ولدمورت لگدي به پيتر زد.. پيتر با مغز خورد تو ديوار...ايول توهم ...مرسي قدرت
پيتر با زحمت از جا پاشد و عاجزانه.. به ولدي که بسيار غضب آلود بود نگاه کرد و گفت:ولدي جون ميشه منو از اين افتخار محروم کني که موهاتو درست کنم...وچشمانش را به اين حالت در آورد...
و لگد ديگري نوش جان کرد...در اينموقع بود که ساعت خواب شلمان به صدا در اومد...و شلمان همونجا خوابيد...واي ببخشيد داستان رو قاطي کردم بله ...در اينموقع بود که صداي قدم هاي فردي از پشت درهاي بسته به گوش رسيد.
...تق تق تق..پيتر..:به بالاي صندلي پريد وگلداني را به عنوان ميکرفون برداشت و فرياد زد:اونجا کيه کيه پشت او در کيه سايشو من ميبينم...
صداي کلفت و دو رگه ي مردي به گوش رسيد که سعي داشت صداي خود را نازک کند و با لحن مسخره اي گفت:منم مادرتون......وبا نعره اي ادامه داد:کي ميخواد با شه پيتر باز کن اين لامصبو(بابا بهروز وثوقي) ولدمورت به سرعت يک.پشه..پشت يه پرده قايم شد...مرد با لگد در رو وا کرد.و وارد شد.هيکل گلداني اش را رداي مشکي بلندي پوشانده بود دستمال يزدي به دور گردن داشت.دستي به سبيل هاي کلفتش کشيد وگفت:اين قرطي بازيا چيه مرد..چرا اداي ضيفه هارو در مياري؟بوي گل و بلبل مياد....اينجا چه خبره پيتر؟و انعکاس صدایش در فضا پیچید...اکووو اکووو اکوووو
پيتر که دست پاچه شده بود..همونجا رو صندلي دست به سينه نشست و زير لب گفت:ولدي من يه چک بخورم لو ميدم شرمنده ه ه.. ناگهان يکي از بلبل هاي روي سر ولدي شروع به جيغ جيغ کرد..ولدي با انگشتانش نوک پرنده را به هم چسباند..او در شرف خفه شدن بود..خفه شد..مرد..از قضا موقعي که ولدي دست خود را بالا اورده تا پرنده را بميراند...پرده حرکت کرده بود و اين از چشمان تيز بين..آن مرد مرسي هيکل دور نماند....,ولدي که از اين وضعيت هراس ناک خسته شده بود..از پشت پرده بيرون آمد..
مرد با ديدن ولدي به زمين افتاد و گفت:ارباب شما بوديد...من قصدي نداشتم...باور کنيد...با مردينانند اون پرنده ديگر اثري از گل و بلبل روي سر ولدي نبود چشمکي به پيتر زد و گفت:از مرگخوارا قديميه ..سوتي نده...ولدمورت صدايي صاف کرد و گفت:خب ديگه نکن لوس خودتو..پاشتو...مرد پاشد..به جونه بچه هام اين دامبل منو اغفال کرد ..ولدي ميدونم غصه نخور منم اومده بودم يه حالي از اين پيتر بگيرم الآنم ديگه ميخوام برم...
مرد که کرک و پرش ريخته بود گفت:حالا که تا اينجا اومديد..حيف اين تيپ به اين باحالي نيست بيايد مو هم بکاريد(بر وزن بیاید با طبیعت آشتی کنیم) ديگه...پيتر دست به کار شو..دانه ي سينره با چرک خيار و پرز گل عقاقي و تيغ کاکتوس با اون مواد اوليه رو قاطي کن.يه تيريپ شخصيت براي ولدي جون درست کن تا بر گردم..پيتر:
و ولدي با تمام توانش فرياد کشيد..نه ه ه ه ه ه ه