به عنوان شاگرد و زیر گروهش افتخار می کند. در نبرد با ولدمورت در هاگوارتز قلعه را در برابر هجوم او مقاوم می کند و برای اینکار تمام مجسمه های قلعه را به حرکت در می آورد.

در سال پنجم تحصیل هری پاتر در حضور آمبریج قول می دهد به هری کمک کند که کارآگاه شود.


معرفی شخصیتتون خیلی کوتاهه. در اولین فرصت کاملش کنین لطفا.

تایید شد. خوش اومدین.


ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۲۱ ۰:۵۴:۲۱

به پانمدی فکر کن، از مهتابی یاد بگیر، شاخدارو فراموش نکن، ازدم باریک انتقام بگیر.


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۲۷ یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶
#16
سلام

نام:هری جیمز پاتر

فرزند لی لی و جیمز پاتر

همسر جینی ویزلی

پدر جیمز سیریوس، آلبوس سوروس و لی لی لونا پاتر

فرزندخونده سیریوس بلک

گروه: گریفیندور ولی فعلا بدون گروه

بهترین دوستان او: رونالد ویزلی و هرمیون گرنجر

نژاد: دورگه

چوب دستی: چوب درخت سرخدار وپر ققنوس، طول سی و پنج سانتی متر

جارو: آذرخش

پاترنوس: گوزن نر

خصوصیات ضاهری: دارای چشمانی سبز(مانند چشمان لی لی پاتر) و موی مشکی و همیشه بهم ریخته(مانند جیمز پاتر)

خصوصیات اخلاقی: شجاع، یه دنده، مهربون و دلسوز، فوق العاده احساساتی است.

معرفی کوتاه:(معرفی کوتاه یا داستانی از زندگی شخصیت مورد نظر): رئیس ارتش دامبلدور، کاپیتان و جست و جو گر تیم کوییندیچ، لرد ولدمورت را شکست داد.

در سال اول تحصیل خود در هاگوارتز برگشت لرد ولدمورت را عقب انداخت.

در سال دوم تحصیل خود در هاگوارتز یکی از هورکراس های ولدمورت را از بین برد.

در سال سوم با دیوانه سازا جنگید و جان پدرخوانده اش را نجات داد.

در سال چهارم در مسابقه سه جادوگر شرکت کرد و شاهد بازگشت ولدمورت بود.

در سال پنجم به تالار اسرار رفت و نگذاشت ولدمورت از پیشگویی به طور کامل آگاه شود یا او را تسخیر کند.

در سال ششم با دامبلدور خاطرات تام ریدل را دید و شاهد مرگ آلبوس دامبلدور بود.

در17سالگی تمامی هورکراس های ولدمورت را از بین برد و او را کشت.

عاشق درس دفاع در برابر جادوی سیاه است(اگر معلمش آمبریج نباشد).

علاقه دارد کاراگاه شود.


سلام. خوش اومدين.

هرى پاتر جزو شخصيت هاى خاص محسوب ميشه.
شخصيت هاى خاص، طى يه فراخوان به اعضاى واجدالشرايط داده ميشه.

لطفا يه بار ديگه ليست شخصيت هارو چك كنيد و يه شخصيت ديگه انتخاب كنيد.


فعلا تاييد نشد.


ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۲۰ ۲۱:۴۲:۳۵

به پانمدی فکر کن، از مهتابی یاد بگیر، شاخدارو فراموش نکن، ازدم باریک انتقام بگیر.


پاسخ به: اگه قرار باشه يك نفر كه تو هري پاتر مرده برگرده شما ميگيد كي بر گرده؟
پیام زده شده در: ۲۳:۵۱ شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۶
#17
سیریوس بلک


به پانمدی فکر کن، از مهتابی یاد بگیر، شاخدارو فراموش نکن، ازدم باریک انتقام بگیر.


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۵ شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۶
#18
سلام کلاه عزیز...

من یه فرد عاشق موسیقی و نقاشی ام.

علاقه زیادی به خواندن کتاب دارم(البته اگر درسی نباشه، بهتره)

از شجاع بودن و شجاعت داشتن لذت می برم و فکر می کنم خودمم شجاعم.

به دوستام اهمیت زیادی می دهم به شدت دوستشون دارم.

دورگه ام و اعتقادی به اصیل بودن ندارم و از نظرم عشق از همشون مهم تره.

اولویت اول و آخرم گریفیندوره و حاضرم براش صبر کنم(هر چقدر که لازم باشه)



به پانمدی فکر کن، از مهتابی یاد بگیر، شاخدارو فراموش نکن، ازدم باریک انتقام بگیر.


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۰:۲۴ شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۶
#19
تصویر شماره4

جینی ویزلی در کتابخانه در حال درس خواندن بود آن هم به دو دلیل:اول اینکه اینجوری جای هرمیون گرنجر را برای بچه ها پر می کند و دوم اینکه با درس خواندن به قولی که به هری پاتر داده است، عمل می کند.

ولی دراکو مالفوی هیچ وقت اهل کتابخانه نبوده است ولی امروز به کتابخانه آمده است.

دراکو: هی ویزلی میشه اینجا بشینم.

جینی: اول باید مؤدبانه تر بخوای، دوم چی شده که تو اومدی کتابخونه و سوم این همه میز اینجاست چرا اینجا؟

دراکو: با خودت کار دارم.

جینی:اگه مؤدب میشی،بشین.

دراکو نشست و پرسید: چرا داری ادای اون گندزادهه رو در می یاری.

جینی: قرار شد مؤدب باشی! حق نداری هرمیون رو به اون اسم صدا کنی. اولاً من ادای اونو در نمی یارم و ثانیاً دوست دارم و به تو ربطی نداره.

جینی ویزلی بلند شد که برود، دراکو دستش را گرفت و گفت:
معذرت می خوام.

جینی بدون توجه به او دستش را کشید و شروع به جمع کردن وسایلش کرد. دراکو با عجله گفت: من دوست دارم.

جینی از کار دست کشید وگفت: چی؟

دراکو: من دوست دارم و ازت خواهش میکنم شنبه با من بیای بریم هاگزمید.

جینی نشست و گفت:چی؟ تو از یک خائن به نسب خوشت اومده؟

دراکو: از اولم خوشم می اومد، فقط از ترس خوانواده ام جرئت گفتنش رو نداشتم.

جینی: پس چرا الان داری میگی؟

دراکو: دیگه اونا برام مهم نیستند.

جینی: ولی برای من مهمه، اگه دوستم داشتی سال دوم که بابات اون بلا رو سرم میاورت، نجاتم می دادی؟

دراکو: من از جریان خبر نداشتم، بابام هیچ وقت نمی ذاشت به اون دفترچه نزدیک بشم که بفهمم چیه. میشه بیای؟

جینی: نه، به هیچ وجه من به هری خیانت نمی کنم.

دراکو:با اینکه اون به تو پشت کرد، اون الان کجاست؟ چه طور اون گرنجر رو با خودش برده، تورو نمی تونست ببره.

جینی: به تو ربطی نداره. این یه چیزی بین من و هریه.

دراکو: اون تورو ول کرد.

جینی با گری گفت: اون بعد از اینکه اربابتو کشت، بر می گرده. حتی اگه هری به من خیانت کنه، من تا ته عمر عاشقش می مونم و بهش خیانت نمی کنم.

بعد قبل از اینکه خانم پینس به سمتشان بیاید، رفت.

درود فرزندم.

سوژت جدید بود، اگرچه به خوبی پروروشش نداده بودی. توی رولت جای فضاسازی و توصیف خیلی خالیه. این عناصر هستن که به خواننده کمک میکنن تا خودشو جای شخصیت ها بذاره و از رول لذت ببره.

دیالوگ ها رو هم این طوری بنویس:
نقل قول:
جینی بدون توجه به او دستش را کشید و شروع به جمع کردن وسایلش کرد. دراکو با عجله گفت: من دوست دارم.

جینی از کار دست کشید وگفت: چی؟

دراکو: من دوست دارم و ازت خواهش میکنم شنبه با من بیای بریم هاگزمید.


جینی بدون توجه به او دستش را کشید و شروع به جمع کردن وسایلش کرد. دراکو با عجله گفت:
- من دوست دارم.

جینی از کار دست کشید وگفت:
- چی؟

دراکو گفت:
- من دوست دارم و ازت خواهش میکنم شنبه با من بیای بریم هاگزمید.


با این که رولت جای کار زیادی داره، اما مطمئنم اشکالاتت تو فضای ایفا نقش حل میشن...

تایید شد!

مرحله بعدی: گروهبندی


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۱۹ ۲۳:۰۴:۱۱

به پانمدی فکر کن، از مهتابی یاد بگیر، شاخدارو فراموش نکن، ازدم باریک انتقام بگیر.


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۳:۲۷ سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۶
#20
جیمز، سیریوس، ریموس و پیتر در سال هفتم خود در هاگوارتز در محوطه هاگوارتز رو به روی دریاچه نشسته اند.

جیمز: امروز چندمه؟ امشب ماه کامله؟ حوصله ام سر رفته.

سیریوس: اونجا رو ببین اون اسنیپه که داره میاد این ور!

جمیز به اطراف نگاه می کند و نا امیدانه می گوید:
-الان حوصله اون کارو ندارم.

ریموس: حوصله شو نداری یا به خاطر اون دختره اونزه که عاقل شدی؟

جمیز با لبخند می گوید: جفتش.

سیریوس: شاخدار واقعا عاشق شده!

جیمز: خفه شو!

پیتر: اون دختر خوب و درس خونیه.

سیریوس: تنها مشکلش اینه که از اسنیپ خوشش میاد و با اون میگرده!

ریموس: تنها مشکل جیمزم اینه که با تو میگرده!

جیمز به صورت سیریوس نگاه می کند و لبخند می زند. سیریوس و ریموس شروع به دعوا در مورد سیریوس می کنند و پیتر هم سعی در جدا کردن آن دو دارد. جیمز بدون توجه به آنها از جایش بلند می شود و به سمت زمین کوییندیچ می رود.

وقتی از کنار زمین کوییندیچ رد می شد به این فکر می کرد که آیا روزی می رسه که فرزند اون و لیلی توی این زمین به عنوان جست و جو گر تیم گریفیندور بازی کنه؟ حتی فکر کردن به این موضوع هم اونو آروم میکرد.

جیمز به سمت جنگل ممنوعه رفت و به درختی تکیه داد، نشست و به فکر فرو رفت.

وقتی به خود آمد دید لیلی اونز کنارش نشسته و سرش را روی شانه اش گذاشته است.

جیمز: تو حالت خوبه؟

لیلی: آره، فقط دارم به حرف دلم گوش می دم.

جیمز متوجه نگاه های نگران سیریوس که از کنار زمین کوییندیچ نگاهشان می کرد شد اما او را نادیده گرفت.

جیمز: دوستت دارم

لیلی: منم همین طور.

جیمز دوباره به فکر فرو رفت ولی اینبار فکر هایی ناراحت کننده تر.

اگر مجبور می شد برای بودن با لیلی، سیریوس را ول کند چی؟

درود بر تو فرزندم.

سوژه ت رو خیلی سریع پیش بردی. عجله کردی انگار یک مقدار موقع نوشتنش. لطفا بیشتر توضیح بده سوژه رو، از روی موقعیت هاش نپر، راحت توصیف کن همه چیز رو.
و بعد برگرد، منتظرت هستم.

فعلا تایید نشد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۱۶ ۲:۱۸:۲۹

به پانمدی فکر کن، از مهتابی یاد بگیر، شاخدارو فراموش نکن، ازدم باریک انتقام بگیر.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.