هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: در مقابل ولدمورت چه ميكنيد؟
پیام زده شده در: ۲:۱۸ شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۷
#61
سلام من لودو ام ، لودو بگمن ، وزیر ورزش و تفریحات جادوییه انگلستان .
ببینید در درجه اول از زننده تاپیک غذر میخوام ، شخصیت بنده هیچ متنی رو بدون شوخی نمیزاره، امیدوارم این باعث بسته شدن تاپیک ارزشمند شما نشه .
-تام تو منو میکشی درسته؟
-ها ها ها بله آدم باهوشی هستی.
-خب اینو که میدونستم کاش یه جواب جدید میدادی.
-ها ها ها و یکمم با نمک ، داره ازت خوشم میاد شایدم نکشمت.
-اه مسخره ، مگه داری بازی میکنه یدقه میکشی یدقه نمیکشی؟
- آااااه لودو تو هنوز اینو نفهمیدی ؟ شماها اسباب بازیهای من هستید، مفرح ترین تفریحات.
-واقعا که تام ، تو با این همه ابوهتت چیزی جذاب تر از من پیدا نکردی که باهاش تفریحتو جور کنی؟
-ها ها ها تو بلدی بازی کنی لودو... خب بگو مثلا چی میتونه از کشتنت جذاب تر باشه برای من؟ التماس کردنت؟
-آناناس !
-یه آناناس چ جذابیتی داره؟
-جذابیت نه ولی خاصیت عضله سازیه بالایی داره، ولش کن ، میدونی چیه تام؟
-بگو لودو من از آخرین حرفای یک مرد در آخرین دقایق زندگیش لذت میبرم.
-ب نظرم تو حقیر تر و ضعیف تر از چیزی که فکر میکردم هستی!
-احمق بیچاره ، اونوقت چرا این فکرو میکنی لودو؟ لودو بگمن کودن؟
-خب باس بهت بگم این داستان منه،پپپپس... تا زمانی که من نخوام تو چوب دستیمم نمیتونی بخوری.




ویرایش شده به دلیل اشتباه تایپی.


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۷/۶/۳ ۲:۲۲:۱۹

تصویر کوچک شده


پاسخ به: سپر مدافعت چه شکلیه؟
پیام زده شده در: ۱۵:۳۹ جمعه ۲ شهریور ۱۳۹۷
#62
خب من لودو ام ، لودو بگمن :: ::
خب از اونجایی که هیکل ورزیده ای دارم و و آناتومیبدن انسان بیشتر شبیه به میمونه و همونطور که در بیوم نوشتم سپر مدافع من گوریل اونم گوریل وحشی.

سپر من زیاد با من فیکس نیست یکم پروئه و توقع داره ازش خواهش کنم تا ازم دفاع کنه
بچه پرو یبارم یکی از دوسدخترامو برداشتو رفت بالا پشت بوم خونه مشنگیمون !!
حس کینگ کنگ برداشته بود..

حیف شد ، میدونی؟ اون زیباترین دختر مشنگی بود که من دیده بودم.
متاسفانه اون بیچاره برا هرکی موضوع رو تعریف کرد کسی باور نکرد، و از اونجا که نمیتونست فراموشش کنه موضوع رو به عنوان یه بیمار روانی بردنش تیمارستان .


تصویر کوچک شده


پاسخ به: من کیستم؟من چیستم؟
پیام زده شده در: ۰:۱۰ جمعه ۲ شهریور ۱۳۹۷
#63
من کیستم ؟
.
.
.
من همیشه فربه ام .
اما هیشکی جرعت نداره گلابی شکل بودن هیکل منو مسخره کنه.
یه وقتایی با خودم فکر میکنم من واقعا از اون میترسماااا!!
اما خب شانس من دقیقا اینجا بود که تا ۱۵ سالگیمون اون از من بیشتر میترسید تا من از اون.
.
.
.
زورم بیشتر از عقلم کار میکنه و همیشه بیشترین توقعاتو دارم ، تا میتونم یتیم بودن هریو بروش میارم .
.
.
.
من دادلی دورسلی ام و هیشکی نمیتونه رو حرف من حرف بزنه


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خاطرات یاران ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۵۵ پنجشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۷
#64
-سلام بچه ها من لودوام ، لودو بگمن !! اینجا همه اهل دلن و رول زن !!
شماها بلدین رول بزنین؟؟
-آخه من یه مرد میانسال خوشتیپم که فقط دوتا چیز بلدم :
وزنه بزنمو مخ دخترارو 😐

-داداش هدفت از رُل زدن چیه؟

-خب دوسشدارم ، جذابه میخوام تراوشات ذهنیمو بپاچم بیرون...

-داداچ داری اشتباه میزنی باید هدف فضا باشه ، شما اول باید کلاسای ناسارو بری ، اونوقت میتونی آپولو بسازی....

-ا چ جالب فکنم رول من با رول شما فرق میکنه .😊

لودو که هنوز به هدفش نرسیده و ناراحت در طول راه به یه قنادی بر میخوره ، از اونجا که همیشه یه شیرینی ناپلئونیه مشنگی حالشو جا میاره میره ک خرید بزنه تا به خودش روحیه بده.

-شد ۱کیلوئو نیم
- ...
-هی لودو ، کجایی؟ حالت خوبه؟
-چیشده؟
-یکیلوئونیم شده !!!
-اصغر تو بلدی رل بزنی؟
-آره داداش من ۷۰ درصد شیرینیام رولته... شکلاتی دارم وانیلی دارم مغز پست..

-هیچی اصغر ولش کن .
-بابا لودو حالت بده ها یه روز ناپلئونی میخوای یروز دنبال رولتی...

-باشه تو خوبی😒

لودو ناپلئونیارو برداشت و رفت تو خیابون انقدر درگیر رلش بود که یادش رفت طبق عادت جعبه شیرینیو وا کنه و ناخونک بزنه...

-بهتره برم پیش آماندا شاید اون یه چیزی سرش بشه، آره خوبه اونم ناپلئونی دوسداره.

خیابون نافینگهام ، کوچه ۸ ام
در کرم رنگ .

-کیه،؟
-منم آماندا...
-سلام لودو بیا بالا...
-سلام آما ، بازم آسانسورتون خرابه که ؟
-چیه پیرمرد استخونات دیگه کشش نداره؟
-پیرمرد بابا بزرگته دختر😒
-بیا بشین عزیزم چخبر؟
-آما تو بلدی رل بزنی؟؟
-چی؟ منظورت رِله عوضی؟؟ سر پیری و معرکه گیری؟ حالا تومونت دوتاشده واسه من؟ گمشو بییییرون ... ناپلئونیتم بخوره تو سرت...
لودو : 😑
آماندا:😠
ناپلئونیا:💩


برداشت آزاد .


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۷/۶/۱ ۲۲:۵۹:۱۴

تصویر کوچک شده


پاسخ به: خاطرات یاران ققنوس
پیام زده شده در: ۱۵:۵۸ پنجشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۷
#65
جسارتا داستان من ادامه دارهه
روز خوبی بود داشتم از خیابون نافینگهام رد میشدم،میخواستم برم به باشگاه ماگلا.
ساکم رو دوشم بود و یه شیش جیب لش پوشیده بودم و با یه سویشرت جذب.
همینطور آسته راه میرفتم و به دخترای مشنگی که بهم خیره میشدن چشمک میزدم که یهو متوجه ویبره موبایلم شدم .
گوشیو نگاه کردم دیدم شماره ناشناسه !!!
خیلی تعجب کردم گوشیو جواب دادم:
- سلام ، لودو هستم ، لودو بگمن ، وزیر....

یهو یادم افتاد تو دنیای مشنگام و وزیر اتاقمم نیستم چه برسه وزیر ورزش ، آخه من یه همه خونه مشنگ دارم و بیشتر پول خونرو اون داده
پس اینطوری ادامه دادم::

-وووَ .. زیر لحاف گرم و نرمم هستم ... دوست عزیز چه وقت تماس گرفتنه؟؟
-الو؟ خودتی پیره مرد؟
-پیرمرد بابا بزرگته وارنر، تو رو چه به تلفن مشنگی ؟؟!! این خط کیه؟؟؟
-نمیشناسمش ولی یه مشنگه گوشیو برد دم گوشش و من سریع طلسم مطلقو اجرا کردم الان دارم تو ذهنم با جسم اون باهات حرف میزنم.
-خب چیکارم داری ابن ولد؟؟
-من تو خیابون نافینگهامم.
-غلط کن اگه تو اینجا بودی من حضور ابن ولدیتو حس میکردم.
-اما من اینجام و دارم میبینمت پیرمرد.

دورو برمو چک کردم ، وقتی مطما شدم که نمیبینمش:

-من سر کوچه ششم جلویه کافی شاپه....
داشتم جملمو کامل میکردم که دیدم اون ابن ولد پشت شیشه کافی شاپ رو یه صندلی نشسته و داره منو نگاه میکنه ، همینطوری ک ب صندلی روبروش اشاره میکرد بهم گفت:
-بیا زودتر بهم بگو چی ب گارسون بگم ، من از این منویه مشنگا سر در نمیارم...


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۱۶ پنجشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۷
#66
دوستان گل بنده شنیدم ظرفیتا درست شده.
لطفا دسترسیه بندرو به تالار ریونکلاو باز بفرماییید.

سلام.

دسترسی ریونکلاوتون داده شد.


ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۶/۲ ۱۸:۰۳:۵۵

تصویر کوچک شده


پاسخ به: خاطرات یاران ققنوس
پیام زده شده در: ۸:۵۲ پنجشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۷
#67
-هی یوآن چرا انقدر سخت میگیری ؟شاید ویولت فقط بی حوصلست و احتیاج به یکمی استراحت داره.

لودو همینطور که به سمت این دونفر میرفت متوجه شد که یوآن بدون این که کاملا تنشو بچرخونه فقط سرشو برگردونده و داره چپ چپ نگاهش میکنه و در نزدیکیه کمرش یه کله که کج شده داره با تعجب نگاش میکنه .
ویولت کهک پشت صندلی بود گفت:
-تو چرا انقدر گنده شدی؟😮
-واسا ببینم ویولت تو اونو میشناسی ولی منو نه؟؟😡
-خب اونو همه میشناسن ، اون وزیر ورزشه و من تقریبا هروز عکس اونو تو بخش اسپورت پیام امروز میبینم.

لودو بازوی نحیف یوآن رو بلند میکنه و بهش خیره میشه و شروع میکنه:

-میبینی یوآن دقیقا ب همین دلیله ک من هروز با اون وسایل مشنگی که تو بهش میگی آشغالای ماندانگاس ورزش میکنم.
الان ب ارزش ورزش پی بردی؟😁😁😁
-حالا که تورو یادش میاد و منو نه چطوره با اون هالترت یدونه بزنی تو سرش تا بقیرم یادش بیاد!!!
-کی گفته من یوآنو یادم نمیاد؟
-چی گفتی؟
-یوآن!
-تو ک...

هاهاهاهاها.... ایول پسر بزن قدش... عالی بووود.. هماهنگیتو دوسداشتم ویولت

-از دیدن دوبارت خیلی خوشحالم، اره داداچ بازم من با یکی از دوستات ایسگاتو گرفتم 🤣

یوآن که هم حرصش گرفته بود و هم نمیخواست برو خودش بیاره منتظر یه موقعیت برای تلافی بود ک کریچر با یه لیوان آب یخ وارد صحنه میشه و به یوآن میگه:
-آب یخ میل دارید ارباب یوآن؟

دوباره ویولت و لودو میزنن زیر خنده 🤣🤣🤣
-وای پسر کریچر برای این جوون عصبی آب یخ آورده 🤣🤣.
ناگهان یه حرقه تو سر یوآن میزنه.
-مرسی کریچر لیوانو بده ب من .
یوآن یقه لودورو میگیره و میکشه جلو و خیلی سریع آب و یخایه توی لیوانو خالی میکنه تو یقه یه لودو و لیوان خالیو پرت میکنه تو صورت کریچر.
-مرسی از همکاریت کریچر،حالا گمشو. چطور بود لودو؟ من ک داغ کردم تو خنک شدی؟؟؟؟

یهو صدای خنده هر سه مرد بلند میشه ک بیشتر شبیه داد و بیداده...

مالی ویزلی از پله ها میاد پایین و با عصبانبت ب این سه مرد نگاه میکنه.
-هیییییش...میگم ساااکت..خونرو رو سرتون گزاشتین. هی لودو اینا همه زیر سر توعه ها، یبار نشد تو بیای تو این خونه و این همه سر و صدا درست نشه.

-هی مامان انقدر به لودو گیر نده اون مرد عالییه همیشه برای من تمرینای ورزشیه خوبی مینویسه.
-سلام رون، مرسی که از من جلو مادرت دفاع میکنی، لیلی اگه بخوای میتونم یه برنامه تمرینیم برا تو بنویسم اما حتما باید یه رژیم غذاییه خوب داشته باشی.

صحنه پر از صدای خنده میشه....


تصویر کوچک شده


پاسخ به: فروشگاه لوازم جادويي ورانسكي
پیام زده شده در: ۲۳:۵۴ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷
#68
مودی در مستراحو وا میکنه و نق و قور همونطور لنگان میاد بیرون و اربده میزنه:
-جوووووزف احمق این آدامسا مزه یه پای ولدمورتو میده...
جو فروشگاه عوض میشه،همه ساکت شدن و با تعجب به مودیه غرغرو مینگرن ...!!
-خووووب...همون اسمشونبر یعنی،چیه احمقا اون یبار مرده و یبار دیگم غیبش زده بود،اینجور که معلومه هی قراره بمیره و غیبش بزنه یه داستان واقعی ب من نشون بدین که اون کچل دماغو برنده شده باشه.😠
-گفتی اسمشو نبر مودی،بهتره زودتر بیای دفتر منتا یه چیزیو بهت بگم .
-به نفعته ک حرفات مثل آدامسات مزه اونو نده.
-خب مزشو تو چشیدی و میدونی با آدامسای من یکیه ولی بیشتر بوشو میده.
مودی وارد دفتر جوزف میشه و درو میکوبه و وزنشو ول میکنه رو یکی از صندلیا.
-گفتی بو،چ بوی گندی میده دفترت جوزف!!!🤧
-این ئوده مودی اینو از یه مغازه تو دنیای مشنگا خریدم،میسوزونیش و اون بو میده، بوهای مختلفم داره و منم ازش خواستم بهترین بوشو بده،اونم تعداد قابل توجهی با بوی آبنبات نوشابه ای بهم داد و از اینکه ازش اینارو میگرفتم خلی خوشحال بود😕.
-فکنم ماگلام یاد گرفتن بکنن تو پاچت مثل اونی که آدامسارو بهت داده...
-مودی؟
-چیه؟
-طرف زنگ زد...
-همون ماگل که آبنبات نوشابه ایاشو بهت داده؟؟
-نه مودی،من موندم تو چجوری کارگاه شدی!!
-خب اونی که گواهینامه کاراگاهیه منو امضا کردو طلسم کردم 😁.
-مودی اسمشونبر زنگ زد و گفت میخواد اینجارو پاتوق مرده خورا کنه...
-خب جوزف باید دوتا خبر بهت بدم یکیشون بده و یکیشون بدتره، اول دوسداری کدومشو بشنوی؟
-خوبرو😑
-اول اینکه ولدمورت همیشه تصمیم میگیره خیلی کارا بکنه ولی خب فقط در حد تصمیم گیری کارش درسته و به عمل که هیچ غلطی نمیتونه بکنه و ما مشت کوبنده ای ب دهان او میزنیم ...
-چی؟😕
-خخخ اینو از اخبار ماگلا یاد گرفتم حس کردم باحاله.
-آها.😑
-خبر دوم اینه درسته ک هیچ کاری نمیتونه بکنه ولی آخرین جایی ک توش ما یه جنگ تحمیلیو از طرف اون متحمل شدیم بعد ۸ سال هنوز یه جاهاییش اثر و خرابی جنگ هست...
-آره پیرمرد قشنگ یادمه من ایرلند بودمو رادیو گوش میکردم که یهو صدای دین توماس اومد رو موج و گفت:

شنوندگان عزیز، توجه فرمایید، هاگوارتز، مدرسه ما آزااد شد...

-خلاصه که کارت زاره پسر بهتره با گرنجر در میون بزاری، اون میتونه یسری کاراگاهای وزارتخونرو بفرسته و بدون جنگی مرده خورای اونو جمع کنه...
البته بهتره نگی از طرف من بهش پیام دادی ، آخرین باری که منو دید نزدیک بود اون یکی چشمم باباقوری شه...
-چطور پیرمرد؟
-هیچی من فقط با یه کاغذ باطله دماغمو گرفتمو اونو انداختم دور....


تصویر کوچک شده


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۲ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷
#69
سلام من لودوام،لودو بگمن عضو جدید ،
میگما این دوست جدیدمون اصا شجاعت از سر و صورت داستانش میباره و من میگم باید بره گریفندور 🙄😊
کلاه جان دیگه یه ریونکلاویه باهوش اینجا منتظر تختش تو خابگاه پسراس بیا و با یه تیر دو نشون بزن 😙


تصویر کوچک شده


پاسخ به: یک سوال مطرح شده، متناسب با هر یک از گروههای هاگوارتز به آن جواب دهید
پیام زده شده در: ۱۱:۰۸ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷
#70
طرح سوال :
اگه شما نقطه ضعف دوستتان را متوجه بشید چیکار میکنید ؟؟


۱بروش نمیارم ولی نمیزارم کسی از این موضوع علیه دوستم استفاده کنه . (گریفندور)

۲.سعی میکنم یجوری که ناراحت نشه بهش بفهمونم و یادش بدم چطور این ضعف رو برطرف کنه .(ریونکلا)


۳. احتمالا هرجوری بروش بیارم ناراحت میشه پس جوری وانمود میکنم همون ضعفو خودم دارم و ازش راه حل میپرسم برای بهتر شدن ، شاید خودش راه خوبی پیدا کنه .(هافلپاف)

۴. خب از این موقعیت بهره میبرم ، میزارم در زمان مناسب و مکان درستی از نقطه ضعفش برای پیشبرد اهداف خودم استفاده میکنم.(اسلیترین)




تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.