1-
دختری مو قرمز به سمت انباری کنار خونه گیریمولد می رفت. در نزدیکی در حیوانی سفید سیاهی دیده میشد.
-میوو؟
-خالخالی یعنی منو با ویزلی ها اشتباه میگیری؟
-میوووو.
-خب چی کار کنم خالخالی قرارمونو فراموش کرده بودم.
-میو میو.
-خیلیم ریونیم فراموشی چه ربطی به هوشم داره؟تو که صاحبتو با یکی دیگه اشتباه میگیری حرف نزن.
و پشتشو به پنی کرد و از دری که برای حیوونای محفل ساخته شده بود رفت داخل.
پنه لوپه هم شروع به دوییدن کرد و رفت داخل. وقتی وارد شد دید خالخالی چراغو روشن کرده و بدون اینکه منتظر بمونه به نوشابه ها حمله ور شده.
-آهای تستسترال.
_میوو
-چیه و کوفت. مراقب ظرفا باش که همشونو نیاز دارم چون گفتم میخوایم همه رو امشب بخوریم دلیل نمیشه تو سریع بهشون حمله ور شی. تقارن و برابری چی میشه؟
-میوووو می.
-اه تقسیم کردی.
و خالخالی سری به نشانه تاسف تکون داد و دوباره به نوشابه خوردن ادامه داد. پنی هم به سمت بقیه نوشابه ها رفت تا شروع کنه به خوردن.
4 ساعت بعدپنی در حالی که به اختراع خودش افتخار میکرد پارچه قرمزو بر داشت و از فضاپیمای تولیدی خودش رو نمایی کرد.
-
-اینم از فضاپیمای ما. همش از قوطی نوشابه و چسب ورقای آرم نوشابه ساخته شده. تازه یک کمد از نوشابه درست کردم که هر وقت گشنمون شد نوشابه بخوریم. بیا بریم تو تا بریم و مشق پروفسور ویزلی رو انجام بدیم.
صدای اربده ای از طرف خونه ریدل ها بلند شد که معلوم بود مخاطبش پنیه.
-خالیم بی تربیت خالی.
پنی هم اربده زد.
-ببخشید پروفسور خالی.
و هر دو وارد فضا پیما شدن و پنی شروع کرد به رانندگی.
-خیل خوب. خال خالی آماده ای؟
-میوو.
-یعنی چی؟ برای چی تو رانندگی کنی و من چشمامو ببندم؟
-میووووو.
-چی؟ فضا سیاه رنگه؟
-مووو.
پنی با سرعت به سمت کمد تغذیه رفت و تو کمدی قایم شد. خالخالی هم جاشو گرفت و شمارش معکوس رو شروع کرد.
-می. مییییی. مو. یوو...
بعد از دو دقیقه-مو. بو. ما. هوووو.
-پیش به سوی مریخ. راهو بلدی که آره؟
-می.
-اه راست میگی تعداد سیاره هارو بشمر همونی که میدونیه. یه راهنمایی بکنم؟ قرمزه.
-میوو.
-نه میدونم کدومه فقط تو باید رو همون فرود بیای.
-میوووووو.
-آره نمیدونم. حالا تو حتما باید ازم سوتی بگیری.
-می.
-رانندگی تو بکن کره تستسترال.
بعد از کلی جر و بحث و تستسترال خوندن هم دیگه روی مریخ فروت اومدن. خالخالی شیشه نوشابه ای رو سرش گذاشت و رفت بیرون. بعد از دو دقیقه اومد تو و در کمدی که پنی توش قایم شده بود رو باز کرد.
-تو کی هستی؟ خالخالی کو؟
-نوشابه دادندی تا گربه بدمدی.
-نمیدم.
-خب نوشابه دادندی تا خاک بدمدی.
- یک چهارم نوشابه میدم خاک کل سیارتو بده.
-چی بدمدی تا تو دو نوشابه بدندی؟
- یک پاتیل خاک. سوخت فضاپیما به میزان لازم.ده گالیون و حالا گربم بده تا نخواد پول خورده بهم بدی.
-یهنی گربت به اندازه پول خورده ارزش دارندی؟
-اوهوم.
اینا رو میدی که من بیام ازت بگیرم.
-میدمدی.
پنی بیرون اومد تا قنایم رو ازشون بگیره. بعد از اینکه همه چی رو ازشون گرفت رفت داخل و خالخالی رو از تو گونی بیرون آورد.
-میوو.
-یعنی شنیدی بهت گفتم پول خورد؟
2-
همه کسایی که تو کلاس بودن جز دروئلاشون هیجان زده بودن. اون منتظر بود تا تعثیرات معجون رو سریع تر بنویسه.
-من میگم منفجر میشه.
-نه بابا کمالاتش زیاد تر از همه میشه.
-نه...
-اههههه! نگاه کنین چی میشه اینقدر حرف نزنین.
بعد از این که پروفسور کل معجون رو سر کشید با نگرانی تمرکز کرد تا هر تحولی در خودش حس کرد برای بچه ها توضیح بده. اما تنها چیزی که حس کرد هیچی بود.
-بچه ها من هیچی حس نکردن میشم شما تغییری در من ندیدن میشین؟
-پروفسور دارین تغییر رنگ میدن.
-پروفسور چرا اینجوری حرف میزنین؟
-پروفسور چرا موهاتون داره بنفش میشه؟
-آبی شدن میشین.
فضایی شدن میشین.
مادر بچه شدن میشین
...
-رابستن مگه من نگفتن شدم خاک سیاره مریخ رو برام آوردن کن؟
-نه شما گفتین خاک سیاره خودمو آوردن کنم.
-سیاره تو مگه مریخ نشدن میشه؟
-ندونستن میشم.
دروئلا در دفترش نوشت:
اصلاح میکنم. معجون از خاک نا کجا آباد ساخته شده است و تاثیری جز ساخت آدم فضایی ندارد. جالب اینجاست که حتی به موی ملت هم رحم نمیکند و رنگ آبی را در آن اجرا میکند و باید توجه داشت که با موی قرمز ایجاد رنگ بنفش میکند. شاید تو امتحان بیاد.
3-
اسم: خودتون نوشتین معجون فضایی
ولی به هر حال ... معجون سر تا پاتو آبی میکنم چه بخوای چه نخوای.
مثل فلوئور و خمیر دندونه و ترکیبی از تمام رنگ هایی که توشون آبی داره تشکیل شده یا به عبارت دیگه میتونیم تمام تنالیته های رنگی آبی رو توش ببنیم مثل رنگ آبی و بنفش و سبز و... در حالی که دودی قرمز رنگ برای گول زدن ملت ازش بلند میشه.
ویرایش شده توسط پنه لوپه کلیرواتر در تاریخ ۱۳۹۸/۷/۲۷ ۲۲:۲۹:۲۱
ویرایش شده توسط پنه لوپه کلیرواتر در تاریخ ۱۳۹۸/۷/۲۷ ۲۲:۳۲:۵۱