تکلیف:
1. در یک رول، تو صحرا کوییدیچ بازی کنین ( 25 نمره )
توضیح: همون طور که میدونین صحرا شرایط خاص خودشه داره، هوای گرم، گیاهای جادویی گرمسیری، حیوانات جادویی گرمسیری، تو یه صحرا کلی اتفاق میتونه بیفته، از خلاقیتتون استفاده کنین.
ای به روح این پاتر و خاندانش بوووووق !! آخه صحرا ؟ تو دمای 70 درجه بالای صفر مشنگا ؟ اصن اینا به کنار ... کدوم بوق زاده تسترال خورده ای جرئت می کنه چنین بلایی سر فرزند پیغمبره مملکت و آشپز لردسیاه بیاره ؟
حالا اشکال نداره ... بعدا به حساب این گستاخ با یه ساطور میرسم .
الان بزرگترین مشکل ، دووم آوردن تو این گرمای خرما پزون بود . نه فقط من ... بلکه خیلی از دانش آموزای دیگه هم در حال انجام عرق گیری [!] بودند . راونکلایی ها بیشترین سهم رو گالن های پر از عرق داشتند .
گریفی ها هم گوشه ای با هافلپافی ها سرگرم مقایسه جاروها بودند . این وسط ما اسلیترینی ها فقط مونده بودیم و فکر اینکه با این صحرا و جاروهای آخرین سیستممون ، چه جوری کوییدیچ بازی کنیم . ریگول رو از اول حضورمون ندیدم تا اینکه بالاخره با یه بغل از انواع غنیمت جنگی هاش برگشت .
_ بوقی تسترال تو روحت !! آخه الان وقت دزدیه ؟ اصن آذرخشتو یکی ببره ... فک می کنی من جوابگو ام آقای جستجوگر ؟
ریگولوس در جواب فقط لبخند می زد . واقعا از این رفتارش حرصم می گرفت . آخه دزد هم اینقدر ریلکس ؟ اوووووف !!!!
ساطور هامو رو در آوردم و محکم به هم زدم .صدایی بس دحشتناک و بلند تولید شد و خوشبختانه توجه همه جلب .
- جنتل زنان و جنتل منان !!! من دیگه حوصله موندن تو این صحرا رو ندارم ! پاتر مارو انداخته اینجی کوییدیچ بازی کنیم ، پس ما هم بازی میکنیم . دقیقا 24 نفر ... ( یه لحظه شک کردم به عددم ! دوباره شمردم و ... اممممم ... شک کردم . دوباره شمردم ... و ... ا ... درسته دیگه !!!! )
اره .. دقیقا 24 نفریم . میشیم چهار تا تیم !
روی آذرخشم نشستم و بسرعت رفتم بالا . کمی با خوردن باد به صورتم ، حالم جا اومد . از اون بالا داد زدم :
- یالا بیاین بالا و برید تو تیم هاتون ! بازی اول ما و این پیشی کوچولو ها !
عاشق این بودم که گریفی هارو پیشی کوچولو خطاب کنم . بازی ها ، لیگی نبود . برنده بازی ما با بازی هافل و ریون بازی می کرد و دو تیم بازنده هم با هم !
رفتم تو حلقه هایی از جنس کاکتوس ایستادم . ریگولوس بالاتر از همه روی جاروش ، به موهاش ور می رفت و سعی می کرد مرتبشون کنه .
سوتی از ناکجا آباد نواخته شد . سرخگونی از جنس خز و خاشاک بیابون توی آسمون ول داده شد و از اون طرف ، برقی بسرعت از جلوی جستجوگر گریف و ریگولوس غیب شد .
از همه جالبتر بلاجر ها بود . دوتا حیوون نمیدونم چی چی که خودشونو تو هوا جمع کردن و پوستشون مثل زره بود .
بازی ، بازی عجیب غریبی بود . نیم ساعت گذشته بود ، کف دستم بخاطر تیزی های سرخگون ، خونریزی کرده بود . هر بار که مدافعا به بلاجر زنده مون ضربه میزن ، صدای ناله ای ای در صحرا می پیچید و ریگولوس ، دیوانه وار به دنبال گوی زرین بود .
اسلیترین به مانند همیشه پیش بود اما گرمای وحشتناک ، طوفان های شن گه هر از چند دقیقه ای ، گند میزد به بازی و شیرجه های هر از چند دقیقه ای من برای دور کردن سرخگون و برخوردم با حلقه های کاکتوسی ، عملا میدان جنگی رو ایجاد کرده بود .
در اون یکی زمین هم بازی جریان داشت ، اما هیچ ایده ای نداشتم که کی جلوتره ...
کم کم از حال داشتم می رفتم . روزه هم بشدت فشار می آورد . دیگه چشمم سیاهی رفت که صدای سوت شنیدم . حتما یکی گوی زرین رو گرفته بود ولی نمنیدونستم کی !!!پ
نمیدونم چقد گذشته بود . ولی وقتی چشمام رو از کردم ، توی درمانگاه هاگوارتز بودم . مورا ، ریگول و چندتا از بچه های اسلیترینی دورم نشسته بودن .
اولین کلمه ای که به ذهنم رسید رو از جمع پرسیدم .
- کی بازیارو برد ؟
ریگولوس خم شد و مستقیم تو صورتم زل زد .
- به توانایی های من شک داری سنگ و چوب ؟
2. تو یه مقاله کوتاه بگین چطوری جرج واتسون تونست خودشو با همه نوع آب و هوا وفق بده و بهترین بازیکن تو این امر بشه. ( 5 نمره )
توضیح: هر دلیلی میتونه داشته باشه، لباسه همه کاره، استفاده از گیاهان، حتی چک زدن به خودش برای گرم شدن. هر چی خلاقیتتون میگه.
این جرج واتسون بعید نیس جانورنما بوده باشه ها !!!! مثلا کاکتوسی ، مارمولکی .. چیزی ! کاکتوس ولی بیشتر بهش میخوره . هرکی میومده طرفش ... کاکتوس میشده ... بنده خدا سوراخ سوراخ میرفته پی کارش ! بعدم که کاکتوس عمرا تو هیچ آب و هوایی آخ بگه !
اها .. شتر هم میتونسته بشه ! دیگه از شتر مقاوم تر ؟ جلو توفان وایمیسته ، آب که کم نیاز داره ... قوی و اینا هم گه هست ....