هکتور که از گندی که زده بود
ناراحت نبود در واقع میشه گفت
که خیلی هم خوشحال بود ،
خنده ی شیطانی کرد.
کریس که حالا تفکری درست مانند لرد سیاه داشت،اخمی کرد.
-هک ما از این لبخند های تو خوشمون نمیاد اون رو از صورتت پاک کن.
هکتور لبخندش را جمع کرد .
''امشب برنامه ها داریم ''
شب خانه ی ریدل ها هکتور با اون لبخندش که از صبح روی صورتش وارد خانه ی ریدل ها شد و پشت سر آن کریس وارد شد و ناگهان داد زد.
-ما نمیفهمیم که چرا شما جای ما نشستید.
همه که از داد کریس گوش هایشان را گرفته بودن به هم نگاه کردن که ببینن کی جای کریس نشسته که بعد یادشان افتاد که کریس جای مشخصی برای نشستن نداره!
لرد سیاه کمی متعجب شد.
کریس چرا مانند او صحبت میکرد نکند میخواست اورا مسخره کند؟