هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۲۲:۲۶ یکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۶

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 742
آفلاین

بوق بر شما جادوگران بوقی که میتینگی گذاشتین که من نبودم و من را دعوت ننمودید و بوق بودید که خبر ندادید و بوق بر شما بوقیان نامراد که بوقیت کردید و خیلی بوقید کلا بوقیای بوق


[b][color=0000FF]بينز نام


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۰:۰۷ دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۶

آرشام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۹ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۱۸:۵۰ یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲
از دهکده ی هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 418
آفلاین
کلاغان بدون مرز،در بیانیه ای فیلم باغ وحش را موهن دانسته و خواستار جلوگیری از اکرانش شدند.
ایشان همچنین اعلام کردند که برای نشان دادن اعتراض خویش،قصد برپایی تجمع در مقابل وزارت ارشاد جادوگری را دارند.
متن بیانیه بدین شرح است:
نقل قول:
ما کلاغان بدون مرز به نمایندگی از کلاغان آزاد در تمام دنیا،اکران فیلم باغ وحش را توهینی به جامعه ی کلاغ میدانیم
شرمگینیم که از ما به عنوان نماد تزویر استفاده شده است و خواهان رسیدیگی مسئولان هستیم.
گر نیک بنگرید همه تزویر میکنند و کلاغ نماد این عمل نیست.تزویر بر نهان آن مسئولینی نشسته است که قصدشان بازی پلید با احساسات دیگران است.
آنانی تزویر میکنند که در ظاهر زیبا و باطنشان همچون نارنگی کپک زده است...قار قار ما خنده ی تلخست در سوگ کثافت کاری شما جادوگران.شرمتان باد.



فیلم کلی بود.بریم دنبال جزئیات.الان که یه کم اعصابم سر جاشه توضیح میدم:
از یک طرف وجود یکی از برادران لیان شامپو در پارک ملت و آموزش اصول رزم به چند عدد ساحره ی تقریبا پنج از پنج که گویا قصد داشتند یانگوم پارسی شوند و میل برادر فاج(محمد امریکایی خودمون،معروف به انیشتین،جزو فضانوردان آینده ی دنیای جادوگری) به حضور در صحنه ی آموزش رزم از سوی دیگر...

نگاه های مشکوک پلیس پارک،در هنگامیکه سی نفر دور فردی معلوم الحال به نام هری پاتر(معروف به عله کپی رایت،همشهری آلبوس دامبلدور) حلقه زده بودند.

کف کردگی از وسعت مخ هری پاتر(معروف به عله کپی رایت،همشهری البوس دامبلدور)..
همگان بر مخش ره میپیمودند و هری پاتر(معروف به عله کپی رایت،مدیر سایت شیطان پر.ستان جادوگر.محبوب و همشهری مرحوم آلبوس دامبلدور که همگان میدانند البوس دامبلدور به او تدریس خصوصی کرده است) جواب همه را میداد.والله ندیدم انسانی که در دو ساعت،این همه مخ زن اطرافش را فرا گرفته باشند و او با نهایت اراده و اعتماد جواب همگان را بدهد.احسنت...احسنت...واقعا این برادر هری پاتر(معروف به) کارش درسته.
بیا ما رو مدیر کن برادر هری پاتر(معروف به عله کپی رات،که همگان میدانند البوس دامبلدور به تو تدریس خصوصی کرده است)

انتظار در جهت حضور سه نفر که به چهار دسته ی دو تایی تقسیم شده بودند(آخرش هم ،شاهد سه نفر نشدیم.همه دو نفر دو نفر میومدند)

یک گفتگوی کاملا مخفیانه با کمیل پیرامون دلیل حلزون نامیده شدن بنده
گفتگوی خصوصی با سیریوس پیرامون روش های بازنده کردن دو تیم بوقی چیورون و پاور داس و همچنین گام برداشتن در راه اول شدن مشترک دو تیم ترنسیل و اجاس.

هوم...پی بردن به وجود تفکر دستمالیسم ،در میان مدیران مجتمع تندیس



بریم سراغ دوستان:

نقل قول:
این آرشام هم فقط یه بار دیده بودمش!!! خوشتیپتر شده!!

منم برادر بارون رو یه بار دیده بودمش.در این میتینگ نیز مثل همیشه خوشتیپ بود.

نقل قول:
2- بالای سنگی ها!! که نمیدونم کیا بودن!


نقل قول:
من بودم-كه رو اون سنگ بلندتره نشسته بودم-يعني مرلين مك كينن (دانيال- البته اين دانيال با اون دانيالي كه اسكاور گفت فرق داره‌ها اون يكي ديگه هست، من يكي ديگه!!) و پرسي ويزلي (آرش) و آرشام (مسعود) و کورنیلوس فاج (ممل امریکایی) يوديم!!


هوم...بنده برای دست دادن با بارون از سنگ بر فرش پریدم....ولی ننگ بر من که اولین بالا سنگی خودم بودم و بنگ بنگ(افکت خودکشی)
دلایل بالا سنگی بودن:تر بودن علف های سبز،تنگ بودن شلوار لی ،احتمال سبز شدن کتونی و شلوار لی،عادت نداشتن به نشستن بر زمین،تماشای همه جانبه ی دوستان،دور بودن از هری پاتر(معروف به عله کپی رایت و مهم تر از همه محبوب و همشهری البوس دامبلدور که همگان میدانند البوس دامبلدور به او تدریس خصوصی کرده است) و ...


نقل قول:
من و آرشام و ماندانگاس و ایگور و سالازار و آناکین و مرلین مک کینن و دوست سالازار به سمت تندیس رفتیم و بالاخره بعد از مدتی زیادی توی ترافیک موندن رسیدیم و به طبقات مختلف تندیس از جمله طبقه منفی 2 ( ) اونجا هم سر زدیم .

برادر مهم ترین نکته را ناگفته باقی گذاشتی...مرلینگاه جالبی دارد این تندیس.به همه ی جادوگران توصیه میکنیم زین پس در جهت تشکر از زحمات مرلین کبیر،میتینگ ها را کنار مرلین گاه تندیس برگزار کنیم

نکته ی خیلی خفن
یک عدد افغانی با فرغون وارد اسانسور شد که به طبقات فوقانی برود.پرسی ویزلی در یک حرکت سمبیلک دکمه ی اسانسور را زد و موجب شد افغانی مذکور به طبقه ی پیشین باز گردد.
شفاف سازی:خوشبختانه پیش از آنکه یک عدد آجر در ابعاد 10*20 بر دماغ آرش نشیند،درب اسانسور بسته شد


نقل قول:
بعد از اونجا یه دوری زدیم و به سمت پارکی رفتیم و اونجا نشستیم و بعد هم از روی پلی که اونجا بود رد شدیم و به سمت خیابون رفتیم ! البته این پل و پسر بچه هایی که دور و برش بازی میکردند من رو یاده آلبوس دامبلدور می انداخت.


پارک پست مدرنی بود همی.بنده مجبور شدم به خاطر یه بوقی،چهار نفر رو بپیچونم.بعدا آن بوقی نامرد را از دار آویزان میکنم،بر ورودی پارک ملت.
سیل فضولان موجود در محیط بسیار جالب بود.دو تا تلفن زدیم،گوش شونصد نفر تیز شد...بوقیا

نقل قول:
در هر صورت دیدیم که بچه های میتینگ غیررسمی غذاشونو زودتر سفارش دادن و سریع السیر گذاشتن از رستوران رفتن که ما نفهمیدیم اصن چی شد!

اسکی جان،ما زود سفارش ندادیم.شما یه کم!!! دیر سفارش دادید.همین ایگور هنگامیکه ماندی داشت سفارشات ما رو یاد داشت میکرد از شما پرسید :«براتون سفارش بدم،»پاسخ منفی دادید.
ما وقتی غذا رو خوردیم که نمیتونیم بشینیم توی رستوران.اگر بانی چاو بود،میموندیم ولی نبود.در ضمن بنده وقتی شما سفارش غذا میدادید کنارتون بودم،دقیقا مصادف بود با زمانی که بروبکس این طرفی پاشده بودند و قصد عزیمت از رستوران را داشتند.


نقل قول:
دستتون درد نکنه حالا ما شدیم جزو مفروضات؟من اونجا بوق بودم

در راستای از پشت خنجر زدن،بنده حضور بلید را تایید کرده و ایشان را به خوردن باقی آیس پکشون دعوت میکنم

نقل قول:
"یعنی این عله میباشد؟...اونه؟اون نیست؟

بله خودش است.هری پاتر معروف به عله کپی رایت،محبوب و همشهری آلبوس دامبلدور و فردی که کلاس های خصوصی را زیر نظر خود دومبل گذارنده است

نقل قول:
اما نمیگفتن به مایی یا به دیوار مثلا وبمستر و رئیس بود اما نمیذاشتن حتی نقش بوق رو بازی کنه ( شوخی ..به دل نگیر علی جان)

بوق...شوخی با هری پاتر؟؟معروف به عله کپی رایت،محبوب و همشهری آلبوس دامبلدور و فردی که کلاس های خصوصی را زیر نظر خود دومبل گذارنده است


نقل قول:
عده ای هم که احساس قدرت زیاد داشتن ولی کور خونده بودن رفتن بالای تخت سنگ نشستن بگن ما شما رو ریز میبینیم ولی اگه بالای برج میلاد هم میرفتن نمیتونستن ما رو ریز ببینن .ما گنده تر از این حرفاییم

چهارخونه کنید خواهشا...


نقل قول:
تا غذا اماده بشه بین بچه ها بحث های داغی در گرفت

داوش اگر از محتوی بحث ها حرفی میزدی،من باید سر به بیابان میگذاشتم.ممنون

نقل قول:
چیزی که من نوشتم هیچ معنی بدی نداشت و منظورم این نبود که میان بهتون دست بند میزنن بعد مدیران باید نجاتتون بدن و همه مشکلات هم با اون روش ها قابل حل شدن نیست.

بنده با برادر هری پاتر معروف به عله کپی رایت،محبوب و همشهری آلبوس دامبلدور و فردی که کلاس های خصوصی را زیر نظر خود دومبل گذارنده است؛موافقم.

نقل قول:
پلاس بودن هم چیز بدی نیست

نقل قول:
ولی به نظر من پلاس بودن همچین چیز جالبی هم نیست!

جنگ اسکاور معروف به اسکی،دستمال ساز دنیای جادوگری با برادر هری پاتر معروف به عله کپی رایت،محبوب و همشهری آلبوس دامبلدور و فردی که کلاس های خصوصی را زیر نظر خود دومبل گذارنده است

ویرایش
نقل قول:
6- یه عده ساکت بودند...مثل آنی مونی که واقعا برای من عجیب بودم!!بچم کاشان بهش نساخته بود!!

ماااااا..باب این بشر فاصله ی در تا تپه و همچنین فاصله ی تپه تا بوف رو فک زد.من احساس میکنم هری عزیز(معروف به همون قبلیا) چند ماهی کابوس آناکین مونتاگ ببینه.یه لحظه این پرده ی گوش هری پاتر رو رها نکرد.


و من باز هم در کمال پررویی میگویم که:
حرفی نمانده باقی،سکوت حرف آخر...


ویرایش شده توسط آرشام در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲۸ ۰:۲۵:۳۳
ویرایش شده توسط آرشام در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲۸ ۰:۴۳:۰۷
ویرایش شده توسط آرشام در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲۸ ۸:۳۴:۲۳

[url=http://www.jadoogaran.org//images/pictures/ketabe-Rael.zip]الوهیم مرا به


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۲۰:۵۷ دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۶

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام

جمعه مورخ 2 آذر ماه ، ساعت 9 صبح مقابل درب اصلي پارک ملت ميتونيد حضور پيدا کنيد و با دوستاني که قصد رفتن به سينما دارند بپيونديد .
مدير ميتينگ هم لي جردن ( فراز ) هست ؛ من شخصا حضور ندارم !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۳:۱۴ سه شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶

بلید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۴ شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۵۹ چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰
از هر کجا که خون اشامی باشد بلید هم هست .
گروه:
کاربران عضو
پیام: 251
آفلاین
من اعلام میکنم از اینجا که لی شخصا با من تماس گرفت و دعوتمان کرد .بهش گفتم و اینجا هم اعلام میکنم....اگه شانس بزنه برنامم جور بشه این جمعه هم چتر هستم.


خوشحالم كه دوباره برگشتم.


بدون نام
هر چند لي به ما پيامك(اس‌ام‌اس) ولي متاسفانه به احتمال زياد جمعه نمي‌تونم بيام! هنوز برنامه‌ام معلوم نيست و تا جمعه بالاخره جواب قطعي رو مي‌دم!!!

پ.ن: لي اين خطم يه طرفه است براي همين جوابتو ندادم! با اون يكي هم حال نداشتم پيامك(اس‌ام‌اس) بهت بدم!!


ویرایش شده توسط مرلين مك كينن در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲۹ ۱۸:۳۷:۱۵


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۰:۱۲ چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۶

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
ای بابا چه پیچیده! زننده‌ی پست شماره‌ی 143 و اینا چیه! چه نظارت خشنی! دو تا رِفیق قدیمی می‌خواستن با هم حال و احوال کنن کوییریل جان زدی نیست و نابود کردی! به هر حال اینم اگه خواستی بزن بره فقط علی خودت یا یکی بگه که چی گفته بودی به من که ترکیده و دوباره:

خیلی نامردین من رو دعوت نکردین!


!ASLAMIOUS Baby!


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۶:۳۵ یکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۶

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام

گزارش میتینگ جمعه 17 آذر



به این خاطر که زمان و مکان این میتینگ نامناسب بود ، اینکه اعضای سایت بخوان حضور داشته باشند ، غیر ممکن بود و این یکی از دلایلی بود که این میتینگ در سایت اعلام نشد ! ساعت 10 صبح جمعه در میدان قدس تجریش ، زیر مانیتور اصلی و باران شدید !


ساعت 9 روبروی برج گلدیس آریاشهر با ایگور کارکاروف قرار داشتم که با هم بریم ، بالاخره سوار ماشین شدم و حدود نیم ساعت بعد به تجریش رسیدیم . بالاخره بعد از صحبت با یه همشهری عزیز که در حد حذب بیناموسی درباره این ملت و دولت صحبت میکرد ، رفتیم میدون قدس و از اونجایی که جای مناسبی نبود زیر این چترهای پلیس کنار خیابون وایستادیم . ایگور به مرلین مک کینن زنگ زد که ببینه کجا هستن و اینا که متوجه شدیم ، مثل بوق اون طرف پشت تیزر تبلیغاتی هستن ... آرشام ، مرلین مک کینن و لارتن کرپسلی بودن که بعد از سلام و احوال پرسی و این حرفا مجبور به پناه گرفتن زیر یه مغازه همه کاره ! شدیم و جناب وزیر سیریوس بلک هم تشریف آوردن و بعد از چند دقیقه هم ماندانگاس فلچر جمع ما رو تکمیل کرد .


بی هدف و اینا به سمت یه سری از این مجتمع های خرید و اینا رفتیم ، از جمله مجتمع تندیس که از طبقه مورد علاقمون یعنی -2 هم دیدن کردیم . البته یه نکته جالب و انحرافی که مجتمع تندیس داره این هست که هیچ بخشش نظم خاصی نداره ! هفته پیش یکی از درهاش رو که باز کردم ، پشتش سرویس بهداشتی بود و حالا آشپزخونه !( ) و بالاخره بعد از نگاه چپ چپ آشپزها اومدم بیرون و شروع به چرخیدن بصورت ... کردیم .


بعد هم به سمت یکی از بازارهای تجریش رفتیم و بهترین کاری که توی این هوای سرد میشد کرد این بود که بریم گیم نت ، روی این ملتو کم کنیم بازی ای که مد نظر ملت بود کانتر بود ! ( ورژن 1.21 ) ... البته من و لارتن اولین باری بود که این بازی رو تجربه میکردیم که خوب لارتن از خجالتشون در اومد ! البته بازی سختی بود ، کما اینکه از بچه های فعال منکرات قزوین توی بازی شرکت میکردند ، اصلا نمیفهمیدی که چطوری جلو که هیچی ، بیشتر پشتت ( ) سبز میشن !


بالاخره بعد از تموم شدن بازی ، رفتیم که غذا بخوریم توی یه کبابی ! ملت چیزایی که میخواستن گرفتن و غذا رو خوردیم . نکاته جالبه کبابی ، اولا نوشابه هاش بود که به وضوح صادره از قزوین روش به چشم میخورد و باعث میشد که بچه ها با رغبت بیشتری ازش استفاده کنند . دوم اینکه قاب عکسی که روی دیوار نصب شده بود و تصویری از یه ملت توی یه زور خونه بود که پشت به پشت هم به صورت بس برهنه نشسته بودند ، موقعیت مناسب نبود وگرنه حتما یه عکس برای حذب بیناموسی ازش گرفته میشد


بعد هم به سمت یه پارک رفتیم و فرصت مناسبی برای ملت خز و خیل بود که عکس بگیرن و ارزشی در بیارن که در آخر با هشدار یه پلیس : کیف و لباساتونو بردارید برید ! مواجه شدیم و مجبور به پراکنده شدن ، شدیم .


نکات جالب میتینگ :
1- آشپزخونه به جای سرویس بهداشتی در تندیس !
2- نوشابه قزوین !
3- عکس بیناموسی زورمندان در زورخونه !
4- بحث هایی که درباره حذب بیناموسی و بیناموسی نویسی با سیریوس صورت گرفت .
5- پیامی که در روی یکی از دیواره های اتوبوس توسط شهروندان دستکاری شده بود و پیام : مسافر گرامی ، لطفا از دادن جدا خودداری شود ! نمایش داده میشد
6- سیریوس عزیز انقدر رفتار دوستانه و خوبی داشت که انگار یکی از اعضای تازه وارد و صمیمی سایت بود و اگر یکی از اعضای سایت که اطلاعی از رول پلیینگ نداشت توی این میتینگ بود به هیچ وجه متوجه نمیشد ، که وزیر اعظم هستش



ملت :
سیریوس بلک ( سینا )
آرشام ( مسعود )
ماندانگاس فلچر ( کمیل )
لارتن کرپسلی ( محسن )
ایگور کارکاروف ( سورنا )
مرلین مک کینن ( دانیال )
پرسی ویزلی ( آرش )



* با وجود نبودن پتانسیل برای نوشتن خود میتینگ منو مجبور به نوشتن گزارشی از خودش کرد !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۲۰:۲۵ یکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۶

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۱ شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۱۷ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶
از fozool sanj
گروه:
کاربران عضو
پیام: 280
آفلاین
سلام. آقای دانیال و آرش و سورنا و کمیل. میشه از این به بعد من و نپیچونین؟ نا سلامتی سورنا جان ما تقریبا هم محلی هستیم. خونمونم که به جای میتینگتون نزدیک هستش. تازه من نگفته بودم اگه هستش به منم خبر بدین؟ خوبه به همتون گفتم قبلا. اگرم نمیخواین ما بیایم بگین دیگه چرا میپیچونین؟ به هر حال ما همتون رو دوست داریم.


همه ی بدبختیا از اونجایی شروع میشه که فکرای بد به سرت میزنه.
همه ی بدبختیا از اونجایی شروع میشه که فکرای خوب از سرت پر میزنه


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۱۱:۲۵ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶

آرشام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۹ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۱۸:۵۰ یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲
از دهکده ی هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 418
آفلاین
نقل قول:
سلام. آقای دانیال و آرش و سورنا و کمیل. میشه از این به بعد من و نپیچونین؟ نا سلامتی سورنا جان ما تقریبا هم محلی هستیم. خونمونم که به جای میتینگتون نزدیک هستش. تازه من نگفته بودم اگه هستش به منم خبر بدین؟ خوبه به همتون گفتم قبلا. اگرم نمیخواین ما بیایم بگین دیگه چرا میپیچونین؟ به هر حال ما همتون رو دوست داریم.

هوم...قرار نبود آرش گزارش میتینگ بنویسه...نمیدونم چرا جدیدا قصد رهپیمایی بر اعصاب مرا داره.
پرسی جون،قطعا نباید این میتینگ گزارش داده میشد.چون میبینی که،سو تفاهم به وجود میاد.

ببین فراز جان،همون طور که شاهدیم،فاج و سالازار و احسان نیز نبودند.به سینا هم ساعت دوازده شب اطلاع داده شد(دوازده شب چهارشنبه).اصلا شک داشتیم به سینا بگیم یا نه.چون ممکن بود این جوری فکر کنه که دلیل تاخیر در اطلاع رسانی ما اینه که میخوایم بپیچونیمش...ولی خدا رو شکر سینا جز در موارد خاص،عینک بدبینی روی چشمش نیست.

در حقیقت هیچ چیز میتینگ مشخص نبود.
محسن ساعت هشت صبح جمعه به من اس ام اس زد و پرسید:«قضیه ی میتینگ امروز چیه؟..کنسل نشد؟..بارون رو دیدی؟»

قرار بود بریم دربند.مثل اینکه توی همون روز،راه دربند به دلیل بارش باران شدید،بسته شده
کلا اگر قصد دریای مازندران کنیم،خشکسالی شدت میگیره و با کویر مازندران روبرو میشویم.

هوم....اول رفتیم پاساژ قائم..بعدش رفتیم تندیس..بعدش گیم نت..بعدش هم یه کبابی بود که به ظاهر درپیت میومد،ولی غذاش بد نبود.
قصد داریم یه جایگزین مناسب برای بانی چاو پیدا کنیم


هوم...ولی انصافا خوش گذشت.برای اولین بار لارتن رو دیدیم و خیلی از دیدنش خوشحال شدیم.یکی از افرادی بود که به شدت مشتاق دیدارش بودم.
از این به بعد باید همه ی میتینگ ها رو بیاد...این میتینگ حکم پاگشا رو داشت

لارتن و پرسی نشون دادند که استعداد فوق العاده ای در کانتر دارند
بنده به عنوان نازک نارنجی ترین فرد حاضر در میتینگ،به شدت سرما خوردم...الان دارم اموکسی سیلین میخورم.
عکس انداختن رو هم خز کردیم.ملت سوژه میدادند،بقیه هم در نهایت پایه بودن،سوژه ها رو اجرا میکردند.
یه گشت موتوری اومد:«این یه عکستون رو هم گرفتید،وسایلتون رو جمع کنید،برید بیرون...خوش اومدید»


[url=http://www.jadoogaran.org//images/pictures/ketabe-Rael.zip]الوهیم مرا به


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت (غیر رسمی)
پیام زده شده در: ۱۶:۳۶ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام

به لی :
پست آرشام رو بخون


به آرشام :
گفتم که حوصله گزارش نداشتم ، خوده میتینگ ترغیب به اینکارم کرد ... چی ؟ گزارش ننویسیم ؟ سوتفاهم پیش میاد ؟ کی براش سوتفاهم پیش اومده بگه ببینم ما گنده ایم باب

ولی در مورد زمان میتینگ درسته ، زمانه میتینگ مشخص نبود ، خود منو ساعت 11 صبح جمعه زنگ زدن گفتن ما تو خیابونیم پاشو بیا میتینگه


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.