هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (ایوان.روزیه)



پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۳ شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۱
ایوان جرعه دیگه ای از نوشیدنی کره ایش خورد و باعث شد که نوشیدنی کره ای بار دیگه از بین استخون هاش سرازیر بشه و پخش زمین بشه. روفوس با عصبانیت دسته جارو رو به قفسه سینه ایوان زد و گفت: هوی بی جنبه، تو که از این معجون هیچی حالیت نمیشه، همه اش میریزه کف زمین من بدبخت باید تمیزش کنم. حالا این به کنار، تو که نمیتونی معجون بخوری پس چطوری سرت گرم شده؟!

ایوان تلو تلو خوران لیوان بزرگش را روی میز کوبید و گفت: جو گیری!!! جو گیری اصل خیلی مهمیه روفوس!تاثیرش از نوشیدنی کره ای هم بیشتره!
بعد به زحمت به سمت مونتگومری رفت و دستش رو روی شونه اش گذاشت و گفت: ببینم گورکن پیر، اصلا چرا تو باید این وظیفه رو به عهده بگیری؟ خودم شخصا سرپرستی همه پول ها و دارایی ها رو به عهده میگیرم!
مونتگومری پوزخندی زد و گفت: برو استخون! به خاطر خودت میگم، ممکنه یه شب در باز بمونه و سگ همسایه بیاد داخل خونه و اون وقت تو رو به عنوان سهمیه غذای زمستون تو باغچه چال کنه! اون وقت ما چطوری باید به پولا دست پیدا کنیم؟!

ایوان با عصبانیت به مونتی نگاه کرد و گفت:به من میگی غذای سگ؟ به چه جراتی به من میگی غذای سگ؟! فقط صبر کن منوم رو از جیبم در بیارم تا نشونت بدم دنیا دست کیه.
مونتی با پوزخند گفت: قبل از اینکه منو رو در بیاری این رو داشته باش...
و با مشت اول مونتی ایوان پخش زمین میشه! هوگو که سرش به خاطر خوردن بیش از حد معجون کره ای گرم بود با خوشحالی فریاد میزنه: آخ جون دعوا!!
و سریعا خودشو پرت میکنه وسط معرکه و با یه صندلی میزنه تو سر مونتی!

همون طور که همه مرگخوارها به رسم دعواهای کافه ای بی دلیل در حال کتک زدن همدیگه بودن لینی به زور خودش رو از زیر دست و پای اونا بیرون میکشه و با با عجله به سمت اتاق لرد میره تا بلاتریکس و لرد رو از حرف هایی که مرگخوارها میزدن مطلع کنه.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۱۲ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱
...مونتی؟ میشه بپرسم کجا سرت رو انداختی پایین داری میری؟!
مونتی با ترس برمیگرده و با ارباب خشمگین روبه رو میشه که به شدت منتظر جوابشه!!
مونتی: آخه ارباب...دیدم شما سرتون به پیشنهاد روفوس گرمه، گفتم دیگه احتیاج به خاک کردن زامبی ها نیست. برم درشون بیارم.
لرد کروشیویی به سمت مونتی میفرسته و روی صندلی میشینه تا کمی فکر کنه. اول به پیشنهاد روفوس فکر میکنه، بعد به حرف ایوان و بعد به تلاش نافرجام مونتی برای خاک کردن زامبی ها.

بعد از مدتی فکر کردن لرد مشتش رو روی میز میکوبه و میگه: مونتی، تو این روفوس رو بردار ببر خاک کن تا دیگه با این طرح های مسخره وقت من رو نگیره!

(صدای روفوس در پس زمینه:نه اربااااااااااااااااااااااب خواهش میکنم!
تصویر مونتی در پس زمینه: در حال کشون کشون بیرون بردن روفوس از اتاق!)

لرد به ایوان که مشغول بازی با استخوان شست دست چپش بود میگه: تو هم قبل از اینکه توی اسید حلت کنم برو همه رو جمع کن توی اتاق کنفرانس. البته یکی دو نفر باید سر زامبی ها رو گرم کنن. میخوام مغزاتون رو روی هم بذارین ببینیم چطوری باید از شر زامبی ها خلاص شد. هوم گرچه تو یه فقط یه پارچه استخونی. مغزت تا الان باید تجزیه شده باشه!! پس تو لازم نیست بیای. تو و روفوس (اگه هنوز زنده به گور نشده) زامبی ها رو سرگرم کنین تا ما بتونیم یه راه حلی برای خلاص شدت از شر اینا پیدا کنیم. شیر فهم شدی؟

ایوان تا جاییکه فک استخوانیش اجازه میداد تلاش کرد لبخندی به معنای پذیرش دستور بزند و بعد از اتاق خارج شد. لرد هم همین طور که در فکر پیدا کردن راه حل بود به طرف اتاق کنفرانس به راه افتاد.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: فرهنگستان ريدل
پیام زده شده در: ۱۷:۱۳ شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۱
بلاتریکس به سرعت کاغذهای مورد نظر رو از دستای کراب و لودو و ریگولوس جمع میکنه و آتیش میزنه! لودو با چشم های بیرون زده از تعجب به بلا نگاه میکنه و میگه: چیکار کردی!؟ چرا اسناد رو میسوزونی؟ اعصاب مصاب نداری ها!
بلا کروشیویی به سمت لودو میفرسته و میگه: مگه اینکه از روی جنازه من رد بشین که این چرندیات رو توی زندگینامه ارباب بنویسین!

ریگولوس با پوزخند میگه:خب لازم باشه رد میشیم...
اما به محض دریافت اولین کروشیو اظهار ندامت و طلب بخشش میکنه و اعلام میکنه که همه اش تقصیر روفوس بوده و اون مجبورش کرده این حرف رو بزنه!
روفوس بعد از اینکه سرش رو از دست ریگولوس میکوبونه به دیوار و بعد از اینکه کروشیوی بلا رو دریافت میکنه خودش رو جمع و جور میکنه و میگه: خیلی خب وقتو نباید هدر داد. بشینین این سندها رو بخونین ببینین چه چیز بدرد بخوری توش پیدا میشه. اگه هم چیز نا مربوطی بود پاکشون کنین بره، وگرنه احتمالا بلا خودتون رو از صفحه روزگار پاک میکنه!

بلا با سر تایید میکنه و بعد میگه: پاک نکنین، بسوزونین که کلا اثری ازشون باقی نمونه. تا وقتی هم که شماها دارین با این ورق پاره ها سر و کله میزنین من میخوام از این زنه مصاحبه بگیرم. شاید چیزای بدرد بخوری برای تعریف کردن داشته باشه.
زن صاحب پرورشگاه که هنوز تحت تاثیر طلسم فرمانه بی تفاوت یه گوشه دیوار وایساده و حرکت خاصی نمیکنه. روفوس سرشون رو تکون میده و میگه: بلا راست میگی، اینطوری جلو میفتیم. منم کمکش میکنم. زودباشین مشغول خوندن بشین ببینم!

بلا به زن دستور میده که روی صندلی بشینه و بعد دوتا صندلی اضافه برای خودش و روفوس ظاهر میکنه و میگه: خیلی خب، میخوام از گذشته ارباب...یا همون تام ریدل کبیر...یا اون طوری که تو میشناختیش، تام ریدل بدونم. چی داری از قدیم ها بهمون بگی؟
زن با چشم های خیره به سقف شروع به تعریف کردن میکنه: تام ریدل همیشه بچه دردسر بازی بود، چندباری میز تحریر آقای مافت رو به آتیش کشید چون معتقد بود که آقای مافت دندون مصنوعی هاش رو اونجا مخفی میکنه!! همیشه اهل کتک کاری بود. هر وقت دعوایی پیش میومد میدونستیم باید کار خودش باشه. حتی مواقعی که موقع دعوا اون توی اتاق در بسته اش بود هم بر طبق عادت میرفتیم از اتاق میاوردیمش بیرون و تنبیهش میکردیم!!!

بلا: کروشیو موجود نفهم ایکبیری! روفوس من فکر نمیکنم اگه مصاحبه به همین صورت پیش بره بتونم خودم رو تا اخر مصاحبه نگه دارم که این زنه رو به هفتاد قسمت تقسیم نکنم!! یه فکری بکن تا کاری دست خودمون ندادم!


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: کشتارگاه وزارتخانه ! ( مواظب دک و پوز خودتان باشید ! )
پیام زده شده در: ۱۹:۱۹ چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۱
برایان! (هوم؟ این اسمش که معروف نبود!)
والفریک! (نه، این بدتر از قبلی!)
پرسیوال! (اینم که یکی دیگه بود!چقدر اسم داره، هوف.)

آلبوس! (اه اه، همین اسمش بود!خودشه!)

بدینوسیله به اطلاعت میرسونم (البته اگه هنوز گوش هات سنگین نشدن و میشنون!) ارباب برای کشف و تحقیق پیرامون ابعاد مختلف جادوی سیاه به جنگل های تاریک و سیاه سفر کرده و فعلا در سایت حضور نداره که اون کپه ریشت رو به آتیش بکشونه!


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۲۲ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۱
تری با وحشت نگاهی به مورفین گانت که مشغول خاراندن یکی از لایه های داخلی مغزش بود انداخت و گفت: ارباب حالا این دوتا رو میشه خاک کرد. ولی این...ایشون یعنی جناب گانت الان زامبی تشریف دارن! بکنیمش زیر خاک خب دوباره میاد بیرون!
لرد نگاه خشمگینانه ای به تری کرد و گفت: ببینم تری؟ اسم تو هوگوئه؟
تری: نه ارباب... :worry:
لرد: هوم، اون وقت من با تو صحبت کردم؟
تری: نه ارباب...
لرد کروشیویی به سمت تری میفرسته و میگه: نه ارباب و زهر نجینی! پس وقتی با تو حرف نزدم نباید جواب بدی! هوگو، زودتر برو این سه تا رو چال کن و برگرد. باید زودتر حمله کنیم.

هوگو آب دهنش رو قورت داد و کمی از لرد فاصله گرفت و گفت: ولی ارباب، چیزه...فکر میکنم تری راست میگه ها!این رو خاک کنیم دوباره میزنه از خاک بیرون.
مورفین همون طور که سنگریزه ای رو از لای ریه اش بیرون میکشید با سر حرف هوگو رو تایید کرد!
لرد نگاهی به اون سه نفر انداخت و بعد نگاهی به ریگولوس کرد. با خودش فکر کرد که نباید موضوعات مختلف رو با هم قاطی کنه چون حمله به محفل براش اهمیت بیشتری داره. برای همین روی صندلیش میشینه و میگه: خیلی خب. شما سه تا. من برای معدود دفعاتی که عالم بشریت تا حال حاضر نظاره گر اون بوده، از گناه شما میگذرم و بهتون اجازه میدم که توی حمله امشب شرکت کنین. اگه از عملکردتون راضی بودم، بخشش ادامه پیدا میکنه. وگرنه شما میمونید و مونتگومری گور کن و یه بیل و سه تا قبر تازه کنده شده!

پرسی سریعا روی زمین میفته و همون طور که گوشه ردای لرد رو میگیره میگه ارباب: باور کنین اینا همه اش تهمته، افتراست. من خیلی ممنونم که این فرصت دوباره رو بهمون دادین ارباب. ارباب این لطفتون رو هیچ وقت فراموش نمیکنم.
روفوس هم خودش رو روی زمین میندازه اما قبل از اینکه دستش به ردای لرد برسه پتک هوگو با صورتش اثابت میکنه!
لرد میگه: معلومه که این بخشش رو فراموش نمیکنین. حالا همه تون برین بیرون...تو نه هوگو! کروشیو! تو بمون اینجا من میخوام تکلیف ریگولوس رو مشخص کنم.

لرد:
ریگولوس:
هوگو: :vay:


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: اطلاعیه های وزارت سحر و جادو !
پیام زده شده در: ۲۲:۴۴ سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۱
اطلاعیه شماره پنج ستاد برگزاری انتخابات:

اعلام بررسی آرا:

تعداد کل آرا اخذ شده: 41 رای

تعداد کل آرا قابل قبول: 33 رای


رای های پذیرفته شده، به تفکیک کاندیداها:

* لودو بگمن: 13 رای

* فلور دلاکور: 9 رای

* سالازار اسلیترین: 8 رای

* مری فریز باود: 3 رای


برنده انتخابات وزارت سحر و جادو: لودو بگمن

بر طبق اطلاعیه شماره چهار، وزیر منتخب تا تاریخ یکم شهریور مهلت دارد برنامه ها و لیست معاونین خود را اعلام کند. در صورتیکه تا این تاریخ اقدام به این کار نکند، نفر دوم انتخابات به عنوان وزیر سحر و جادو شناخته خواهد شد.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: رای گیری انتخاب وزیر جدید سحر و جادو
پیام زده شده در: ۲۳:۵۴ دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۱
نظرسنجی به پایان رسیده و تاپیک قفل شد. نتایج بررسی آرا امروز اعلام خواهد شد. با تشکر از ساحران و جادوگران محترم.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: رای گیری انتخاب وزیر جدید سحر و جادو
پیام زده شده در: ۲۰:۳۳ شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۱
اطلاعیه:

با توجه به استقبال پر شور آحاد ساحران و جادوگران گرامی، رای گیری تا ساعت ۰۰:۴۳ بیست و چهارم مرداد ماه تمدید شد.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


پاسخ به: رای گیری انتخاب وزیر جدید سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱:۱۱ شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۱
دوستان عزیز لطفا در این تاپیک پستی ارسال نکنید.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!


رای گیری انتخاب وزیر جدید سحر و جادو
پیام زده شده در: ۲۳:۴۲ جمعه ۲۰ مرداد ۱۳۹۱
ساحران و جادوگران گرامی

شعب (بخوانید تک شعبه!) اخذ رای هم اکنون پذیرای رای های شما برای انتخاب وزیر جدید سحر و جادو هستند (بخوانید هست!). شما تا ساعت 24 امروز فرصت دارید که رای خود را برای انتخاب وزیر مورد نظرتان به صندوق بیندازید.

پ. ن: احتمال تمدید زمان انتخابات بنا بر مقتضیات و شرایط وجود دارد.


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.