هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: ورد های جادویی واقعی - آموزش نیست سواله
پیام زده شده در: ۵:۰۵ جمعه ۳ آبان ۱۳۹۲
#31
والا ما که اطلاعاطمون (درست نوشتم؟!)خیلی کمه ولی همون طور که الستور گفت کلا کفره و حرامه
جادو هم وجود داره ولی خب ما اطلاعات کمی در موردش داریم

دنبالش هم نگردی خیلی بهتره


برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: وقتی دست هری توسط باسیلیسک گزیده شد با اشک ققنوس خوب شد چرا آقای ویزلی که گزیده شد از آن استفاده نشد
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲
#32
آقا تغصیر فاوکس هستش بگیرید اعدامش کنید

خب شاید گریش نیومده خب شاید اصلا میخواستم آرتور بمیره...بیچاره رولینگ کتاب به این باحالی نوشته نصفه ی خالیشو هی نیگا میکنیدا

کتاب 5 هم کتاب بسیار زیبایی بود . اگه نبود پس چرا خوندینش؟


برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: پناهگاه
پیام زده شده در: ۱۷:۱۸ پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲
#33
هری باز عقل ناقص خود را به کار بینداخت و شروع به حرف زدن نمود:

خب بیا توی اتاق ببین اینجا چطوریه

درون اتاق پر لباس بود ...از پوشک مرلین بگیر تا مانتوی پسرونه

در این لحظه قیافه کل خانواده ی ویزلی

پس از دیدن این صحنه همه منقلب شدن و از خجالت صحنه را ترک نمودن بدون آنکه حرفی بزنند ...

جینی پس از دیدن این صحنه لگدی محکم بر سر چو بزد و چو بمرد و به جهنم مهاجرت نمود ...

در این لحظه هری که با دیدن صحنه ی مرگ چو بسیار غمگین بود داد و فریاد نمود و اشک بریخت و از ریش مرلین تقاضای مرگ کرد

جینی که متوجه خالی بندی هری شده بود برای او دعوت نامه ی
.
.
.
.
.
.
.
.
دادگاه بفرستاد تا از او طلاق بگیرد

3 روز بعد در دادگاه در محضر ریش مرلین و گزارش تصویری از شبکه ی gahlsjhdkjhجادوگران در حال پخش مراسم طلاق:

گزارش گر آلبوس مرلین پور :

اینجا دادگاه است ...

تماشاگران:

خب؟؟

مرلین پور:

خب به جمالتون
برای ارسال نظرات به این آدرس جغد بدید :

لندن _ خیابان گریملن_ساختمان مرلین پور_طبقه ی 18191265 اتاق 3

در این لحظه قاضی (که همان ریش مرلین باشد):

دلیل طلاق؟؟

خاندان ویزلی به هم نیگا میکنن ...
نگاه های پر معنا...
معناش اینه که ویزلی ها نمی دونن به چه دلیل و اینا ...

جینی با خشم فریاد میکشد :

این پسره ی بوق صفت سر من هوو اورده ...

در این لحظه قاضی با تمام سرعت حکم را میگوید بدون آنکه در خواست عکس العمل از طرف هری را بکند :

حکمش اعدام است


در این لحظه هری با خود میگوید : یا مرلینا دستم به پوشکت ما را نجاتی بده

در این لحظه مرلین به هری میگوید ...

من حریف ریش خود نمی شوم از پوشکم کمک بخواه ...


هری:

یا پوشکا به ما کمکی بده ریش مرلین حکم اعدام داده است ...

در این لحظه در افکار پوشک مرلین :

وای ببین ...
هری پاتر دست به دامن پوشک شده است چه جالب باید کمی اورا اذیت بوگولیم تا دفه آخرش باشد همدست ما اسمشو نبر را میکشد

پوشک به حرف در میاید:

ها ... کاش میتوانستم کمکی به تو عطا کنم ولی خب میدونی این روز ها خرج زندگی زده بالا ... دیگه دامبلدور یارانه ها را نمی دهد

_خب حالا من چی کار کنم پوشک اعظم مرلین؟ :vay:

_تو باید با اون دوئل کنی و اورا بکشی

_که چه بشود؟

_که یارانه دادن به چنگال ما بیفتد

_آها ... خب من که نمی توانم اورا بکشم یعنی او از من قوی تر است

_آه راست میگویی ... خب برو و ریشش را بکن

_هه...باشد میروم و میکنم ...

در این لحظه پوشک بو میبرد که حقه ای در کار است .

او میگوید:
چرا به این راحتی قبول کردی؟؟

هری هم که ناقص العقل است بگفت که :

در تایپک شوالیه های سپید ریش دامبلدور توسط جرج کنده شده است ...

_آها ... خب پس برو و مویش را بکن ...

_باشد میروم

_چرا به این راحتی قبول کردی؟ :vay:

_چون دلم خواست ... اصلا به توچه

_آه باشد برو و بکن و بیاور ...

در این لحظه پوشک با قدرت جادویی و خفنش کلا دادگاهو منحل میکنه تا بتونه یارانه دهی رو در دست بگیره :zogh:

و در این لحظه قیافه ی استرس بار پوشک: :worry:
هری:
ملت ویزلی:

هری به درون شهر میرود ...راه های زیادی را طی می نماید و به مغازه ای میرسد که سردرش این تابلو می درخشد :

هر جا که صحبت از کندن موی دامبلدور است نام ملی جرج ویزلی میدرخشد


و هری با این قیافه وارد مغازه میشود

اتفاقا خود جرج نیز در مغازه حاضر است ...



برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: انتخاب بهترین استاد هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۰:۱۹ شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۲
#34
اهم اهم ...
خب ما که فقط یه کلاس شرکت کردیم اونم کلاس نجوم بودش
که فلور درست میداد تدریسش خوب بود سوالاشم سخت نبود
ما به ایشون رای میدهیم :yoho:


برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: دوست داري جاي كدوم يكي از بازيگر هاي هري پاتر باشي؟
پیام زده شده در: ۱۷:۳۰ پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۲
#35
اول جای هری پاتر اگه نشد اماواتسون


برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: اگر دامبلدور نمیمرد،دوست داشتیددوست داشتید به جاش کی میمرد؟
پیام زده شده در: ۱۱:۱۷ پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۲
#36
دوست داشتم بجای هری میمرد تا داستان یکم عاشقانه بشه
نه هری حیف بود اممم دوست داشتم بجاششششش بابای مالفوی میمرد تا هم پسرش یتیم بشه هم خودش بمیره


برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ چهارشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۲
#37
تکـــالیـــف:

1. چــرا ایــن نور ها برای مشنگ ها زیان اورن؟! (8)

خب بزارید یه داستانی براتون تعریف کنم (راستی منم تازه واردم جلسه اولمه سخت نگیرید )
والا یه روزی یه جادوگری که اسمش جنتلمن پنتلمنیوس بود
این جنتلمن پنتلمنیوس روزی از مدرسه درارورورس که جادوگری درس میدادن اخــــــــــــــراج میشه!

جریان اخراج شدنشن اینکه:
روزی سرکلاس درس نجوم بوده ...که ناگهان متوجه میشه استادش داره اشتباه درس میده (این آقای جنتلمن پنتلمنیوس هم خوره ی نــــــــــــــــــــــجوم بوده)و اجازه میگیره و جواب درستو میگه (حتی در کتابای تاریخ هم نوشته نشده که چه جوابی به چه سوالی میده )بعدش این پروفسوره که خیت شده بوده خیلی بهش برمیخوره و جناب آقای جنتلمن پنتلمنیوس رو از مدرسه اخراج میکنه ...

این آقا هم که خیلی ناراحت میشه عقده ای میشه کلا ناپدید میشه !

از قضا هم ایشون یتیم بوده مثل آقای هری پاتر و کلی بی کسو کار بوده کسی هم دنبالش نمی گرده ....

این آقای پنتلمن(ترکیبی از اسم کوچک و فامیلی)طبق افسانه ها روزی در دشتی میگشته که ناگهان مردی ریش سفید و تقریبا تاس با عینکی دودی و خفن و لباسی به کل سفید در دشت میاد و به اون میگه اگه نجومو دوست داری باید خودتو بکشی و با من به فژا بری تا بهت چیز میز یاد بدم بیای رو دست همه ی پروفسور های عالم جادوگران

ایشون هم خودشو به استفاده از خنجر میکشه و به فژا میره

از اونجایی که آقای پنتلمن یک جادوگر خیلی قدرتمند در نجوم بوده بدنش متلاشی میشه و ذراتش در فژا پخش میشه

از روی شانس این ذرات میرسه به شفق و اونو یه جورایی مسموم میکنه (این عمل تنها درمورد مشنگ ها اعمال میشه )که هیچ مشنگی دیگه نمی تونه شفق رو ببینه که اگه ببینه کور میشود
منابعش خواستید خصوصی بپرسید بسیار منبع خوبیه

2.توضیح دهید این نور ها از چه چیزی بوجود می آیند؟!(همون نظریه ها...) (!10)


خب این نور ها این طوری بوجود میان :


کریستین بیرکلند نروژی از نخستین افرادی بود که با یک آزمایش علمی پدیده شفق قطبی را شبیه‌سازی کرد. بیرکلند یک توپ مغناطیسی را که نماد زمین است در یک جعبه شیشه‌ای خلا آویزان کرد و پرتوهای الکترونی را به آن تاباند . او از این آزمایش نتیجه گرفت که یک دسته پرتو الکترونی که در مسیر راست به طرف زمین می‌آیند به دو قطب مغناطیسی آن متمایل می شوند و دو حلقه نورانی در قطب‌ها به وجود می‌آورند.

آزمایش بیرکلند این تئوری را پدید آورد که شفق قطبی هم می‌تواند از راهی مشابه این به وجود آید: « الکترون‌ها از لکه‌های خورشیدی سطح خورشید خارج می‌شوند و به سمت زمین می‌آیند و توسط میدان مغناطیسی زمین به طرف نواحی قطبی هدایت می‌شوند و شفق مرئی را ایجاد می‌کنند.»

این تئوری به مرور توسط محققان دیگر تکمیل شد. آلفون فیزیکدان سوئدی محققی بود که نظریه ارتباط میان طوفان‌های خورشیدی و شفق قطبی را مطرح کرد.


ولی چون ما جادوگریم نظریه خودمونو داریم که این میباشد :

بعد از مرگ پنتلمن ذرات بدن و روحش به این چیز ها تبدیل شد دلیلشم این بود که خود را کشت فقط برای یاد گیری علم ...
این ذرات کم کم با برخورد به نور خورشید به صورت خیلی اسرار آمیزی به شفق جادویی تبدیل شدن که هنوز این قسمت اسرار آمیزش کشف نشده ...

3.چرا هر یازده سال یــک بار این نور ها به اوج خودشان می رسند؟!(8)

چون آقای پنتلمن 11 سال بیش نداشت که خود را کشت و وقف علم و دانش نمود

4.عـــکسی از یک نوع شفق قطبی پیدا کنید و در کلاس نمایش دهید!(یـکم هم توضیح بدین بـد نیست!)(4)


تصویر کوچک شده


این مال وقتیه که فرد مرد و شفق بسی در فراغش گریست و به تقریبا قسمتی از خود را به رنگ موهای او تقدیم کرد ...


تکلیف امتیازی: شــما در قطب چه چیزی درست کردید؟! آدم برفی یا....!(+3)


پروفسور من نتوانستم چیزی درست کنم چون وقتی فهمیدم پنتلمن 11 سال بیش نداشت بسی در فراغش گریستم

این هم اولین کلاسی بود که من شرکت کردم امید وارم که گند نزده باشم و بهم نمره ی خوف خوف بدید :pretty:




ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۲۰ ۱۷:۰۳:۲۶

برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: شوالیه های سپید
پیام زده شده در: ۱۴:۴۶ سه شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۲
#38
ادامه:
همه ی محفلی ها با هم با وسایلشون با چوب دستیاشون با حیوونا شون و با گل هاشون و با همه چیشون افتادن توی یه بیابون


همشن که گیجو میج بودن کم کم کم کم کم ...


از زمین بلند شدن و بعد از اینکه دیدین زنده ان این طوری شدن


هری که خیلی خیلی احساس غرور میکرد گفتش که :
اصلا حال کردید چطوری اوردمتون اینجا؟(خیلی قیافه ی جنتلمنی به خودش گرفته بود)
رون که از تکون های سیاهچاله داشت بالا می اورد گفتش :
دهنتو ببند بابا نمی بینی هر چی شام خوردم دارم بالا میارم؟؟ الان کی به من شام میده ؟؟؟ هر میون که بلد نی نیمرو هم بپزه ...

بقیه هم که هر چی ببینم اعمم از چوب دستی و هر حیوونی به سرعت میبلعنش ...
خب پس چی به منه بنده خدا خواهد رسید؟ :vay: :vay:

بعدش کل محفلیا از این سخنرانی غم انگیز رون منقلب شدن
بعدش یهو یه نور طلایی خیلی خیلی خیلی خیره کننده ی جلوشون ظاهر شد ...

دیدن که یه پیرمرد خیلی خیلی ییلاق و ریش پروفوسوری خیلی خیلی خیلی بلند و پشمالو جلوشون ضاهر شده
اوه اوه ... دیدن دامبلدور میباشد
دامبلدور اول گفتش سلام
بعدش همه با هم گفتن سلااااااااااام
_حالتون خوبه؟؟
_بعععععععععععععلههههههههههههههههه
_کی از همه زرنگتره ؟؟؟
بعد این جمله همه فهمیدن که دامبلدور سر کارشون گذاشته ...به غیر از یک نفر...
اونم هری بود که داد زد
من من من من
بعدش رون که از کنف شدن هری خیلی خوشحال بود گفتش :
میبینم که بعضیا آی کیو شون در حد جلبکه
هری هم که نفهمیده بود کی رو میگه گفتش :
کیا؟؟
در این لحظه :
قیافه رون :
قیافه محفلی ها :
قیافه دمبلدور:
بعد از اینکه هری ضایه شد همه فحفلیا برگشتن و به آلبوس نیگا کردن که ببینن چی میگه
آلبوس:
اهم اهم ... الو صدا میاد؟؟
_بله میاد امرتون؟؟
_این جا کجاست؟
_مدرسان شریف
_چی؟
_مدرسان شریف
_کجا؟
_مدرسان شریف
بعد از این آلبوس میگه :
بیستودو دو تا شیش ...
بعد از اینکه آلبوس مدرسان شریف رو به اونا معرفی میکنه به ادامه ی صحبت هاش میرسه و میگه که :
بسم الله الرحمن رحیم و بهی نستعین انهو خیرو ناصرا و مبین

حبیبنا و طبیب قلوبنا العبدل معید المصتفل انجد (این تیکشو یادم نیست)و فالرض به ابل قاسمه محححححححححححححممممممممممممد (محفلی ها صلوات میفرستن :kiss: )

بقیشم یادش نیست آلبوس ...
_خب سلام بر اعضای با پشتکار محفلی و همین طور مو قرمزای عزیز...
_ممنون آلبوس بگو چیکار داشتی نیم ساعت الافمون کردی(صدای هری بود) :vay: :vay: :vay: :vay:
_باشه بابا چرا موهاتو میکنی ...موهات قشنگ بود...
آلبوس در ادامه ی صحبت هاش میگه که :
خب میدونید که من شما رو با استفاده از سیاه چاله اوردم یه جای خوب .... میدونید کجا؟؟؟
_نه آلبوس
اوردم به قععععععععععععععر جججججهههههههههنم
این قیافه ی محفلی ها : :vay: :vay: :vay:
رون که خیلی خیلی ترسیده بود گفتش :
یعنی ما الان تو جهنمیم ؟
_یه جورایی ...
_یعنی چی یه جورایی؟؟
_یعنی اینکه ...
_صب کن بینم جهنم آتیش داره اینجا آتیش نداره که !!آلبوس منو مسخره میکنی؟
_عه نه نه بزار ...
در این لحظه تمام محفلی ها که بعد از مسخره شدن توسط آلبووس عصبانی بودن بر سر او ریختن و اورا تا پای مرگ بردن و حتی 1 پاعو نصفی هم در گور بردن
و پس از آن جرج که خیلی عصبانی بود در یک جهش ناگهانی موهای آلبوس را گرفت و از سرش جدا نممود تا اون نیز به دنیای کچلان بپیوندد ...
پس از این درگیری بسیار وحشت انگیز ناک آلبوس از شدت درد به خود نالید و در رفت ولی محفلی ها میخواستند به جان او سوء قسط بنمایند در این حال آلبوس ناله میکند که :
بچه ها چرا دیگه ول نمی کنید؟؟شما از بچه های محفلید یا از خانه ی ریدلید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در این لحظه محفلی ها به خود آمدند و خون از جلوی چشمانشان به فژا رفت ...
آلبوس گفت :
شما اومدید به 300متری خانه ی ریدل!!!!!!که تقریبا جهنمی بس سوزان است
همه محفلیا در ذهن خود قوطه ور شده و در افکار خود غرق شدن ...
در این لحظه آلبوس گفت :
شما باید به خانه ی ریدل حمله کنیدددددددد و اونجا رو تصرف بوگولید
جیمزگفت: آلبوس چرا ما را به این جهنم بسیار بسیار سوزان روان کرده ای؟؟مگر تو بس کندذهنی؟؟یا ذهنت قد نداده؟؟پیر شده ای آلبوس؟؟
_چی...؟؟
_ما چگونه آن لرد سیاه و 6 میلیون مرگخوار کند ذهن را شکست دهیم؟؟
آلبوس که نمی دانست چه گفته است در فکر فرو برفت و فروبرفت و فروبرفت ...

تا اینکه دیگر فرو نرفت و ضایه شد ...از بس که ضایه شد خواست آنجا را ترک کند تا غرغرغر های هری را نشنود ...
ناگهان آلبوس غیب شد و نوری سبز حدود 5 ثانیه در آنجا ماند و او نیز به کل محو شد و بعد از 1 دقیقه محفلی ها همین طوری: به اون جا نگاه کردن و کلا محو شدنشو تماشا کردن ...
ناگهان هری گفت:ما باید به اون خونه حمله ور بشویم ...
و محفلی ها که از اون نیز کند ذهن تر بودند و بسی عقل خود را همراه با آلبوس محو کرده بودند به حرف او گوش دادند و جلسه ای برای برنامه ریزی حمله به آنجا درست کردند ....



برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: مسابقه معجون سازی !
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۲
#39
ببخشید بازم مسابقه دارید؟اگه دارید بگید کی برگزار میشه


برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۵۷ دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۲
#40
خب به نام خدا
نام:آلبوس سورس پاتر(یکی ازاعضای هافل پاف بود که 1 ماه نیومد
دیگه دوستمون گفت بدنش به من قوانینتونو که باید بدونید؟؟)
گروه:هافل پاف
نام پدر:هری پاتر
خون:اصیل زاده
ظاهر:شبیه هری پاترم یکم پوستم روشن تره و موی سیاه
اخلاقیات:شوخ طبع با اراده هوای دوستاشم داره و اصلا قوانینو نخونده
درس مورد علاقه و استعداد اصلیم:دفاع در برابرجادوی سیاه(خیلی توش مهارت دارما!!)
چوب دستی:چوب درخت قرمزبانا + پرققنوس
جارو:تیر قرمز(خب 19 سال بعد هری پاتر باید جدیدش باشه یانه؟؟این 5 برابرآذرخش سرعت داره )
سال:سال پنجمی هست!!

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۱۸ ۱۵:۰۴:۴۰

برای شرکت در بزگترین همایش جادوگران سال اینجا کلیک کنید .


زوپس! بلاک! زمستان! دیگر اثر ندارد!
حتی اگر شب و روز، بر ما برف ببارد!




تصویر کوچک شده


باشد که هیچ کس نباشد باشد که فقط که خودم باشم.

گروهک تروریستی الهافلیه ...






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.