مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم میرساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامهریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیتهای شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.
آگوستوس از ابتدای شروع این غذا خوری کذایی ، نه حرفی زده و نه چیزی خورده بود . از این رفتار عاری از ظرافت میخواست سرش را بکوبد به دیوار !
- اهم ! اهم ! آقایون مرگخوار و بانوانشون ! در راس هرم قدرت لرد بزرگمون . ما اجازه میخواهیم تا به نارسیسای مملکت بگوییم " آره آبجی ... من شنفتم ... چی دوس داری بدونی ؟ "
( باور کنید اصلا صحنه جالبی نبوده ! )
- خب آقای ته چیرینگ کراس ! به ما هم بگو آداب غذاخوردنتو . چون نارسیسا فقط عشوه فعلا در میکنه !
لرد کمی سریع تر از بقیه به حالت عادی برگشت .
- خب آقای ته چیرینگ کراس ! به ما هم بگو آداب غذاخوردنتو . چون نارسیسا فقط عشوه فعلا در میکنه !
- چشم سرور ! اول از همه ، قاشق رو با دست چپ و چنگال رو با دست راست میگیریم !
لرد سیاه که هنوزم که هنوزه رنگ ققنوسچه را ندیده بود، صبرش در حال تموم شدن بود و داشت یکی از ظروف خانه را بررسی می کرد و به فکر این بود که روی زمین بشکونتش تا ببینه که چقدر طول می کشه که وینکی بیاد تمیزش کنه.
لرد سیاه که هنوزم که هنوزه رنگ ققنوسچه را ندیده بود،
سه مرگخوار به ارباب تاریکی ها نگاه کردن و لبخند گشادی رو چهرشون سبز شد. لرد تاریکی بهشون لبخند گشاد تری زد (البته لرد وقتی لبخند میزنه از حالت عادیشم ترسناک تر میشه) دیس چینیی که تو دستش بودو به سمتشون پرتاب کرد.
- ببینم ما چرا باید شماهارو هزار بار دوباره بفرستیم تا این که ماموریتتونو درست و حسابی انجام بدین و بعد مسواکتونو بزنین برین بخوابین ؟
- این ققنوس ...اهم... منظورم سبیله. دچار طلسم بنده شده و توی این شکل حیوانی گیر کرده. طلسمی که من روش اجرا کردم یک طلسم خیلی قدیمی بود که توی یکی از کتابام پیدا کرده بودم و می خواستم امتحان کنم.
این که سیبل در حالت حیوانیش گیر کنه ایده خوبی بود.
لرد که داشت کم کم رنگ سبز قشنگش به بنفش تبدیل می شد با نفرت به اسنیپ نگاه کرد.
- کروشیو، یعنی که ما باید با این حیوان فلک زده سر کنیم؟
کت فراک سبز- نقره ای همیشگی اش را پوشیده بود. موهای سیاهش مانند همیشه برق میزد ولی اینبار، بجای کفش های همیشگی اش، پوتین های نویی را پوشیده بود.
با قدم هایی محکم بسمت خانه ی پیش رویش گام بر میداشت. حیوانات، با نزدیک شدن او، فرار می کردند و با نزدیک شدن او، هوای اطراف چند درجه ای سرد می شد
داخل سرسرای عمارت، پر از نقاشی های مختلف بود. ناراحت بود که امروز صاحب این عمارت باید از این نقاشی های زیبا، برای همیشه خداحافظی کند اما، این کمترین بلا برای مسبب ناراحتی های هریت بود. راک وود هیچ خانواده ای نداشت اما هریت، خواهر ناتنیش بود که او، بیش از همه چیز در دنیا او را دوست داشت.
اما، این کمترین بلا برای مسبب ناراحتی های هریت بود
نعره های راک وود، ستون های عمارت را به لرزه در آورد. سارا اسکاوت که پشت بزرگترین ستون پنهان شده بود، نفس هایش بشماره افتاد.
راک وود، اسکاوت را با گردن بسمت ستون مقابل پرت کرد.
راک وود کنار بدن نیمه جان و در حال از دست دادن آب اسکاوت چرخ میزد.
دقایقی بعد، عمارت بر روی جسد سارا اسکاوت پودر شد و تنها اثر بجا مانده از حضور راک وود، جای پای سیاهش بر روی سنگفرش ها بود
- جامعه جادوگری الان به فرهنگ مذهبی نیاز دارد . جامعهای که دین نداشته باشد، پدر ندارد! بی پدری موجب بی حجابی و بی هویتی جوانان است! ما در دهن جوانان میزنیم ! اگر میخواهید با فرهنگ شوید به حوزه مرلینیه مراجعه کرده تا اینجانب فرهنگ را بر شما قالب کنم . البته قبلش به مرلین رای بدین... یادتون نره !
مرگخوارا که کم کم دود کافه داشت اونارو با خودش میبرد با شنیدن صدای مرلین از خواب پریدن . البته به غیر از مورفین که همینجور وایساده خوابش برده بود و از لب و لوچش آب دهان غلیظی سرازیر بود که همین که به کفّ کافه میرسید بخار میشد و به دود کافه اضافه میکرد. لودو که یهو بعد از شنیدن سخنرانی پرشور مرلین جوگیر شده بود جوری مشتشو بالا برد که به فکّ لینی برخورد کرد و باعث شد ساحره جوون بیهوش نقش زمین بشه.
من این همه تلاش کردم شکم رشد دادم که چی بشه ؟ از مقام و منصب شوت بشم؟
مرگخوارها مونده بودن که به آغوش مرلینی بپیوندن یا سعی کنن مورفینو که الان دیگه وسط کافه علم داده بود بیدار کنن.
- مرلین؟یه سوال: دقیقا به من بگو چی به ما میرسه اگر به تو رای بدیم، درحالیکه گزینه بهتری مثل سوروس پیش روی ماست. ضمن اینکه این چه ربطی به مشکل با مورفین داشت؟ و فکر قانع کردن منم از سرت بیرون کن چون من هرگز به دشمن چند هزار سال قبلم رای نمیدم. البته.. لازم به ذکره که هر چی ارباب بگه . با این حال...
چون مورگانا فریاد زد:
- منو به این اسم صدا نزن بانز! سکتوم سمپرا!
تقریبا همه مرگخواران با قدردانی به مرلین نگاه کردند که ردای سیاه و سفیدش را صاف میکرد.
- خوب برگردیم سر سوژه اصلی! الان مشکل شما مورفینه یا واژه هایی که از استفاده کردن ازشون محروم شدین؟
مرلین مکثی کرد
- ... ممکنه من بتونم کمکتون کنم... اما شرط داره.
صدای اعتراض مرگخواران بلند شد...
- لباس محلـی؟
- لباس محلـــــــی؟
- لباس محلــــــــــی؟
- لباس محلــــــــــــــی؟
لرد سرش را کج کرد و چشم غره ای به مرگخواران که به طور ضایعی هر لحظه به آن ها نزدیک تر می شدند تا سخنانشان را بهتر بشنوند، رفت و به سمت لودو برگشت تا چیزی بگوید که...
ـ ایـــــست!تکون نخورین!عـــه... خواهران خواهش می کنم موهاتونو بپوشونین! خواهرم لجبازی نکن!عـــــه...من با این وضعیت نمی تونم چشامو وا کنم که!