هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۱۸ پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۷
#1
به لیلی اونز:
با سلام میخواستم بگم که کاربری که با شناسه گودریک گریفیندور در سایت و در گروه گریفیندور هستن که حدود یک ماه هست که فعالیتی در بخش انجمن ها و ایفای نقش نداشته(بر طبق پروفایل این عزیز). با توجه به این که میخواستم بایکی از شخصیتهای ثبت شده وارد ایفای نقش بشم و فعالیتم رو گسترش بدم می خواستم اگه بشه این شخصیت رو درخواست کنم.من با پروفسور کوییرل صحبت کردم ایشون گفتن مسئله رو با شما در میون بگذارم.در صورت امکان لطفا در اسرع وقت با پیام شخصی به من اطلاع بدید.یک دنیا ممنون و متشکرم.

با توجه به اینکه بیشتر از 10 پست رول با این شناسه زدی یه شناسه ی جدید بساز و با اون شخصیت گودریک رو معرفی کن.
موفق باشی


ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۶ ۲۰:۵۳:۳۸

و اکنون جاناتان وایز می رود تا جای خود را به جد بزرگ بدهد
شناسه بعدی من:
گودریک گریفیندور


Re: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۱۸:۵۲ دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۷
#2
البته بلاتریکس.فقط نمیدونم چرا احساس می کنم با این شناسه بلاتریکس یه خورده بد اخلاق شده.ولی کلا عضو خوبیه.


و اکنون جاناتان وایز می رود تا جای خود را به جد بزرگ بدهد
شناسه بعدی من:
گودریک گریفیندور


Re: باشگاه اسلاگهورن
پیام زده شده در: ۱۷:۵۳ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۷
#3
من عاشق جادوگرانم چون اعضاش تماما مستعد بیناموسین.ایول دز بیناموسی..
------------------------------------------------------
-خووووب.حالا کارمونو شروع میکنیم.اگر کسی یک دوربینی چیزی داشت الان باید شروع به فیلم گرفتن کنه...
پرسی دکمه رکورد دوربین را زد و پشتش ایستاد تا زوم را درست کند.فنرهای تخت از لرزش اسلاگهورن بالا پایین می رفت و سایه خوف دامبلدور که به اسلاگهورن نزدیک میشد روی او افتاد.حالا دامبل دور با اسلاگهورن یک قدم فاصله داشت...
-ببخشید پروف....
دختری ترکه ای ناگهان در را باز کرد با ورود به اتاق با صحنه توصیف شده روبرو شد.دامبلدور خودش رو سریع جمع و جور کرد و گفت:
-گلابی (منظور پرسی)...خاموش کن اون چیزتو...بفرمایید خواهرم...
-اممم...با پروفسور اسلاگهورن کار داشتم؟
-آهان پس با برادر هوریس کار داشتید؟...هوریس جان.برادر آسلامی عزیزم.خانم مثل اینکه خانم با شما کار دارن.
اسلاگهورن با لکنت:
-چچچچیه...ع ع ع زززیزممم؟
دختر جامی را به اسلاگهورن نشان داد و گفت:
-پروفسور...با بچه ها این عشقینه رو درست کردیم .می خواستیم شما یه امتحانیش بکنین ببینین خوبه یا نه؟
اسلاگهورن با این حرف ناگهان فکری به ذهنش میزند و در افکار خود فرو میرود:
در افکار اسلاگهورن:
-اوووووووه...اگه این معجونو بدم به دامبل بخوره چی میشه؟هان؟...اااااااااااااااااه...باید ببینیم با خوردن این معجون بازم به جنس مذکر گرایش داره یا نه؟آآآآآآآآآه...حالا بت می گم بوقی...می خوای منو هدایت کنی؟همچی هدایتت کنم که آسلامم نتونه به دادت برسه...تا تو باشی دیگه نخوای هوریس اسلاگهورن رو توی باشگاهش هدایت کنی.دست این دختره هم درد نکنه خوب به موقع اومد. اووووووووووووه آآآآآآآآآآآآآآآه اااااااااااااه. یوهاهاهاهاهی هی هی هی.(خنده های شدید شیطانی)
خروج از افکار اسلاگهورن.
اسلاگهورن با تکان های شدید کله اش از فکر خارج شد.
-بله بله عزیزم حتما.باید روی یه نفر امتحانش کنی و...فکر کنم استاد دامبلدور مناسب باشه.آخه این برادر عزیز مرلینی گزایشی به جنس مونث ندارند و خیلی برای امتحان این معجون مناسبند.چی می گی دامبلی جون؟
دامبل دور که شدیدا توی رو دربایستی گیر کرده بود با عصبانیت به اسلاگهورن نگاه کرد و در حالی که سعی بر حفظ لحن دوستانه اش داشت گفت:
-اوه هوریس جون می دونی که من...
اسلاگهورن پرید وسط حرف دامبل دور و گفت:
-دامبی جون بهونه نیار...تو که دیگه به خودت مطمئنی..مگه نه؟یا نکنه تو هم آره...هان هان هان؟یالا بگو.
در دل دامبل دور:
-ای دختره خروس بی محل...همچی بزنم نصفش کنم.خوبی هدایت پسرا اینه که حداقل معجون عشق در کار نیست.
دامبل دور نگاهی به دختر کرد و با جو زدگی شدیدی که اونو فرا گرفته بود گفت:
-نه داداش...ما به خودمون مطمئنیم.بده مینیم اون معجونو...
سپس جام را از دست دختر قاپید و لاجرعه سرکشید.
- قلپ...قلپ...قلپ... :pint:
وقتی که معجون تمام شد جام را پایین آورد و به دختر دادو بعد با آستینش دور لبهایش را خشک کرد.
-ملچ مولوچ...ملچ مولوچ...(مزه مزه کردن معجون)
اینجا بود که یکدفعه دامبل دور شل شد و با چشمان خیره به دوردست خیره ماند.
-آلبوس...آلبوس...حالت خوبه؟(توی دل اسلاگهورن:آهان...حالا ببینم کی کیو هدایت میکنه؟)
دامبلدور بدون هیچ حرفی در همان حالت باقی ماند اما...اما پرسی که بعد از ورود دختر غرق در ماجرا شده بود فراموش کرده بود دوربین را خاموش کند و دوربین همچنان در حال فیلم گرفتن بود....


و اکنون جاناتان وایز می رود تا جای خود را به جد بزرگ بدهد
شناسه بعدی من:
گودریک گریفیندور


Re: خانواده دارسلي چطور هداياي خودشونو واسه هري مي فرستادند؟
پیام زده شده در: ۱۶:۰۶ جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۷
#4
فکر میکنم یه مطلب باید روشن بشه.و اون اینکه در انگلستان و کلا در کشورهای اروپایی افراد خانواده و دوستان حتما هدیه کریسمس برای هم میفرستند که البته جزو رسوماتشونه.به نظر من روی این اصل هدویگ هر سال کریسمس سری به خانواده دورسلی میزده و هدیه شونو برای هری میبرده.حالا یا هری خودش هدویگ رو میفرستاده یا هدویگ خودش میرفته.
البته در کتاب هم داشتیم که هدویگ هدیه دورسلیها رو میاره.اگه اشتباه نکنم کتاب پنجم بود.


و اکنون جاناتان وایز می رود تا جای خود را به جد بزرگ بدهد
شناسه بعدی من:
گودریک گریفیندور


Re: کارگاه ساخت ورد جادویی
پیام زده شده در: ۱۶:۴۶ چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۷
#5
نام ورد :الاستیوس مورفوس (Elastius Murphus)
مخترع:گویندالین تورن
کاربرد: از این ورد برای ایجاد حالت ارتجاعی در اشیا استفاده میشود.به وسیله این ورد اشیا مانند در و دیوار یا هر چیز دیگری مانند لاستیک شده و در صورت برخورد شیئ دیگری با شیئ طلسم شده ،شیئ دوم بر میگردد.بیشترین کاربرد این طلسم زمانی است که شخصی سوار بر جاروست و ناگهان با مانعی روبرو می شود.در این صورت شخص جاروسوار می تواند با اجرای این طلسم بر روی مانع از شدت برخورد بکاهد.همچنین این طلسم را می توان بر روی وسایل اتاق کودکان اجرا نمود تا در صورت افتادن این وسایل از آسیب به کودک پیشگیری شده باشد.یکی دیگر از کاربرد های معمول این جادو بر روی وسایل خانه است.کسانی که شخصی دست و پا چلفتی در خانواده شان داشته باشند میاز به این ورد را حس میکنند.با اجرای این ورد بر روی وسایل خانه دیگر این وسایل نمی شکنند.همچنین با این ورد می توان اعضای بدن را هم جادو کرد و به آنها خاصیت الاستیک داد.
نحوه ی کشف ورد:
گویندالین تورن زن خانه داری بود که دست به اختراع این طلسم زد. همسر وی راجر تورن نجاری بسیار دست و پا چلفتی بود که نمی توانست بدون شکستن حداقل دو بشقاب وارد خانه شود.همچنین دماغش همیشه بر اثر برخورد با در و دیوار شکسته بود.گویندالین که از این وضعیت خسته شده بود به فکر چاره افتاد.در ابتدا وسایل شکستنی خانه را از جلوی دست و پای شوهرش برداشت اما متوجه شد که نمی تواند در و دیوار را هم بر دارد.تا اینکه روزی کتابی درباره اختراع طلسمها به دستش رسید و ایده ارتجاعی کردن وسایل خانه به ذهنش خورد.وی پس از 6 ماه آزمایش و تلاش بر روی این طلسم توانست آن را در تابستان سال 1684 کامل نماید.راجر تنها وقتی فهمید همسرش موفق به اختراع این طلسم شده که سه بشقابی که بر اثر ضربه دست او به زمین خوردند نشکستند.گویندالین پس از آن طلسمش را به نام خودش در شورای جادوگری به ثبت رساند.در حالیکه اعضای این شورا طلسم گویندالین را صرفا قابل قبول خواندند اما تا سالها بعد از مرگ وی این طلسم در میان خانواده هایی که با مشکلی شبیه مشکل گویندالین مواجه بودند رایج بود
میزان قدرت لازم برایاجرا : ***
برای اجرای این ورد قدرت زیادی لازم نیست اما در صورت کم بودن بیش از حد قدرت و تمرکز جادوگر ورد به درستی اجرا نخواهد شد.
سه نکته ی مهم در مورد ورد :
1-این ورد فقط بر روی اشیا و موادی که از لاستیک مستحکم تر باشند قابل اجراست و بر روی مواد شل تر مانند آب و هوا هیچ تاثیری ندارد.
2-این ورد هنگام برخورد با جسم (در صورت زیاد بودن مساحت جسم) تنها مساحت معینی از جسم را ارتجاعی می کند و برای ارتجاعی کرد بقیه قسمتهای جسم بایستی با اجرای دوباره ، طلسم را تقویت کرد.
همچنین این منطقه ارتجاعی به صورت دایره ای و از محل برخورد طلسم ایجاد می شود و بیشترین خاصیت ارتجاعی در مرکز وجود دارد و با حرکت به سمت کناره ها از خاصیت کاسته می شود.
3-در صورت اجرای این ورد بر روی اعضای بدن باید دقت شود که درکاربرد آن زیاده روی نشود.چون زیاده روی باعث تغییرات جبران ناپذیری در اعضا می شود.


و اکنون جاناتان وایز می رود تا جای خود را به جد بزرگ بدهد
شناسه بعدی من:
گودریک گریفیندور


Re: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۸:۳۹ چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۷
#6
من هم در همین جا رای خودم رو به هپزیبا اسمیت میدم . هرچند که به اون تازه واردی نیست که توی پروفایلش اومده ولی خب بازم تازه وارد حساب میشه.فعالیت و ایده های خوبی داره.معمولا هم خوب رول میزنه.


و اکنون جاناتان وایز می رود تا جای خود را به جد بزرگ بدهد
شناسه بعدی من:
گودریک گریفیندور


Re: سازمان معجون سازان قرن
پیام زده شده در: ۲۱:۰۷ سه شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۷
#7
1- نام سازنده ی معجون: رودریک هیتالوس ( 785-433 ق م )
2- نام معجون : معجون آنیماگوس
3- رنگ معجون : رنگ این معجون مانند معجون مرکب پیچیده ثابت نبوده و بسته به نوع جانور تفاوت دارد ولی قبل از اضافه کردن عصاره جانور رنگ آن سفید استخوانی می باشد.
4- حالت معجون: حالت این معجون همانند رنگ آن بسته به نوع جانور دارد و قبل از اضافه کردن عصاره بسیار غلیظ و فشرده می باشد.
5- بوی معجون : این خاصیت معجون نیز همانند دو خاصیت قبل بسته به نوع جانور داشته و قبل از اضافه کردن عصاره بوی گل خیس دارد.
6- طعم معجون :طعم این معجون (به دلیل اینکه حتما بعد از اضافه کردن عصاره مصرف می شود) طعمی شبیه گوشت جانور مورد نظر دارد.
7- توانایی اثر : این معجون تنها و تنها بر روی انسانها تاثیر می گذارد اما دانشمندان علم معجون سازی سالها بعد از هیتالوس با تغییر در ترکیبات این معجون از آن برای تغییر شکل حیوانات نیز استفاده کردند. نکته مهم درباره این معجون این است که سه مورد جانور استثنا برای جانور نما شدن وجود دارد که نمی توان به شکل آن در آمد:1-اژدها 2- تک شاخ 3-سانتور
8- ویژگی های معجون : تفاوت این معجون با معجون مرکب پیچیده در 4 مورد است:
اول اینکه این معجون هنگامی قابل استفاده است که حبابهایی بر روی سطح آن ایجاد شود که دوام این حبابها نیز در هر دوره یک ساعت می باشد. دوره ایجاد حبابها هر 23 ساعت یکبار است.مورد دوم اینکه این معجون بایستی حتما برای یک ماه به صورت مستمر و هر روزه خورده شود. سومین مورد اینکه تا ثیر این معجون ابدی بوده و هر جادوگر تنها یک بار می تواند در زندگی اش آن را استفاده کند که در غیر این صورت منجر به مرگ جادوگر می شود.آخرین و اساسی ترین تفاوت این معجون با معجون های دیگر در مدت تهیه آن می باشد.این معجون به حداقل 14 ماه پختن برای آماده سازی احتیاج دارد که با احتساب زمان مصرف 15 ماه برای اماده سازی و مصرف ان احتیاج است.به همین دلیل افراد کمتری تمایل به جانورنما شدن از این طریق دارند.

9- اثرات معجون : همانگونه که از نام معجون و توضیحات قبلی پیداست از این معجون برای جانورنما شدن استفاده می کنند.البته این معجون طولانی ترین و بی درد ترین راه جانورنما شدن است.پس از پایان دوره استفاده جادوگر می تواند به شکل جانوری که آن را انتخاب نموده تبدیل شود.ترتیب اثر این معجون بدین صورت است که جادوگر در طی دو هفته دوران مصرف رشد جانور را در وجودش حس می کند.بدین معنی که با گذشت دوره خصوصیات شخصیت جانور در جادوگر رشد پیدا می کند و در دو هفته دوم ویژگی های ظاهری جانور در جادوگر پیدا می شود.در پایان یک ماه جادوگر حسی شبیه به حس جانور پیدا کرده و می تواند به آسانی خود را به آن جانور تبدیل کند.البته عادت کردن به شخصیت جانور نیاز به گذشت زمان دارد.
10- وسایل مورد نیاز برای ساخت معجون : وسایل ساخت این معجون شامل پاتیلی با حجم 30 لیتر و با جنس مس و همچنین آتشی است که باید به مدت 14 ماه در زیر پاتیل معجون روشن باشد.و مواد لازم برای این معجون:
آب مقطر 30 لیتر
خون اژدها 2 لیتر
ساییده شاخ تک شاخ 50 گرم
پودر پوست آفتاب پرست 220 گرم
برگ نیلوفر آبی 4 عدد
نیش زنبور وحشی 3 گرم
زهر آکرومانتیولا 2 سی سی
پوسته درخت سیب 40 گرم
علف دریایی 25 گرم
ریشه ونه موس تنتا کولا 10 گرم

11- شرح ساخت : ابتدا پاتیل را با آب مقطر پر کرده و برای 4 ساعت می گذاریم تا بجوشد.بعد از 4 ساعت مواد را به همان ترتیبی که در لیست آمده و با برنامه زمانی زیر به معجون اضافه می کنیم.
{4-5-6-8-12-30- 35-36-37}(از راست به چپ بر حسب ساعت)
بدین معنی که بعد از 4 ساعت جوشیدن آبخون آزدها را اضافه می کین م و دوباره 4 ساعت بعد ساییده تک شاخ را و به همین ترتیب ادامه می دهیم
در هر بار اضافه کردن معجون با ترتیب زیر پاتیل را هم می زنیم
{4-5-6-11-23-20-15-9-4}
باید توجه داشت که جهت هم زدن هم در جهت و هم در خلاف جهت عقربه های ساعت است.مثلا 4 بار در جهت عقربه های ساعت و 4 بار در خلاف آن.
بعد از پایان یافتن اضافه کردن مواد معجون را تا پایان 14 ماه به حال خود رها می کنیم.البته نکته مهمی که باید توجه داشت اینجاست که در این مدت بایستی شعله زیر پاتیل یکنواخت باشد و با تغییر در شعله معجون خاصیتش را از دست میدهد.پیشنهاد می شود در این مدت پاتیل در مکانی کاملا در بسته و بدون رفت و آمد نگهداری شود تا در ترکیبات آن اشکالی پیش نیاید.رنگ معجون از پایان اضافه کردن مواد تا آخر 14 ماه بایستی به رنگ سفید استخوانی ، ثابت بماند.
در پایان 14 ماه با مشاهده اولین حبابها بر روی سطح معجون آماده استفاده است.این معجون تنها به تعداد دفعات 30 بار حباب می کند که در صورت از دست دادن حتی یک نوبت کلیه زحمات جادوگر بر فنا می شود.
اما مهمترین و اصلی ترین ماده این معجون عصاره حیوان است.جادوگر بایستی حیوانی را به غیر از مستثنی ها انتخاب نموده و سپس اقدام به تهیه قسمتی از بدن آن نماید.این قسمت بهتر است از قسمت گوشتی بدن حیوان باشد ، هر چند که پوست و مو هم جواب می دهد.مرغوبترین قسمت بدن جانور قلب اوست که البته بسیار سخت بدست می آید اما معجون را قوی و موثر می نماید.عصاره حیوان بایستی در پایان 14 ماه و هنگام مشاهده اولین حبابها در معجون ریخته شود.پس از این کار معجون رنگ ، بو و طعم خاص مربوط به حیوان را می گیرد.
12- تاریخچه ی معجون : این معجون در نوع خود تاریخچه جالبی دارد.اولین تلاشها برای ساخت این معجون توسط تئودور جادوگر بزرگ صورت گرفت.و این تلاش تا برادر رودریک ، آرتور بی نتیجه ماند و همگی جادوگرانی که دست به این کار زده بودند مردند.ایده تبدیل شدن به جانور ها هنگامی به ذهن تئودور خورد که مشغول تحقیق بر روی اولین طلسمها و وردهای تغییر شکل کار می کرد.تمامی جادوگران قبل از رودریک در این معجون تغییراتی ایجاد کردند و آن را تکامل بخشیدند اما رودریک عیب اساسی معجون راکه جادوگران قبل از او نیافته بودند پیدا کرد و آن عیب مدت زمان کمی بود که قبل از او در آماده کردن معجون در نظر گرفه میشد.رودریک با به خرج دادن حوصله بیشتر توانست در سال 503 ق م معجون را کامل کند و تبدیل به یک عقاب شود.البته در زمان رودریک او سه سال برای آماده شدن معجون صبر کرد که دانشمندان در طول سالها با تغییرات در ساختار معجون این مدت را به 14 ماه کاهش دادند.


و اکنون جاناتان وایز می رود تا جای خود را به جد بزرگ بدهد
شناسه بعدی من:
گودریک گریفیندور


Re: دنیای وارونه
پیام زده شده در: ۱۷:۱۷ سه شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۷
#8
-هری،پسر عزیزم...بیدار نمیشی؟مدرسه ت دیر میشه ها...زود باش.
این خاله پتونیا بود که هری را از پایین صدا میزد.هری در رختخوابش غلتی زد و با بیحوصلگی از خواب بیدار شد.لباسهایش را عوض کرد و از به آرامی پله ها پایین آمد.اما وقتی به آشپزخانه رسید از تعجب خشکش زد.روی میز صبحانه ای مفصل شامل انواع کره و پنیر و مربا و نان حاضر بود.ولی چطور ممکن بود؟هیچوقت در خانه دورسلی ها صبحانه ای مفصل تر از نان و پنیر نخورده بود.هری با تردید پرسید:
-امممم...خاله جان اتفاقی افتاده؟
-نه عزیزکم، چطور مگه؟
-آخه...صبحانه...؟!
-مگه چیه هری جون؟مثل همیشه اس دیگه...زود باش شروع کن وگرنه دیر به مدرسه میرسی ها.
هری که هنوز تردید داشت گفت:
-منظورتون از مدرسه...ولی الآن که تابستونه.
-اوه نه پسر خوبم.ببین الان دادلی هم نیست.اون هم الان هاگوارتزه.
هری که جا خورده بود گفت:
-چچچچی ؟ از کی تا حالا دادلی هم به هاگوارتز میره؟مگه...اونم جادوگره؟
خاله پتونیا با لبخندی گفت:
-اوه،البته عزیزم.تو امروز چت شده؟مگه یادت نیست چند سال پیش براش نامه اومد....
در حالی که پتونیا صحبت می کرد توجه هری به چوب باریکی در جیب پیشبند خاله اش جلب شد.با این فکر که چوبدستی اش مصادره شده پرسید:
-ببخشید خاله...اون...اون چوبدستیه؟...چوبدستیه منه؟
پتونیا که حالا لبخند از لبش رفته بود با مهربانی نگاهی به هری انداخت و گفت:
-اوه...هری ،عزیزم.دوباره؟...این چوبدستی خودمه.می دونم که تو هم دلت می خواست جادوگر بشی...ولی خب دیدی که پروفسور دامبلدور گفت که نمی تونی به هاگوارتز بری...آخه عزیزم خودت می دونی که اونا مشنگا رو راه نمی دن.
هری با ترس و تعجب به خاله اش نگاه کرد و با لکنت گفت:
-چی...چی؟من...مشنگم؟ولی غیر ممکنه...شما مشنگین ، من جادوگرم.این منم که باید به هاگوارتز برم نه دادلی...یه..یه لحظه صبر کنین.اسم من هری پاتره...جادوگرم ، پدرو مادرم هم به وسیله لرد ولدمورت کشته شدن....شما هم خاله من هستین...یه پسر به اسم دادلی دارین و اسم شوهرتون هم ورنونه.درسته؟
پتونیا با دلسوزی گفت:
-تقریبا میشه این طور گفت...اسم تو هری پاتره ولی جادوگر نیستی و در ضمن پدر و مادرت هم در یک تصادف اتومبیل کشته شدن...اوه عزیزم متاسفم که اینو میگم.
سپس به سمت او رفت تا او را در آغوش بکشد اما هری عقب عقب رفت و با عصبانیت گفت:
-نه این دروغه...باورم نمیشه...شوهرتون کجاست؟ باید ببینمش.
-خب معلومه عزیز دلم...سر کارش ، توی وزارت سحر و جادو.
-اگه...اگه راست میگین کدوم بخش وزارتخونه کار می کنه؟
-آآآآه، پناه بر ریش مرلین! مگه یادت نیست که شوهر خاله ت وزیر سحر و جادوه.
هری فریاد بلندی زد و به سمت اتاقش دوید.در بین راه بر روی دیوارها عکسهایی از سه عضو خانوداه دورسلی دید که از داخل قاب عکسها می خندیدند و برای هری دست تکان میدادند...مثل عکسهای جادوگری!
هری رویش را از عکسها برگرداند و به سمت اتاقش دوید.در را با شدت باز کرد و وارد اتاق شد.
نفس نفس زنان دور اتاق راه می رفت.به دنبال هدویگ بود تا برای هرمیون و رون نامه ای بفرستد و بگوید چه اتفاقی افتاده...اما هر جا را گشت نه هدویگ را دید و نه قفسش را.به سمت میزش رفت و کشویش را باز کرد.با دیدن داخل کشو از وحشت فریادی زد و عقب پرید.در داخل کشو به جای قلم پر و مرکب و کاغذ پوستی قلم و خودکار و کاغذ مشنگی بود.به سرعت به سمت تختش رفت تا چوبدستی اش را از روی میز کنار تخت (جایی که همیشه چوبدستی اش را آنجا می گذاشت) بردارد.اما آنجا جز قاب عکس پدرو مادرش چیزی نبود.عکس را برداشت تا به آن نگاهی بیندازد.غیر ممکن بود.پدر و مادرش که همیشه از درون قاب عکس برایش دست تکان می دادند اکنون بدن هیچ حرکتی به او نگاه می کردند.قاب عکس را انداخت و با صدای بلندی فریاد زد:
-نههههههههههههههههه...
همانطور که فریاد میزد به سمت پایین و در خروجی خانه دوید.وقتی داشت از خانه خارج می شد خاله پتونیا فریاد زد:
-هری...قند عسلم کجا میری؟
هری با وحشت طول خیابان پریوت درایو را دوید تا به چهار راه رسید.همه اینها کابوس بود.دادلی در هاگوارتز؟عمو ورنون در وزارتخونه؟...هنگامی که نفس نفس زنان درست به وسط چهارراه رسیده بود ،صدای بوقی از سمت راست او را سر جایش میخکوب کرد.هری دوباره فریاد زد:
-نههههههههههههههههه...
.
.
.
با تکان شدیدی از خواب پرید. وقتی که چشمانش را باز کرد هنوز داشت فریاد میزد.در حالی که خیس عرق بود با وحشت از جایش پرید و به سمت قفس هدویگ در بالای کمد رفت.هدویگ در قفسش خواب بود...به سمت میزش رفت.بر روی میز یک کاغذ پوستی خالی و یک قلم پر و مرکب قرار داشت.با عجله به سمت تختش رفت و چوبدستی اش را در دستانش گرفت.برای اطمینان از وجودش.نگاهش به قاب عکس پدرو مادرش افتاد که دوباره با لبخند برایش دست تکان می دادند.وقتی که خیالش از عادی بودن اوضاع کاملا راحت شد.بر روی تخت افتاد.چند دقیقه ای به سقف خیره شد تا خوابش را دوباره در ذهنش مرور کند.سپس دوباره برخاست و به سمت میزش رفت و پشت آن نشست و بر روی کاغذ پوستی روی میز نوشت:
هرمیون عزیز
امشب دوباره با وحشت از خواب پریدم.این هفتمین باریه که توی خوابهام وارد دنیای وارونه میشم.دیگه کلافه شدم و واقعا به کمکت احتیاج دارم.بهم بگو چیکار باید بکنم.
ارداتمند تو، هری


و اکنون جاناتان وایز می رود تا جای خود را به جد بزرگ بدهد
شناسه بعدی من:
گودریک گریفیندور


Re: اختراعات جادویی,مخترع کلیک کن!
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
#9
اختراع شماره 1
نام اختراع:اتاقک جاودانگی
مخترع:لنسلوت کوینتین گریفیندور
توضیحاتی در مورد اختراع :
این اتاقک که توسط نوه چهارم گریفیندور ساخته شد خاصیت توقف زمان را داراست.بدین معنی که در داخل این اتاقک زمان متوقف است.در محدوده این اتاقک پیری و فساد معنا ندارد.اگر شخصی خارج از اتاقک شاهد رفتن شخص دیگری در اتاقک باشد با چنین صحنه ای روبرو می شود:
شخص دوم وارد اتاقک می شود، در بسته می شود و به محض بسته شدن ، در دوباره باز می شود و شخص دوم از اتاقک خارج می شود.
جنس این اتاقک از چوب درخت آبنوس است و اکنون در زیز زمین خانه گریفیندور قرار دارد.این اتاقک قابل حمل می باشد ولی تنها سه بار از زیرزمین خارج شده و سپس دوباره به آنجا بازگردادنده شده است.

نحوه ی ساخت اختراع :
ساختمان این اتاقک بسیار ساده است و از الوارهای چوبی متصل به هم ساخته شده که در این میان دری نیز تعبیه شده است.آنچه این اتاق را متمایز می کند طلسمها و افسونهای زمان ویژه ای است که در داخل آن به کار برده شده و توسط خود لنسلوت اختراع شده است.همچنین داخل آن با رنگ سفید مخصوصی رنگ شده که از ترکیبات ویژه ای برخوردار بوده و در توقف زمان در اتاقک کمک می کند.

چه شد که به فکر اختراع کردن این اتاقک افتاد؟
فکر ساخت این اختراع هنگامی به ذهن مخترعش افتاد که وی با مشغله کاری زیادی مواجه بود و نیاز به زمان بیشتری برای انجام کارهایش داشت.به همین دلیل دست به اختراع مکانی زد تا بتواند بدون گذشت زمان در آن کارهایش را انجام دهد.
چرا این رو اختراع کرد؟ برای رسیدن به قدرت و ثروت و یا برای خدمت به جامعه جادوگری ؟
اصولا انگیزه لنسلوت گریفیندور از اختراع اتاقک جاودانگی هیچیک از موارد اشاره شده نبود.بلکه وی آن را تنها برای استفاده شخصی خودش اختراع نمود و هرگز تلاشی برای تولید تعداد بیشتری از آن ننمود و چون تبلیغی هم برای آن نکرد این اختراع هزاران سال تنها برای خانواده گریفیندور شناخته شده بود.

آیا عکسی از اختراع دارید؟ اگر دارید بگذارید و اگر نه توضیحاتی در مورد شکل اختراع بدهید.
تصویری از اختراع در دست نیست.مشخصات ظاهری آن نیز به شرح زیر است:
مشخصات خارجی:
شکل هندسی: مکعب مستطیل ساده
ابعاد:3×2×2
جنس: چوب آبنوس
رنگ خارجی : به قهوه ای روشن با طرح چوب
رنگ داخلی: سفید
------------------------------------------------------------------
اختراع شماره 2
نام اختراع:بطری مواد فساد ناپذیر
مخترع:نایجل راندولف گریفیندور
توضیحاتی در مورد اختراع :
نایجل پسر کوچک لنسلوت گریفیندور بود که با الهام گرفتن از اختراع پدر دست به اختراع بطری زد تا بتئاند مواد معجون ها و همچنین دیگر مواد را برای سالهای زیادی سالم نگه دارد.توسط این بطری می توان هر گونه ماده ای را برای سالهای متمادی نگهداری کرد بدون آنکه کوچکترین تغییری در خواص آن ماده ایجاد شود. برای استفاده از این بطری در آن حتما بایستی بسته شده باشد در غیر این صورت یک بطری معمولی به حساب می آید.

نحوه ی ساخت اختراع :
در این بطری نیز از همان افسونهای به کار رفته در اتاقک جاودانگی استفاده شده با این تفاوت که ترکیب مخصوصی که به داخل بطری زده شده بدون رنگ می باشد.
چه شد که به فکر اختراع کردن این افتاد؟
نایجل در ابتدا برای نگهداری از مواد مورد نیازش از اتاقک جاودانگی پدرش استفاده می کرد ولی حمل این اتاقک برای استفاده از این مواد مشکل می نمود به همین خاطر نایجل دست به اختراع این بطری زد.

چرا این رو اختراع کرد؟ برای رسیدن به قدرت و ثروت و یا برای خدمت به جامعه جادوگری ؟
انگیزه نایجل همانند انگیزه پدرش شخصی بود با این تفاوت که اختراعش با سر و صدای زیادی مطرح شد اما بارها تلاش برای دزدیدن بطری به وسیله افسونهای دزدگیر قوی بطری ناکام ماند.

آیا عکسی از اختراع دارید؟ اگر دارید بگذارید و اگر نه توضیحاتی در مورد شکل اختراع بدهید.
مشخصات ظاهری اختراع
شکل ظاهری : شبیه به بطری های معجون معمولی
ظرفیت : یک گالون
رنگ : بدون رنگ
مشخصه ویژه : نام نایجل راندولف گریفیندور با حروف درشت بر روی بطری حک شده است.
-------------------------------------------------------------
اختراع شماره 3
نام اختراع:عینک ترجمه
مخترع:گریگوری اولیویر
توضیحاتی در مورد اختراع و چه شد که به فکر اختراع کردن این افتاد؟
گریگوری اولیویر پدر خانواده ای جادوگری بود که از بلژیک به انگلستان مهاجرت کرده بودند.فرزند وی دوروتی به محض ورود به انگلیس به هاگوارتز دعوت شد.اما او هیچگونه آشنایی با زبان انگلیسی نداشت.به همین خاطر گریگوری دست به اختراع عینک ترجمه زد.دوروتی با زدن این عینک می توانست تمام متنهای انگلیسی رابه زبان فرانسوی بخواند و همچنین می توانست کلمات انگلیسی را به فرانسوی بشنود.
بدین ترتیب مشکل دوروتی حل شد اما پدرش به فکر تکمیل اختراعش افتاد و با اضافه کردن زبانهای مختلف ( حتی زبانهای باستانی) به کار عینک توانست کسب و کار خوبی راه بیاندازد.

نحوه ی ساخت اختراع :
مرحله اول ساخت عینک کاملا معمولی و بدون جادو است و مرحله بعد انتخاب زبان مبدا و مقصد برای عینک است.پس از آن با اجرای طلسمهای ویژه ای بر روی عینک آن را تبدیل به عینک ترجمه می کنند که در این مرحله در اختیار داشتن فرهنگ لغات دو زبان ضروری است.

چرا این رو اختراع کرد؟ برای رسیدن به قدرت و ثروت و یا برای خدمت به جامعه جادوگری ؟
البته انگیزه اختراع این عینک در ابتدا رفع مشکلات شخصی بوده ولی بعد با تولید بیشتر این عینکها ، گریگوری ثروت هنگفتی به دست آورد.

آیا عکسی از اختراع دارید؟ اگر دارید بگذارید و اگر نه توضیحاتی در مورد شکل اختراع بدهید.
این اختراع در اندازه ها رنگها و شکلهای مختلف بر حسب سفارش مشتری (مانند عینکهای معمولی) تولید می شود.با انتخاب فریم مورد نظر توسط مشتری و پس از اجرای طلسمهای مربوطه عینک آماده و تحویل داده می شود.
---------------------------
تمامی اختراعات مشمول قانون کپی رایت بوده و نقل آنها با ذکر منبع بدون اشکال می باشد!!!!!!!!!


و اکنون جاناتان وایز می رود تا جای خود را به جد بزرگ بدهد
شناسه بعدی من:
گودریک گریفیندور


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۵۳ جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۷
#10
با سلام؛
لطفا معرفی شخصیت زیر رو در پروفایلم قرار بدید.متشکرم
-------------------
نام: جاناتان اریک ماکسیموس وایز
سن:116 سال
چوب جادو:21 اینچ با مغز ریسه فلب اژدها و چوب صنوبر
خصوصیات فردی :در سه کلمه : مغز اژدها ، قلب شیر ، پنجه گریفین.
علاقه مندی ها:بزرگترین آنها هاگوارتز و سپس تابلوی نقاشی گریفیندور است.همچنین علاقه زیادی به موسیقی مخصوصا ساز ساکسیفون دارم.
گروهبندی هاگوارتز:گریفیندور
شرح حال:
مادرش لیزا تنها فرزند خانواده مونتگمری آخرین بازماندگان خاندان گریفیندور بود که تا 20 سالگی نزد پدر و مادرش در خانه گریفیندور ( مکان اولین خانه ای که گودریک گریفیندور در دره ساخته بود و پس از آن به خانه گریفیندور مشهور شده بود) زندگی می کرد.پدرش اریک نیز از یک خانواده جادوگری بنام وایز بود که همگی از اساتید هاگوارتز بودند.پدر و مادرش در فاجعه ویستون سیتی که به نابودی کامل مرگخواران پس از سقوط ولدمورت منجر شد کشته شدند(علت سفر آنها به ویستون سیتی تحقیقات بود اما با در گرفتن جنگ برای کمک به مبارزین به جبهه سفید پیوستند).جاناتان در محل زندگی پدر و مادرش در ناتینگهام شایر به دنیا آمد و از کودکی نزد عمویش امانوئل بزرگ شد.در سن 11 سالگی و در بدو ورود به هاگوارتز از نسبت خانوادگی اش با گریفیندور از طریق وصیت نامه مادرش که توسط عمویش به او داده شد با خبر شد.در تابستان سال بعد به دنبال نشانه هایی از این نسبت خانوادگی به دره گودریک رفت که این سفر مسیر زندگی وی را تغییر داد.با ورود او به خانه گریفیندور در دره گودریک که تمامی اجدادش در آن می زیسته اند توانست از طریق ارتباط با این اجداد به وسیله تابلوهایشان توانایی های خود را افزایش دهد.او پس از این هر تابستان به آن خانه می رفت تا بالاخره در تابستان سال پنجم توانست تابلوی گودریک گریفیندور را بیابد و رابطه نزدیکی با وی برقرار کند.پس از فارغ التحصیل شدن از هاگوارتز با نمرات عالی جاناتان به خانه گریفیندور که اکنون توانسته بود پرده از تمامی اسرار آن بردارد نقل مکان کرد و به مدت سه سال به آموزش مهارتهای تکمیلی جادو نزد اجدادش پرداخت.در همین سالها بود که او تبدیل به یک جانورنما (گریفین-شیردال) شد. پس از آن برای تدریس دفاع در برابر جادوی سیاه در هاگوارتز داوطلب شد که توانست با اثبات تواناییهای بیشمار خود این شغل را در عین جوان بودن بدست آورد.وی به مدت 48 سال این درس را تدریس می نمود و سپس به سمت مدیریت هاگوارتز انتخاب شد و جوانترین مدیر تاریخ هاگوارتز لقب گرفت.وی در دوران مدیریت خود تغییراتی اساسی در نظام آموزشی هاگوارتز ایجاد نمود که از جمله آن می توان به موارد زیر اشاره کرد:
تاسیس دانشکده تحصیلات تکمیلی در هاگوارتز برای تحصیل پس از پایان 7 سال مدرسه، اضافه نمودن 11 عنوان جدید درسی به دروس هاگوارتز ، افزایش تعامل و روابط با مدارس دیگر در اروپا ، تغییرات در سیستم امتیازدهی هاگوارتز که موجب اجرای عدالت در اعطا و کسر امتیازات در هاگوارتز شد و ...
از وی در سالروز تولد 100 سالگی اش تقدیر شد و مدال مرلین درجه یکی به وی تقدیم شد که وی از پذیرفتن آن امتناع نمود.
در مورد زندگی عشقی وی باید گفت که وی عاشق ناتاشا سامرز استاد درس وردهای جادویی هاگوارتز بود. ولی این زن در یکی از تابستان ها مورد حمله یک شیمر قرار گرفت و کشته شد.از آن پس جاناتان قسم خورد که با شخص دیگری ازدواج نکند و تا پایان عمر مجرد باقی ماند.
وی اکنون در هاگوارتز زندگی می نماید و هنوز سمت مدیریت هاگوارتز را بر عهده دارد و در اوقات فراغت به نواختن ساز مورد علاقه اش ساکسیفون می پردازد.

چون خودم تاییدت کرده بودم خودم معرفیت رو گذاشتم. موفق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۴ ۱۱:۱۹:۳۸

و اکنون جاناتان وایز می رود تا جای خود را به جد بزرگ بدهد
شناسه بعدی من:
گودریک گریفیندور






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.