هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۱۹:۴۹ سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۹
#1
سابقه ی عضویت در گروه مرگخواران؟


نداشتم
سابقه ی عضویت در محفل؟


درخواست دادم
مهم ترین تفاوت بین دو جبهه ی سیاه و سفید؟


سفیدا سفیدن و سیاه ها هم سیاهن
نظر شما درباره کچلی و جادوگران کچل؟


نور افکن های بدون ژنراتور
بهترین و مناسب ترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
ای میل هاشونو هک کنیم و از آی دی شون به بقیه ی اعضا ای میل بد بفرستیم!!



در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟
هر روز بهش غذا می دم و می برمش داگ واکینگ


به نظر شما چه بلایی سر موها و دماغ لرد سیاه آمده است؟

رفته بود عمل کنه دکتره گند زد به دماغ!

یک نمونه از کارهای بی رحمانه و سنگدلانه و سیاهانه خود را شرح دهید.
گفتم بیام عضو مرگخوارا شم از این کارا بکنم!


نظر خود را بصورت کاملا خلاصه درباره این واژه ها بین کنید:

ریش: بله بله (مثل بابای اتی)
طلسم های ممنوعه: ایول ایول است ایول
الف دال:
ارباب :


هرمیون عزیز

شما برای عضویت در گروه الف دال درخواست دادین.شما باید یا سیاه باشین یا سفید.عضویت در هر دو گروه بطور همزمان ممکن نیست.
گذشته از این موضوع، هرمیون یه شخصیت کاملا سفید بود.در این سایت هم جبهه شخصیتهای کتاب رو تا جاییکه ممکن باشه حفظ میکنیم.اینجا بلاتریکس باید واقعا بلاتریکس باشه و مثل بلاتریکس رفتار کنه.لازمه این موضوع هم اینه که بلا حتما مرگخوار و یه جادوگر سیاه باشه.بنابراین شخصی با شناسه هرمیون هرگز نمیتونه مرگخوار بشه.

موفق باشید.

تایید نشد.



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۴ ۲۲:۵۵:۱۳


Re: فرار از زندان
پیام زده شده در: ۱۴:۵۴ شنبه ۱۱ دی ۱۳۸۹
#2
ادامه....
آلبوس در افکار خود:
باید را هی برای فرار کردن پیدا کنم!
هم سلولی آلبوس:
سلام من سیریوس بلک هستم.
_من آلبوس دامبلدورم.
سیریوس:
برای چی اینجایی؟ چه جرمی انجام دادی؟
_به خودم مربوطه. میای با هم فرار کنیم؟
_آره! من باید به خاطر نامزدم فرار کنم وگرنه اون ازدواج می کنه!!!
_خب باید اول از سینک دستشویی کمک بگیریم!!

....................
هی دامبلدور بیا باید انسولین بزنی!!
دستبند به دست دامبلدورو میبرن به درمانگاه
در درمانگاه:
پزشک: سلام اسم من دکتر هرمیون گرنجره. شما باید آلبوس دامبلدور باشی؟
_بله.
و در این لحظه آلبوس به پنجره نگاه می کند.
(آهنگ فرار از زندان......)




شما ادامه بدید.......................


تصویر کوچک شده


Re: مجله شايعه سازي!
پیام زده شده در: ۱۰:۳۶ شنبه ۱۱ دی ۱۳۸۹
#3
باورتون نمی شه !! دیروز در دهکده ی هاگزمید هری پاتر به همراه آلیشیا دیده شد!! آن ها داشتند با هم در کافه ی سه دسته جارو نوشابه کره ای می خوردند که هنگامی که آلیشا رفت تا به یکی از دوستانش سلام کند هری در نوشیدنی اش معجون عشق ریخت!!! یر اساس شواهد، معجون عشق از مغازه ی فرد و جرج خریداری شده بوده!!!
آلیشیا پس از این که معجون را نوش جان کرد دیگه حال خودش دست خودش نبود!!! مدام غش می کرد!!!


تصویر کوچک شده


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۰:۲۴ شنبه ۱۱ دی ۱۳۸۹
#4
به چه دليلي خواهان ثبت نام براي عضويت در الف دال مي باشيد؟
برای اینکه بتوانم با سیاهی مبارزه کنم. چون خودمو مسئول می دونم
قول میدهيد كه به طور كامل به ارتش وفادار بوده و در همه حال پشتيبان ارتش باشيد؟
بله!! قول می دم!!
اگر يكي از نزديکان یا دوستانتان، به شما خيانت كند با او چه رفتاري خواهيد داشت؟

خیلی عصبانی می شوم و با او دوئل می کنم، یا می کشمش یا انتقام رو به نحو دیگری می گیرم!!

در صورت مشاهده ي يكي از افراد جوخه ي بازرسي چه واكنشي نشان خواهيد داد؟
یک سلام نظامی میدم!

نظر خود را به صورت خلاصه در مورد واژه هاي زير بنويسيد:

-الف دال: I LoVe It!!

-كله ي كچل:خوب

-محفل ققنوس:عالی

-زیر شلواری مرلین:بد

چه طلسمی را به سمت کله کچل یک انسان بدون دماغ میفرستید؟
اینپرمنتا
به نظر شما چرا ریش آلبوس دامبلدور (مد ظله العالی) دراز است؟
چون که مده در ضمن ریش بلند و سفید سبل داناییه!!


تصویر کوچک شده


Re: گودریک گریفندور و هری پاتر چه نسبتی با هم دارن؟؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۳۷ جمعه ۱۰ دی ۱۳۸۹
#5
نه هری هیچ نسبتی با گودریک نداشته
لیلی که مال زاده بوده و جیمز م هیچ نسبتی با اون نداره!!


تصویر کوچک شده


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۴۹ پنجشنبه ۹ دی ۱۳۸۹
#6
- نام : هرمیون
2- سن:13
3- تاریخ تولد: 17/8/1998
4- جنس: زن
5- سال :سوم
6- رنگ چشم: قهوه ای روشن
7- گروه : گریفیندور
8- مو : قهوه ای روشن مجعد بلند
9- ظاهر کلی : لاغر قد بلند
10- نام کامل: هرمیون گرینجر
11- کویدیچ : بازی نمی کند
12- چوب جادو : چوبدستی هرمیون (دقیقا نمیدونم چند سانتی متره)درخت مو و ریسه قلب اژدها.(بعد از فرار از خونه مالفوی در شماره 7،از چوب دستی بلاتریکس که از چوب گردو،ریسه قلب اژدها و فکر کنم 30 سانت بود استفاده کرد.
13- خصوصیات: علاقه ی زیادی به علم و دانش . زیاد از حد باهوش، درس خوان، درستکار. هیچ وقت دوستانش را رها نکرد. او جان خود را به خاطر هری به خطر انداخت و با شجاعت به راهش ادامه داد.
14 - توانمندیها : توانمندی عجیب در جادو و طلسم و بسیار باهوش. استعداد در درس معجون ها و طلسم ها. او به وسیله ی ساعت زمان توانسته به همه ی کلاس ها برود.


تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۰ ۱۲:۳۶:۲۰

تصویر کوچک شده


Re: حماسه ی گرگ و میش (The Twilight Saga)
پیام زده شده در: ۲۰:۲۳ پنجشنبه ۹ دی ۱۳۸۹
#7
خب قبول دارم که خیلی قابل پیش بینیه ولی یک جوری خواننده رو مجبور می کنه تا ته داستان بره! خب این خیلی مهمه. به پای هری پاتر نمی رسه. فیلمش خیلی قشنگتره. اگر بازیشو می ساختن خوب بود!!


تصویر کوچک شده


Re: حماسه ی گرگ و میش (The Twilight Saga)
پیام زده شده در: ۱۹:۳۷ پنجشنبه ۹ دی ۱۳۸۹
#8
گرگ و میش یک داستان تین ایجریه! مثلا اگر بخواد خون آشام واقعی رو به تصویر بکشه خیلی چندش آور یا وحشتناک می شه یا اگر بخواد خون آشام رو حذف کنه خیلی چرت می شه!فقط می خواسته یک عشق ممنوعه و نامتعادل بین انسان و خون آشام یا انسان و گرگینه را به تصویر بکشه!


تصویر کوچک شده


Re: نقد فیلم هفتم - قسمت اول!
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱ پنجشنبه ۹ دی ۱۳۸۹
#9
در مقایسه یا کتاب بهتر بود!!
به نظر من رولینگ کتاب 7 رو خراب کرده بود!
صحنه هاش جالب بود و کارگردانیش بهتر از 6 بود!!


تصویر کوچک شده


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۱۶ پنجشنبه ۹ دی ۱۳۸۹
#10
شبح - سایه - جن - هاگوارتز - گرینگوتز - خون آلود - وحشتناک - سفید - سیاه - تاریک

ویکتوریا ویکتوریا بیدار شو!!!!
چشمان را باز کردم. همه چیز دور سرم می چرخید. نمی دانستم چه افاقی برایم افتاده است. گیج و سر در گم بودم.
_ویکتوریا حالت خوبه؟
_درد دارم!
به سختی از جایم بلند شدم. خود را در بیمارستان هاگوارتز یافتم. همه ی بچه ها ی گریفیندور و ریونکاو دورم جمع شده بودند. تمام دست هایم خون آلود بود. تنها چیزی که به خاطر می اوردم این بود که سایه ی سیاه رنگ وحشتناکی دیدم.
مادام پامفری به سراغم آمد و گفت:
_شانس آوردی زنده مانده ای!
گفتم:
_ چه بلایی سرم اومده؟
یکی از بچه ها گفت:
_کفن تاریک بهت حمله کرده بود!
تا به حال هیچ وقت در شکم شبحی نبودم.
گفتم:
_چه شکلی نجات پیدا کردم؟
_نمی دونیم، یکهو توی سرسرا آپارات کردی. وقتی اومدی وحشتناک بودی! همه جات خونی بود!!!

تایید شد!


ویرایش شده توسط Hermione Granger Shadowsong در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۹ ۱۳:۱۸:۲۰
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۹ ۱۳:۴۸:۰۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.