شنبه: اصولا اصالت از نظر من چيز مهميه!همين طور سياه بودن،اونم از نوع ذغاليش!(از دعوام با رييسم كاملا معلومه،بدون هيچ ترسي از اخراج شدن!تازه از اين موضوع خوشحالم بودم!
آخه اون سفيد بي خاصيت رييس من باشه؟!نه،آخه خودتون قضاوت كنين!
فكر كنم موقع انتخاب رييس به سر طرف يه ضربه اساسي خورده بوده!
نه،حتما خودشم سفيد بوده،آره ديگه. به اين ميگن تبعيض قايل شدن!
آخه منم كانديد بودم.تو اين دنيا همه فقط به من ظلم ميكنن،كار ديگه اي كه بلد نيستن در حق من انجام بدن!
) امروز يه همسايه سفيد واسمون پيدا شد،خدا نصيب نكنه!
ميدونين از كجا فهميدم كدوم طرفيه؟آخه از همون لحظه اول كه با هم ملاقات كرديم(كه اي كاش مفتخرشون نمي كردم!)،هي مي گفت:دامبلدور پيروز ميشه!دامبلدور پيروز ميشه!منم از ترس اينكه بفهمه اژدها دارم و نهايتا مواجه شدن با وزارتخونه و همين طور به دليل نفرت قلبي كه از سفيدا دارم،يه پاكت(مجددا خوشگل و گل منگلي)برداشتم.بعد نشستم از تو كتاب طلسم يه طلسم عالي پيدا كردم.
اونم كه دچار دردسر شد.
ولي چون بي نشون بود نتونست بفهمه كار كيه!
براي همينم دمشو گذاشت رو كولشو الفرار كه يه موقع دوباره براش دردسر درست نشه!
با اين حال هيچ كسي ازم تشكر نكرد!سياهاي بي معرفت،نمك نشناسا!
به جغدم ياد دادم كه هر وقت واسه كسي نامه برد،زود قايم شه تا طرف پيداش نكنه.بعد وقتي بالاخره طرف پيداش نكرد و رفت بياد خونه.اين طوري كسي نمي بينتش.اگرم نامه بي نشون باشه،طرف نه اسممو ميدونه،نه آدرسمو بلده و نه جغدي داره كه جوابو باهاش بفرسته!(چون وقتي نشناستم،بايد يه جغد آشنا اون حوالي باشه ديگه!)
نتيجه اخلاقي روز:گربه رو دم حجله بكشين!
در ضمن به جغدتونم ياد بدين مثل جغد من باشه،خيلي به دردتون ميخوره!
اگرم كسي واستون كاري انجام داد ازش تشكر كنين!