هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: جادوگر سال
پیام زده شده در: ۲۳:۱۸ جمعه ۱۹ اسفند ۱۳۸۴
#1
من به هری پاتر رای می دم. پستاش خیلی قشنگه هر چند جدیدا چیزی نزده ولی خیلی خوب می نوشته. سایت قشنگی هم ساخته


Prof.Dr Hasan Mostafa ::: Professional Master Alchemist

[size=medium][co


Re: چرا سانسور؟
پیام زده شده در: ۲۳:۴۵ سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۴
#2
در مورد بحث سانسور فک نکنم جاش این سایت باشه... ممکنه سایتشون رو قفل کنن بی جادوگران بمونیم! (البته اینا که امام زمان رو با ولدمورت مقایسه کردن! صحبتای ما نقل و نباته در مقابل اون)... در مورد سانسور الان در دنیا انواع سانسورها رو داریم. سانسور خبری، سانسور رسانه ای و و و ... فقط نوعش فرق داره. در مورد سانسور کشور ما خب آره ما مثل کجای دنیا هستیم که سانسور کردنمون مثل آدم باشه! این از صدا و سیمای ما که در دنیا تکه!(از نظر جوادیت!) و اینم از وضع ارشاد و سانسور کتاب با اومدن دولت جدید به به تر هم شده. ولی این همه یک طرفه نیگا نکنین. اونا از ما بیشتر سانسور می کنند ولی هدفمند سانسور می کنند. سانسور اونا اکثرن (خصوصا چین و کره شمالی و کشورهای مثل خودمون ضایع!) در مورد مسائل ضد حکومت مرکزی هستش. در مورد مسائل به قول عزیزان ارزشی ما شئونات اخلاقی اونا هم دارن. این همه علامت روی تمام بازی های کامپیوتری و فیلم های دی وی دی دارن ندیدین؟ +16 +13 +21 و توی کشورای مختلف فرق می کنه مثلا ماله فرانسه سنش پاییتر از استکبار بزرگ جهانی آمریکای جهان خوار هستش... ولی در کل صحبت اینه همه جا سانسور هستش! بالا برین پایین بیایین هم همینه و صحبت کردن دربارش هیچ دردی رو دوا نمی کنه... طبق قانون مرفی: یک شرایط بد همیشه به سمت بدتر شدن پیش می رود تا به مرض انفجار برسد!.... خب پس خودتون رو خسته نکنید!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۱ ۲۳:۴۷:۵۹

Prof.Dr Hasan Mostafa ::: Professional Master Alchemist

[size=medium][co


Re: چرا سانسور؟
پیام زده شده در: ۱:۰۸ سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۴
#3


به آواتار و امضات نمی خوره از این حرفا بزنی! احتمالا نقل قول مستقیم از یکی از سایت های معلوم الحاله!


Prof.Dr Hasan Mostafa ::: Professional Master Alchemist

[size=medium][co


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۲۲:۱۵ دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۴
#4
آقا من یه سوالی برام پیش اومده! شوماها چرا توی وزارت سحر و جادو دفتر دارین؟!‌ این همه هم به وزیر گیزر می دین خودتون توی وزارتخونه هستین که! معلومه خود وزیر به شما پول میده بهش گیر بدین محبوبیتش بره بالا!


دکتر چرا حرص میخوری این قدر ... ناراحت نباش مشکلی نیست ! حزب و وزير ؟!


Prof.Dr Hasan Mostafa ::: Professional Master Alchemist

[size=medium][co


Re: چرا سانسور؟
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۴
#5
چرا سانسور؟
چون سانسور لازمه جانم! برای من و شما لازمه مي‌ خونیم یه وقت زبونم لال انحرافات اخلاقی پیدا می کنیم! پس با دانش آموزان عزیز واضح و مبرهن است که سانسور چیز بسیار خوبی است!


Prof.Dr Hasan Mostafa ::: Professional Master Alchemist

[size=medium][co


Re: مجله شايعه سازي!
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ یکشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۴
#6
وزیر رفتن تیغ در چشم خود را تکذیب کرد و از شرکت معلوم الحال ادوبی شکایت کرد

لوسیو...(ببخشید!) دراک!(ببخشید!) دراکو مالفوی وزیر سحر و جادو رفتن تیغ در چشم خود را تکذیب کرد.
وی همچنین گفت: آقا جان این عکس ها که بعضی ها توی امضاشون گذاشتن شایعس! یعنی چه من رو انداختن کچل شدم یه چشمم هم رفته... مگه من واکاشی زومام دو تا مو بیوفته روی چشمم کل چشمم رو نکشن؟
===
در پی بالا گرفتن درگیری بر سر کوپن روغن سر سوروس و درگیری های قبیله ای در گواتمالا که موجب شد مردم گواتمالا که همگی سری اسموت دارند برای خرید روغن سر سوروس نامه ای به وزیر مالفوی بنویسند، وزیر که دیگه صبرش سر اومده بود. از شرکت ادوبی به دلیل ساختن نرم افزارهای معلوم الحال فوتوشاپ و ایمجیج ریدی شکایت کرد.
ولی اشاره کرد: آقا این چیزا برای جوونای ما بده! اول باید فرهنگ سازی بشه! بعدن بیاد!
وی در این شکایت نامه درخواست کرده تا بعضی امکانات تخصصی این نرم افزار مانند ابزار brush smother و A.I Hair Remover از نسخه جدید این نرم افزار حذف شود.
===
شرکت ژیلت رقیبی برای فایربولت؟

در پی موج اسموت خواهی و اسموت گرایی و اسموت دوستی شاهد این هستیم که آگاهی های بازرگانی در امضای بعضی اعضا با مزمون ژیلت سواری دیده می شود. در این راستا با آقای تری یلید زاده ی اصل اسموت نشان رئیس فعلی این شرکت صحبتی داشتیم:

خ: سلام آقای اسموت زاده
ا: نشان! سلامی براق و برق زننده چون تیغ های ما بر شما!
خ: شوما؟
ا: نه همون شما! ما تبلیغ مواد شوینده نمی کنیم!
خ: ممنون ببخشید آیا ....؟
ا: تکذیب می‌ کنم! بله کاملاً درسته ما تیغ پرنده ساختیم! در حال حاضر در چهار مدل :‌ فایرتیغ! پاک تیغ 1 ! پاک تیغ 2! و آذر تیغ ارائه شده!
خ: عجب نامگذاری هوشمندانه ای! چقدر توش نوآوری داشتین! اسما کاملاً جدیده!
ا: خواهش می کنم!
خ: آیا درسته شما اسپانسر حزب لیبرات دموکرات هستین!
ا:‌ کاملا تکذیب می کنم! ما اسپانسر این حزب هستیم!
خ: آقای اسموتیان نشان راستی شما چرا کله خودتون اسموت نیستش؟
خبرنگار ما بعد از این سوال متاسفانه ناپدید شده است. از یابنده تقاضا می شود در صورت پیدا کردن جسد ایشان وسایل ایشان را به ما بازگرداننده و مجله ای را از نگرانی کمبود امکانات خارج کنید!

===

نارسیسا بلک اعلام کرد تا چند دقیقه آینده تاپیک جدیدی نخواهد زد!

در پی این افشاگری عجیب و سنت شکن با ایشان صحبت داشتیم.
خ: سلام خانم بلک!
ن: می تونی نارسی صدام کنی!
خ: نارسی جون خوب از اول بگو!
ن: بچه پررو! تا یه کم میایی محبت کنی فوری سواستفاده می کنن!
خ: ا خودت گفتی!
ن: من کی گفتم آقا جان! شما سوالت رو بپرس!
خ: چشم! خانم بلک لطفا بگین آخرین تاپیکی که زدید چی بوده و کی زدید؟
ن: والا آخرین تاپیکی که زدم... ا... می دونین الان دو سه ماهیه چون دیگه اسمی نمونده من تاپیک بزنم شماره می ذارم...
خ: یعنی چطوری؟
ن: یعنی اینطوری! آخرین تاپیکی که زدم 1 دیقه پیش بود و اسمش " اینجا یک تاپیک خوف و خیلی تیوپ هستش که اصلا ربطی به هری پاتر هم نداره شماره 345345 "
خ: عجب!
ن:‌بله دیگه!
خ: خانم بلک آخرین داستانی که نوشتید چی بوده؟
ن: بازگشت امپراطور 2342353454352535235.....(عدد قابل نمایش نیست! سیستم از توانایی نمایش بیشتر عاجز است)
syntax Error! restarting Xoopis
خ: و کوتاهترین پست شما؟
ن: والا خیلی کوتاه بود حال نکردم دو صفحه کمتر از کلی سری هری پاتر شد!
خ: هااااااا!؟‌ و میزان استقبال ؟
ن: عالی بود! خودم خیلی خوب می فهمم چی می نویسم!
خ: من متشکرم از شما که وقتتون رو به من اختصاص دادین!
ن: اه اه وقتم رو هدر کردی! مگه نمی بینی آواتارم چه جیگره! پس وقتم رو هدر نکن! برم تاپیک " کافه بروبچز لیان شامپو و سه گارو و سه برادر " رو ایجاد کنم!


Prof.Dr Hasan Mostafa ::: Professional Master Alchemist

[size=medium][co


Re: باشگاه ترک اعتیاد ( سه دسته پارو!)
پیام زده شده در: ۲:۴۹ شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۴
#7
دکتر در حال پخش کردن اعلامیه‌ های آنفولانزای کفتری در سطح شهر...

- ولک! عجب غلطی کردم ها! ما رو چه به این خوبیا! تازه کار تزریقات هم که کساده! هیچ کس سنت مانگو نمیاد... ها این چیه؟ باشگاه ترک اعتیاد؟ .... هییین.... .... اعتیاد... تزریقات! مرحبا! بسیار عاااالی(با ع غلیظ عربی بخونید!)...
دکتر به راه رفتن به سمت در ادامه میده که یه وقت پاش میره روی یه چیزی....
- آخ ! عناصر آستکبار حمله‌ قزوینی انجام دادن!
- بسم الله! این چی بود؟
دکتر زیر پاش رو نگاه می کنه و می بینه یه بنده خدایی اون زیره!
- اخی! تو این زیر چه کنی؟
- تو مگه کوری؟ سه تا پست قبل رو بخون خب!
- مگه بیکارم! کدوم آدم عاقلی کل تاپیک رو می خونه بعدش پست می زنه؟ حالا بیا کمکت کنم از زیر برف بیایی بیرون مرد جوا...
دکتر حاجی رو از زیر برفا در میاره؟
- جوان...؟ ابی! تو آشنا می زنی؟
حاجی یه نگاه مشکوک به دکتر می اندازه و یه دفعه مثل اینکه یه چیزی یادش میاد و صورتش رو مخفی می کنه!
- من برادر؟ عمرن! من امثال شما بی آسلامان رو که حاجی دارک ها رو له می کنید نمی شناسم!
- ولک تو حاجی دارک هستی!
- لامصب برادر عجب حافظه ای داری! مثل ساعت خواهران ارزشی دقیق کار می کنه!
- ها ولک! تو همونی که سر وزیر سحر و جادوی مصر کلاه گذاشتی! با پسر عموی من حسن المصطفی الپسر العمو هم یه دوره روی قاچاق قالیچه کار می کردی! بعدش با مونیکا لوینسکی دوس شدی ! توی مصر هم شعبه قزوین رو زدی!
- تبارک الله برادر! انصافن که عرب قزوینی اصیل هستی!
- متشکرم! ولی یه مشکلی هستش...
- چی برادر؟
- شما کاراکتر سوخته ای! بعدش هم که ادعای امپراطوری کذب کردی! دچار تهاجم فرهنگی شدی! این جورج لوکاس هم خودش بچه قزوینه ولی فک نمی کردم این همه تعثیر گذار باشه!
- ببین برادر من می تونم قسمتی از بیت المال رو برای جامعه سفید پوشان سیاه! اختصاص بدم شما اینا رو فراموش کنی
- نه ولک من از بیت المال پول نمی گیرم! من به زور از مردم پول می گیرم اینطوری بیشتر فاز میده! من یه شرط دارم!
- چیه برادر؟
- تزریقات!
- چییییی؟ یک قزوینی اصیل هیچ گاه (...)
- خود سانسوری؟
- برادر تزریقاتی تو اومدی این‌ جا برای اعتیاد یا گیر بدی به شخصیت من؟
- احسنتم! نسل جدید جادوگران قهرمانه! آمپلیوس اتکیوس ایمپریوم!
- آسلامیوس!

یک رد سبز سیدی در مقابل یک رد نارنجی الکل طبی به هم برخورد می‌ کنن و از برآیند برخورد مقدار زیادی خمیر دندون روی زمین می ریزه...
حاجی: دو ناتینگ! هی ایز ماین تو فینیش!
دکتر: یه کم نوآوری! بعدن میگین فیلما بد بود!

ونوس وارد صحنه میشه...

خمیر ترک اعتیاد "به گل پا ونوس" ، معثر ، سریع... با فقط مقداری عوارض جانبی قابل استفاده برای: بر طرف کردن بوی بد کف پا و سایر مناطق... بر طرف کردن اثر آواداکداوری لرد ولدمورت بر روی پیشانی ... زنده کردن سیریوس و از قبر در آوردن دامبلدور... چسب زدن کله نیک بی سر و وب مستر کردن سریع شما... تحت لیسانس لابراتور دکتر گل چمن زاده نیشابوری از کشور فرانسه ...

ونوس از صحنه خارج میشه...


- تسلیم شو برادر مصطفی نیروی آسلام رو یارای مقابله نیست!
- لا مشکل! بمباردم!
- نامرد! این طلسم آفیشال نیستش! توی فیلم فقط بود!

طلسم قرمز گوجه به حاجی برخورد می کنه و حاجی می یوفته توی برف. دکتر یقه لباسش رو صاف می کنه و یه نگاه مدل من چقدر جیگرم توی دوربین می کنه و به سمت کلینیک حرکت می کنه!

- عجب وضعیه ها...
- گاریچی ناشی تو رو چه به تزریقات...؟
- با منی ولک؟ مای الله! یو آر الکابیتال الهادیوک!
- تو کی هستی بگو تن تن بیاد...
- یه لحظه... الو واحد اطلاع رسانی مدیریت سایت...؟ سلام... دکتر مصطفی هستم... نعم! نعم! آقا اینجا سایت هری پاتریه؟... جان خودت؟ .... لا مشکل؟ ... لا لا! به لوپین هم سلام مخصوص برسان! ... خب کاپیتان هادوک یه ربطی لابد به هری پاتر داره دیگه...
ونوس: سلام شوما دکتر هستین؟
دکتر: انا الله یحب الجمیل! به به ! ... شما لب تر کن پرفسور هم میشم!
ونوس: میشه این مریضا رو یه نگاهی بندازین؟
- فی القلبی! حتما!
مریض اول:
- سلام یا اخی... ماذا مشکل تو؟
- من؟ من پشرم رو گم کردم!
- اسم الشریفه؟
- پدر پشر شجاع!
-
مریض دوم:
- السلام و علیکم!
- بلاخره شکستت میدم برونکا!
-
مریض سوم:
- سلام!
- داه ه ه ه ه ه ه! ش ش!
- ها؟!
- بابا نشناختی! منم شوبا!
-
مریض چهارم:
- خب موجود ناشناخته تو از کدوم داستانی؟
- هوووم؟ متوجه نیشتم آقای دکتر!
- میگم ماله کدوم داستان غیر هری پاتری هستی ولک!
- من؟ والا نمی دونم داشتانی که من توشم هیی پاتیی هشتش یا نه!
- اسمت چیه؟
- هیی پاتِی!
- چقدر زیادی معمولی! هیچ پسوند پیشوندی نداری؟ هری جیگر پاتر؟ هری کیلر پاتر؟ تقی نقی قلی سلی؟ اسی جفری پاتر؟ عددی چیزی؟
- نه ژون داداش!
- پرستار! این هیچ مشکلی نداره! زیادی معمولیه! بندازیدش بیرون!


Prof.Dr Hasan Mostafa ::: Professional Master Alchemist

[size=medium][co


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۳:۳۲ چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۴
#8
سلام مستر وبا! میگم شما ریاضیات جادویتون اساسن از بیخ و بن ایراد داره! از کی تا حالا ریاضی رو از راست به چپ می نویسن؟! سکوی چهار سوم و نه ؟!

آقا کرام شما میگی سیاسی کار نمی کنی مقاله ولدمورت و امام زمان شباهت ها و تفاوت ها گذاشتی توی مقاله ها!


Prof.Dr Hasan Mostafa ::: Professional Master Alchemist

[size=medium][co


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱:۰۴ چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۴
#9
آنفولانزای مرغی وارد جادوگران شد

مکان: سنت مانگو

پرستارا: آقایون اجازه بدید... آقایون ...یکی یکی
- حقیفت داره حقیقت داره؟
- شنیدم یه دکتر اومده توی سنت مانگو راسته؟
- میگن قزوینیه؟
- آخ جون!
- اینو کی گفت من شنیدم عربه؟
- خانم پرستار asl plz!
....

سلام اخویون!
- آقا آقا آقا اجازه
دکتر: بگو جانم
- مرسی آقا. آقا اجازه آقا اینجا روزنامس چرا دیالوگ داریم ما؟
دکتر: اه چه سوالای بی ربطی می پرسید بعدی!
- سلام از پیام امروز مزاحمتون می شم!
دکتر: بعدی!
- د چرا آخه!
دکتر: مسخره اینجا خوده پیامه امروزه!
- از اون لحاظ!
- ببخشید آیا درصطه آنفولانزای مرقی وارد جادوگران شده ؟
دکتر: آلبوس پرسیوال جمشید دامبل تویی؟! از کی وارد کار خبرنگاری شدی؟
دامبل: جدن معلومه من آلبوسم؟ منکه ریشام رو سفید رنگ کردم! به جای ردای قهوه ای هم قهوه ای پررنگ پوشیدم! عجب آدم تیزی هستی! حالا بگو جدیه؟
دکتر: جان اسوات راس میگم!
دامبل: اسوات کیه؟
دکتر: بچه محله اون زیاد مهم نیست ولک! مهم اینه که : آی ملت فرار کنید! آنفولانزای مرغی وارد جادوگران شد! فرار کنید!

دکتر: نه دیگه اینفده سریع نه یه نکته ای داشت! جهت تزریق آمپول ضد آنفولانزای مرغی به سنت مانگو مراجعه کنید! آخ جون چه فازی میده!
دامبل: این آخرش چیزی گفتی؟
دکتر: گفتم فاز و نول بیمارستان ایراد داره باید تعمیر بشه! حالا برین پی کارتون!
- سلام از خبرگذاری مدیریت قهرمانه اومدم! کیا مبتلا شدن و آیا؟
دکتر: فعلن در تمام حیوانات خانگی و وحشی این سایت مثل باک بیک و کارگاه ققنوس این بیماری وجود داره.
- آقای دکتر اسمی برای این ویروس ابدا کردین؟
دکتر: والا می خواستم بذارم ویروس "المصطفی" ولی شورای مبارزه با زبان فارسی مجوز نداد! اسم علمی ویروس : دامبلیانیو! کارکریفیو هووومیوس هستش! البته می تونید حسنی هم صداش کنید! ولی زود پسرخاله نشید... برای جلوگیری از انتشار این ویروس پیشنهاد می کنم کله خودتون رو اسموت کنید!
- هوووی! این سیاسی بود؟
دکتر: کی اینو گفت؟ آمپولیوس ماتحتیوس ماکسیومم!
- آخ مادر...........!


Prof.Dr Hasan Mostafa ::: Professional Master Alchemist

[size=medium][co


Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۰:۳۸ چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۴
#10
باد سردی نمی‌ وزید! وضعیت اصلن هیجان انگیز نبود. هیچ موضوع خاصی هم نبود. دکتر در حالی که زیر لب داشت به زبان شیرین و شکرشکن جنوبی به عالم و آدم فحش های دوران سرکشی! رو می داد داشت توی خیابون قدم می زد. بعد از جریان انفجار در خوابگاه مدیران دکتر در حالی که با ورد تخصصی خودش معروف به آمپلیوس ماتحتیوس ماکسیومم به لوپین حمله کرده بود مجبور شده بود به دلیل آسیب‌ های بالینی و غیربالینی ای که به لوپین وارد کرده بود از اونجا فرار کنه و در خیابون داشت قدم می زد... که ناگهان اون اتفاق افتاد و اونجا بود که دکتر یاد سوگندی افتاد که به در هنگام گرفتن مدرک پزشکی جادویی به نام هرپوی دیوونه خورده بود " فرزندان من! علم پزشکی خوب است. ولی تزریقاتی بیشتر کیف میده بیرین تو نخش! " البته دکتر همیشه فک می کرد که چطور 2000 سال پیش هرپوی تونسته بگه برین تو نخش ولی این زیاد اون لحظه مهم نبود...

- عالیجناب باک بیک مدیریت نیرومند اخبار... مدیریت وزنه ... یار دیرینه رهبر کبیر جادوگران هری پاتر (رحمه‌ الله) و عضو باشگاه "زوپیس در قلب منی" وارد می شوند...

در اون لحظه بود که دکتر متوجه شد که باید به سوگند پزشکیش وفادار باشه....

باک بیک: هووووم. خوب است خوب است... ای مردم کوچه و بازار! پیش بایید!
جارچی: ای کوته فکران جمع گردید. باک بیک دانا از مرو آمده است! گوش فرا دهید تا در دنیا و آخرت رستگار شوید!
در این لحظه مردم جمع گردیند.
باب بیک: گوش فرا دهید ای فرومایگان هر کس دو کیلو پاچه خواری مدیریت را بکند دو وجب از دسترسی ها را برای خود خریده است! هر کس سه کیلو پاچه خواری مدیریت را بکند سه وجب وکذا!
در این میان شخصی با کت و شلوار و قلاده تمدن به پیش آمد و گفت: ای مدیر دروغین! سنت رسولمان رولینگ را به فراموشی سپردی‌ ای؟ وای بر تو! حدیث دروغین؟
- آقا ببخشید؟ یه لحظه وقتتون رو می تونم بگیرم؟
دکتر: بگو ای جوان... تو نیز زین همراهان سست عناصر دلت بگرفته است؟
- والا من اسمم ویلیام ادوارده گفتم چون شوما تازه واردی بگم که من مدیر کل اینترنتم
- و این را چه شود با ما؟
- هیچی داداش اینجور نمایشنامه ها اینجا جواب نمیده! بعدش هم کمتر مجموعه بهلول دانا رو نیگا کن
دکتر: جان تو؟
- آره (ویلیام ادوارد در اثر قسم دروغ دار فانی را در این لحظه وداع گفت!)
دکتر: عجب! ببین باکی! ملتفتی؟ یا همینجا بس می کنی یا خودم خط خطیت می کنم!
باک بیک:‌ نفس کش! بروبچز تیزی رو دربیارین... می خوم روی کف سرش چهارراه قصر درس کنین!
دکتر: با منی؟ من خودم بچه نظام آبادم بگیر که اومد...

و در این درگیری بود که دکتر متوجه آن موضوع شد!
دکتر: یه لحظه! استاپ!
باک بیک: هوایی؟
دکتر: نه جانم استاپ تفنگیه! اون چیه روی دهنت... ا منظورم منقارته!
باک بیک:‌ این خاله دیگه... از جد بزرگم بهم رسیده
دکتر:‌تو از کی انحراف بینی داشتی؟
باک بیک: منو شطرنجی کنید... والا یادم نیست ولی رفقای ناباب باعث شدن من منحرف بشم!
دکتر: توی بالای چپت چندتا پر داری؟
باک بیک:‌والا دروغ چرا نشمردم!
دکتر: وایییییییی پناه بر خدا! واییییییی بیچاره شدیم! کمک کمک! فرار کنید!
باک بیک: چیه؟
دکتر:آنفلولانزای مرغی!
باک بیک: نه چی یعنی چه! من مدیرم! تو نمی تونی این کارو با من بکنی! حذف کاربرت می کنم ها!
دکتر: الو کشتارگاه تهران؟ سلام! ...آقا یه مورد آنفولانزای مرغی داریم.. البته این موردش خروسه!... آره آقا چه فرقی داره مگه... چی؟ آهان یه لحظه گوشی؟ چن کیلویی؟
باک بی: 300!
دکتر: 450 کیلوئه! چربه آقا کیلویی 1000 ! آب نزده ! ... حله پس!
... صدای آژیر ماشین های امداد و قرنطینه میاد....
باک بیک:‌ د درو ! به قول پست های نسل سوخته جادوگران ! اجکت کنیم بهتره! اجکتیوس!

و به این ترتیب بود که دکتر برای اجرای وظیفه پزشکی خودش و به احترام لباس سفیدی که هیچ وقت نمی پوشید!‌به سمت سنت مانگو حرکت کرد!
====
حتماً ادامه دارد اصلا ذره ای شک نکنید!


Prof.Dr Hasan Mostafa ::: Professional Master Alchemist

[size=medium][co






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.