ارشد گریف
1- در یک رول این معجون رو خودتون بسازید. دستتون در نوشتن بازه. به هر سبکی که دوست دارید بنویسید. لزومی نداره در ساخت معجون موفق باشد. چیزی که اهمیت داره خلاقیت شما در نوشتن هستش. هر چی خلاقانه تر باشه بهتره. اندازه و طول رول هم اهمیتی نداره. ما اینجا متری نمره نمیدیم.(15 نمره)و
2- یک رول بنویسید و این معجون رو به خورد یک نفر بدید یا خودتون بخوریدش. اینجا لزومی نداره حتما معجون رو خودتون ساخته باشید. میتونید دزدیده باشد، پیدا کرده باشید یا... باز هم موارد بالا در مورد خلاقیت و طول رول و مابقی موارد صدق میکنه.(10 نمره)- پاتر؟ به نظرت الان وقت پرسه زدن تو راهرو هاست؟
اسنیپ یکی از ابروهایش را بالا انداخت و به هری نگاه کرد. مثل همیشه مچ او توسط شخصی که برایش مثل آیینه دق بود، گرفته میشد. واقعا چه فکری به سرش زده بود که این وقت شب به ملاقات هاگرید برود؟ ساعت 3 صبح. هری کمی فکر کرد تا جوابی برای سوال اسنیپ پیدا کند و گریفیندور را از کم شدن امتیاز نجات دهد.
- خب... ام... داشتم میرفتم کتابمو که تو یکی از راهرو ها جا گذاشتم بردارم.
- کتابِ چی؟
- معجون سازی.
- تا جایی که من میدونم تو هیچ وقت استعداد معجون سازی نداشتی پاتر، 10 امتیاز بخاطر پرسه زدنت کم میشه. حالا هم برگرد به تالار.
هری درحالی که زیر لب غرغر میکرد به سوی تالار حرکت کرد.
روز بعد- من معجون ساز نیستم؟ من استعداد ندارم؟
هری روی مبل جلوی شومینه گریفیندور نشسته بود و به تکلیف معجون سازی و صحبت هایش با اسنیپ فکر کرد، مرور دوباره آن ها هری را بسیار عصبانی کرده بود. باید معجونِ " معجون ساز شدن " را بسازد تا هم تکلیف معجون سازی اش را انجام دهد و هم اسنیپ را وادار کند که بپذیرد اشتباه کرده است، اما چطور باید دستور العمل آن را پیدا کند؟ ناگهان آرسینوس وارد تالار شد و به سمت خوابگاه حرکت کرد، فکری به ذهنش رسید.
- آرسی!
- چیه باز پاتر؟
- من دارم تکلیف معجون سازی مینویسم.
- خب به من چه.
-
هری قبل از آنکه به ادامه حرف هایش بپردازد، فکر کرد که واقعا نقشه اش را عملی کند؟ به هر حال یک معجون ساز در گریفیندور بود و ساختن معجون را بهتر از هرکسی بلد بود، پس از فکر بیرون آمد و گفت:
- خب آرسی، من بلد نیستم معجونِ معجون ساز شدن بسازم.
- من چیکار کنم پاتر؟
- به هرحال ما دوتامون تو گریفیم و نمره برای قهرمانی و این حرفا.
آرسینوس به فکر فرو رفت، ان قدر فرو رفت تا از یک منبع گازی کشف کرد گریفیندور امتیاز های زیادی از دست داده بود و شرکت در یک کلاس، میتوانست مقداری از آن نمره ها را جبران کند.
- خیله خب پاتر، این طومارو بگیر تو دستور العمل ساخت معجون معجون ساز شدنه. خودت بسازش من کار دارم.
آرسینوس طوماری را از جیب ردایش در آورد و به دست هری داد، سپس خود به سوی خوابگاه حرکت کرد تا دانش آموزان تنبل را به مادرسیریوس بکشد. هری هم خوشحال و خندان به دنبال مکانی رفت که بتواند معجونش را در آن بسازد.
دقایقی بعد- هیچ جا مثل تالار اسرار برای معجون ساختن حال نمیده.
هری سوت زنان پاتیلش را هم زد. تالار اسرار بسیار ساکت بود و هیچ اثری از جانداری پیدا نمیشد. پسر برگزیده طومار از جیبش در آورد و باز کرد و نگاهی به دستور العملی که از آرسینوس گرفته بود، انداخت:
نقل قول:
به نام ارباب
مواد لازم برای ساخت معجون " معجون ساز شدن:
* تخم ققنوس استرالیایی
* دندان باسیلیسک
* آب دریاچه تالار اسرار
* موی یک ویزلی
دستور العمل:
1- تنبل خودت یه جوری بسازش دیگه.
هری:
پاتر کوچک پاتیل را بلند کرد و به کنار آب تالار اسرار گذاشت. یه لیوان برداشت و آن را پر از آب کرد. وقتی سرش را بالا آورد ولدمورت جوان را بالای سر خود دید. جینی هم گوشه ی تالار روی زمین افتاده بود.
- هری! جینی زنده س، اما خیلی زنده نمیمونه.
- نه! نکشش!
هری دوان دوان به سوی جینی رفت و بالای سر او ایستاد. نگاهی به او انداخت تامطمئن شود واقعا او زنده است. وقتی از سلامتی او اطمینان حاصل کرد، یک تار موی او را به سرعت کند و همین باعث بیدار شدن جینی شد.
- خاک به سرم! موی منو میکنی؟! هنو ازدواج نکرده دست بزن پیدا کردی؟
ولدمورت و هری:
هری آب و موی جینی را درون پاتیل ریخت و هم زد. ولدمورت هم وقتی دید هری به او توجه نمیکند و غرق درست کردن معجون است،بشکنی زد و باسیلیسک از زیر آب بیرون آمد و رو به هری نعره ای زد.
- سر من داد نزن مادرسیریوس! مگه نمیبینی دارم معجون درست میکنم؟
باسیلیسک:
- عه تویی باسی؟ یه دقیقه وایسا...
هری دوان دوان از کادر خارج شد و باسیلیسک و ولدمورت و جینی را فرمت پوکر فیس تنها گذاشت. بعد از گذشت چند دقیقه، هری با لباس دندان پزشک ها وارد کادر شد و به باسیلیسک نگاه کرد. پسر برگزیده گفت:
- دندون پزشکی پاتر در خدمت شماست.
هری که با چشم بند مخصوص خواب، کوکورانه گردن باسیلیسکی که خم شده بود را گرفت، انبردست مشنگی را وارد دهان او کرد و یکی از دندان هایش را بدون بی حسی کشید. سپس رو به معجون حرکت کرد و دندان را درون آن انداخت.
در این لحظه ققنوس پروفسور دامبلدور وارد شد و کلاه گروهبندی را اشتباها" رو سر ولدمورت انداخت و باعث شد ولدمورت بار دیگر گروهبندی شود. فوکس هم به سوی چشم های باسیلیسک رفت.
- هوم... چون تو آدم پر از حیله ای هستی ولدمورت اما چون اسلیترین عضو زیاد داره برو به...
هافلپاف! فوکس در یک حرکت زیبا چشمان باسیلیسک را در آورد و در دستان جینی انداخت و جینی با دیدن چشمان مار غول پیکر دوباره غش کرد. هری در گوشه ی سالن خودش را روی زمین انداخت و در حالی که دست و پاهایش را به زمین میکوبید، گفت:
- نـــــــــــــه! من تخم ققنوس استرالیایی از کجا بیارم؟
- نترس هری بیا، این تخمو از یه ققنوسی که ازش بدم میومد کِش رفتم.
ققنوس چنگالش را درون پر هایش برد و تخم را بیرون آورد و به هری داد. هری هم بدون درنگ تخم را درون پاتیل انداخت و هم زد. سپس پاتیل را بغل کرد و با دستش پای ققنوس را گرفت و همراه با او از تالار خارج شد.
چند ساعت بعد، دفتر مدیریت مدرسه- هکتور؟ چی میخوای؟
- معجونه مدیریت ماندگار میخوای سیو؟
شرق!- اسنیپ؟
هری با لگد در دفتر مدیریت را باز کرد و پاتیل به بغل وارد شد. پاتیل را وسط دفتر گذاشت و با عینک دودی نگاهی به اسنیپ که از خشم رو به انفجار بود، انداخت، بعد از خوردن معجون مطمئن بود میتواند ثابت کند که اسنیپ اشتباه میکند. مدیر مدرسه با عصبانیت از پشت میز بلند شد و فریاد زد:
- پاتر! این چه وضعه تو اومدنه! 50 امتیاز از گریف کم میشه!
- تو گفتی من استعداد معجون سازی ندارم! بیا! من الان معجون معجون ساز شدن رو که خودم ساختمو خوردم و میتونم همه نوع معجون بسازم.
اسنیپ به سمت پاتیل آمد و نگاهی به محتویاتش انداخت. هری هم با اعتماد به نفس به مدیر هاگوارتز نگاه کرد. اسنیپ نیشخندی زد و به هری نگاه کرد.
- خب پاتر ظاهرا" تو استعداد معجون سازی داری، پس فکر نکنم مشکلی برای اینکه دستیار هکتور بشی داشته باشی.
-
3- به نظرتون این معجون روی ریگولوس چه تاثیری گذاشت و اون بعد از خوردن معجون چه بلایی سرش اومد؟(البته جدا از اینکه به دلیل خوردن معجون من حتما معجون ساز بسیار خوبی خواهد شد. ) (5 نمره)استاد! اون یه معجون ساز خفن شد استاد! اون اصن از بهترینای جهان شد! مدال طلای بهترین معجون ساز رو گرفت! طلا مال ریگولوس بود! تو مشتش بود!
چه قدر پاچه خواری کردم، عاقا ریگولوس الان سنت مانگوئه. شفابخش ها ازش قطع امید کردن. قیافه ش رو پوکر فیس ثابت مونده. نسبت به معجونم تیک پیدا کرده هی جیغ میزنه. قیافه اش سبز شده اما روی حس جیب بریش تغییری ایجاد نشده. وقتایی هم که رو تخت نیست عین زامبیا راه میره. معجون اصن معلوم نیست چی بوده. به هرحال ملت مرگخوار دست به دست هم دادن دارن کمکش میکنن. حالش خوبه استاد خیالتون راحت.