-روبروی سازمان عقد جادوگران!-
دستمال فروش در حالی که یکی از دستمال های تبدیل شونده به عینک معروفیت(!) رو بر روی چشماش گذاشته از بی ام دبلیوی خودش پیاده میشه و به ساختمان سازمان عقد جادوگران نگاه میکنه که ناگهان ملت خبرنگار و امضابگیر میریزن دور و برش!
-آقای اسکاور لطفاً یه لبخند!
-آقای اسکاور میشه از دستمال های بعدیتون برامون صحبت کنید؟
اسکاور: انشاالله و با یاری بچه ها(!) تصمیم دارم که کتابی با عنوان "من و زندگی دستمالی" رو در ماه آینده به چاپ برسونم و همه چیز رو اونجا نوشتم!
-آیا این صحت داره که شما پولدارتر از عله هستید چون شما بی ام دبلیو سوار میشین ولی عله ماکسیما؟
اسکاور: به هیچ وجه!...من این بی ام دبلیو رو بعد از سال های تلاش و مشقت با عنوان یک دستمال فروش از نمایشگاه ماشین عله خریدم!
اسکاور نگاهی به ساعتش میکنه و سپس به سمت سازمان عقد جادوگران به پیش میره امّا خبرنگاران سیریش ولش نمیکنن و به همین خاطر اسکاور با دو سه تا فن آبدولیاچیگی خبرنگارا رو ناک اوت میکنه و به سازمان عقد وارد میشه!
-نیم ساعت بعد-
-روبروی سازمان عقد جادوگران-
اسکاور با یک سند منگوله دار از سازمان عقد خارج میشه و دوباره با همون خبرنگارها مواجه میشه!
-آقای اسکاور آیا این صحت داره که شما سایت جادوگران رو خریداری کردین؟
اسکاور: به هیچ وجه...سند سایت جادوگران که منگوله نداره!
-پس چی داره!؟
اسکاور: احتمالاً چیزای خوبی داره ولی من شنیدم که با سند سایت جادوگران یک عدد پروفسور کوییرل هم میدن!
-
اسکاور: اینی هم که میبینید سند کلوپ جادوگرانه!
-
(انجمن شکلک زنان نیمه-نامربوط!!)
----------------------------------------------------------------
-روز بعد-
-کلوپ جادوگران-
اسکاور در حال دستور دادن به یک سری از ممدهاست تا کلوپ جادوگران دوباره بتونه رونق گذشته ی خودش رو به دست بیاره...
اسکاور: هی ممد...اون صندلی ها رو یه کم بچین اون طرف تر!
ممد: چرا قربان؟
اسکاور: قصد دارم یک عدد خواننده ی گولاخ(کپی رایت بای ققی) رو به کلوپ دعوت کنم!
ممد: قربان این نوشیدنی ها چیه؟
اسکاور: این نوشیدنی هارو هم بذار پشتِ بار!...اینا نوشیندنی های مست کنندست!...البته مست کننده به معنای غیرواقعی!(نکته بسیار مهم: مست کننده های غیرواقعی، گونه ای از نوشیدنی های قدیمی سایت جادوگران میباشند که خود اعضا هم نمیدانند چیست ولی وجود دارد!)
-همان شب-
کلوپ جادوگران بعد از گذشت سال ها دوباره رونق همیشگی خودش رو به دست آورده و داخل کلوپ بسیار شلوغه!
آلبوس: قدرتونو میدونم...باهاتونم میمونم...قدرتونو میدونم...باهاتونم میمونم!
ولدمورت: ناز نفست!
آلبوس: قدرتونو میدونم...باهاتونم میمونــــــــــــم!
تمامی حضار دست میزنن و آلبوس چندبار تعظیم میکنه طوری که ریشش با سطح زمین تماس پیدا میکنه...
آلبوس: دوستتون دارم...قدرتونو میدونم!
ولدمورت: آلبوس یه دهن برامون راک بخون!
آلبوس: باشه ولدی گُلم!...Let`s Roooooooock!!!
در گوشه ی دیگه ی سالن سرژ و ققی و فنگ حضور دارن و ملت دارن ازشون امضا میگیرن!
سرژ: عجب غلطی کردیم به حرف اسکاور گوش دادیما!...بیست گالیون در روز بخوره تو سرش!...ثانیه ای باید امضا بدیم!
ققی: هــــعی...من که راضیم...اینجا منو یاد خاطرات خوش کودکی میندازه...همون زمانی که جوجه ققنوس بودم و چون به کارآگاهی خیلی علاقه داشتم همه بهم میگفتن کارآگاه ققنوس!
ناگهان فنگ از ققی و سرژ جدا میشه و به سمت اسکاور میره که پشت بار وایستاده!
فنگ: هاپ اسکی!...عوووو هاپ هاپ مرلینگاه؟
اسکاور: اونجاست!
فنگ یورتمه کنان و در حالی که دمش سیخ شده به سمت مرلین گاه پیش میره!
فنگ: هاپ هاپ هاپ؟
فنگ هی میپره که دستگیره ی مرلین گاه رو به سمت پایین بکشه اما موفق نمیشه که ناگهان صداهای مشکوکی از داخل مرلین گاه میشنوه!
-اهههههههمممممم هااااااااام!
فنگ: هاپ هاپ مزاحم عوووو نمیشم!
ناگهان در دست شویی باز میشه و مرلین در حالی که آفتابه ی طلائی خودش رو در دست داره از داخل مرلین گاه میزنه بیرون!
اسکاور از پشت بار: هی مرلین!...تو کی اومدی؟!
مرلین: من؟...موقعی که من تو مرلین گاه خوابم برد صاحاب اینجا کتی بل بود...الان تو چرا پشت دخلی؟....اصن تو کی هستی؟!...چرا آلبوس خواننده شده!؟
اسکاور:
...یعنی تو بیست و هفت ساله که تو مرلینگاه اینجا بودی؟!
ناگهان در کلوپ صدا میده و سه فرد شنل پوش وارد کلوپ میشن!
---------------------------------------------------------------
اهداف: میخواستم دستم راه بیفته بعد از مدت ها برای تاپیک های دیگه!-میخواستم دستم راه بیفته بعد از مدت ها برای تاپیک های دیگه!-میخواستم دستم راه بیفته بعد از مدت ها برای تاپیک های دیگه!
اسکاور عزیز.با عرض شرمندگی نکته پستت رو پاک کردم،ولی به احترام شما پست شما و ققنوس پاک نمی شه.
باشکر
ناظرین
[url=http://godfathers2.persiangig.com/hammers/Pro