*****فلش بک******************************
زاخی:نهههه....یعنی شما میخوای اینجا رو بخری؟؟؟؟
دزیره:بله...چرا که نه....ولی پولشو ندارم....
زاخی:نهههه....من نمیزارم...
****زاخی میره پیش مانیا*****
زاخی:مانیا خواهشا اگر کسی اومد اینجا رو بخره بهش نفروش یعنی اگر میخوای بفروشی و براش مشتری پیدا شد به من بفروش....فکر نکنی من میخوام اینجا رو راه بندازم...نه....به من بفروش....من نگهش میدارم.....بعد که تو مشکلت حل شد و تونستی برگردی دوباره میدمش به تو....اونم بدون پول...مجانی....تورو خدا به کس دیگه ای نفروشی....
مانیا:وااااای....چقدر حرف میزنی...نمیزاری آدم حرف بزنه....بابا فروختم رفت مغازرو...
زاخی:چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟فروختی؟؟؟؟؟؟؟
مانیا:اره بابا...یه ساعته..
زاخی:به کی؟؟؟
مانیا:چی کار داری؟؟؟
زاخی:خب تو بگو....میخوام ازش مغازه رو بخرم...
مانیا:نه بابا شوخی کردم آخه این مغازرو با این پول کی میاد بخره؟؟؟؟
زاخی:خب هیچکس...تورو خدا بی خیال شو...
مانیا:حالا بزار ببینم چی میشه....
زاخی:ممنون...
**********************************************
زاخی:دنبال کتی میگردی؟؟؟
لارا:آره...
زاخی:رفته جزایر قناری...
لارا:واااااااا....مگه قرار نبود با هم برین هاوایی؟؟
زاخی:خب چرا ولی فعلا کنسل شد....چون دوستاش بهش گفتن بیا بریم قناری اونم گفت بریم....ما که اینجا چیزیم(به خاطر مسائل امنیتی چبز به کار برده شده!)......اصلا انگار نه انگار...اومد خونه گفت من میرم...گفتم کجا...گفت قناری....گفتم چی؟؟؟؟...گفت همون که شنیدی...گفتم مگه قرار نیست هفته دیگه بریم هاوایی....گفت کنسلش کن من دارم با دوستام میرم....من که از دستش خسته شدم...یه روز درست و حسابی نمیبینمش...فکر کنم تا چند سال دیگه انقدر مسافرت بره ورشکستم کنه...حالا خوبه من دوست داشتم بزرگ شدم جهانگرد بشم....حالا اون داره جهانگردی میکنه....
لارا:وااا...یعنی الان اینجا نیست؟؟؟؟
زاخی:نه دیگه گفتم که رفته جزایر قناری...
لارا:چه خوب...
زاخی:چی رو چه خوب؟؟؟
لارا:هیچی دیگه همین که نیستش...
زاخی:خوبیش کجاس؟؟
لارا:خب ما میتونیم با هم درباره آینده حرف بزنیم...
زاخی:هان؟؟؟....خب من اول باید از کتی اجازه بگیرم...
لارا:ای خنگ....چقدر زن زلیلی تو...
زاخی:نه آخه بهش قول دادم..
لارا:یعنی تو انقدر به قولت پا برجایی؟؟
زاخی:خب آره...
لارا:چه خوب...
زاخی:حالا تو الان با من چی کار داری؟؟؟
لارا:اومدم با هم در مورد اینده حرف بزنیم دیگه...
زاخی:خب بگو...
لارا:ببینم تو کتی رو میخوای چی کار کنی؟؟؟
زاخی:یعنی چی کتی رو میخوام چی کار کنم؟؟؟
لارا:خب یعنی میخوای دوتا زن داشته باشی؟؟؟؟
زاخی:چی؟؟؟؟....مگه من قراره بازم ازدواج کنم....آهان....تازه یادم اومد....در مورد اون پیشنهادت.....ها ها ها ها...
لارا:کجاش خنده داشت؟؟؟....یعنی تو اصلا روش فکر نکرده بودی؟؟؟
زاخی:خب نه که فکر نکردم...فکر نمیخواد....بزار یه چیزی بهت بگم.....من بدون اجازه کتی هیچ کاری نمیکنم....میفهمی؟؟؟
لارا:خب آره....ولی تو میخوای از کتی اجازه بگیری که با من ازدواج کنی؟؟؟....یعنی میخوای اینو بهش بگی؟؟؟
زاخی:خب آره مگه چیه؟؟؟....اون خیلی مهربونه....نگاه کن
****زاخی زنگ میزنه به کتی*****
زاخی:الو کتی جان...سلام.....خوبی؟............................
کتی:
چی گفتی؟؟؟...الان میام حسابتو میرسم....تق...(گوشی رو گذاشت)
زاخی:اوه اوه اوه من باید برم....حسابی در خطرم...
لارا:چی شد؟؟
زاخی:هیچی بعدا در موردش با هم صحبت میکنیم...
کتی:وایستا ببینم کجا؟؟؟
زاخی:ماااااااااا.....کتی جان کجا بودی؟؟؟؟...چقدر زود رسیدی...به سلامتی....چه شکلی اینقدر زود اومدی؟؟
کتی:با جتی که برام خریدی....یادت رفته....تو الان چی گفتی پای تلفن؟؟؟؟
زاخی:من؟؟؟....چی؟؟؟....من؟؟؟...من غلط کرده باشم حرفی به شما بزنم...
لارا:خالی میبنده......گفت...
کتی:تو حرف نزن زنیکه(سانسور)....جریانو بگو زاخی...
زاخی:ای خدا.....ای داد...ای بی داد.....بابا من چه گناهی کردم اینقدر خوشگلم.....از این ور یه زن داریم از جبرئیل خشنتر....از اون ور لارا اومده میگه بیا ازدواج کنیم....از اون ور هافلپافیا دارن هدیه رو قالب میکنن به ما و میگن نباید با یه گریفندوری ازدواج کنی....از اون ورم که روزنامه ها شایعه میکنن زاخی از مانیا خوشش میاد....آخه من چی کار کنم؟؟؟؟......آقا جان من زن دارم...آی مردم....هر چی کتی بگه همونه.....من حرفی ندارم...
کتی:حالا این شد یه حرف حساب....خب راستشو بخوای من نمیدونم چی بگم....
زاخی:تورو خدا بیا این کلوپو دوباره راه بنداز.....از موقعی که کلوپ بسته شده هی میری مسافرت...
کتی:یعنی تو با مسافرت رفتن من مشکلی داری...
زاخی:خب معلومه...خسته شدم از بس تنهایی کشیدم....اگر این کشکلیه من اصلا دیگه پول مسافرتتو نمیدم...
کتی:خب نده...از حساب بانکی خودم برمیدارم...
زاخی:ای بابا....عجب غلطی کردیم پول ریختیم به حساب بانکی تو....اصلا میدونی چیه لارا؟؟؟
کتی:با این حرف نزن....دیگه حق نداری نگاش کنی...
زاخی:اصلا هر چی کتی بگه من همون کارو میکنم...
کتی:......
============================