نام: آنتونین
نام خانوادگی: دالاهوف
سن: 47 سال
گروهبندی: هافلپاف
تحصیلات: پنجمین سال
توضیحات: پس از لرد ولدمورت علاقه به جادوی سیاه را در چهره آنتونین پانزده ساله دید، اورا برای پیوستن به گروه مخوف مرگخواران با خود برد.
چوبدستی: 27 سانتی متر، چوب سپیدار، پر ققنوس ، انحنا: 11 درجه!
خصوصیات: مردی عبوس، بد اخلاق، وفادار به لرد و تابع دستور، تخصص در جادوی سیاه، زخم نیمه شفا یافته ای روی گونه ی سمت راستش خودنمائی میکند .
این شناسه داده نمیشه، لطفا یک شخصیت دیگه رو انتخاب کنید.
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۷/۲۹ ۰:۴۴:۵۰
هزارتو - معما - چمن - جرقه - ابوالهول - جام - ویکتور - طلسم - رمزتاز - هری
چشمانش باز شدند و کل منطقه 2×بی نهایت را از نظر گذراند، پرچین هایی که تا چشم کار میکرد دسترسی اورا به دنیای بیرون قطع می کردند.. بوی چمن سرد! هزارتوی مرگ!
ضعف عجیبی تمام بدنش را فرا گرفته بود.. چوبدستی اش چند قدم آنطرفتر افتاده بود.. به زحمت خود را روی زانو کشید، عینکش را تمیز کرد و چوبدستیش را برداشت..
زیاد از او دور نشده بود، همین چند دقیقه پیش بود که بوسیله ویکتور کرام از پشت طلسم خلع سلاح و خشک شده بود! ویکتوری که فلور را از دور مسابقه خارج نمود .. ویکتوری نه ابوالهول را سد راه سدریک انداخته بود؛ و الان هم در یک قدمی ناکجا آباد به دنبال جام میگشت!
روی پاهایش بلند شد و شروع به دویدن کرد، بعد از دومین پیچ جام را دید، همینطور ویکتور که به سمت آن می دوید، چوبدستیش را به سمت او گرفت و ..
- اِکسپلیآرمِس .. جرقه ای سرخ رنگ از سر چوبدستی هری خارج و به مخاطب برخورد کرد. ویکتور با صورت به زمین خورد و هری در یک قدمی جام را چسبید!
جام طلسم شده مانند یک رمزتاز اورا به قبرستانی برد که لرد ولدمورت انتظارش را می کشید..
به محض ظهور هری ..
- آوادا کــ.. !
هری از خواب بیدار شد..!