عق ... عق ... اق... ( چه صحنه کثیفی )
بوم ....
ابرفورث که معلوم نبود تا حالا کجا بوده ، با عصبانیت وارد شد.
اه ... اه...
_ معلوم هست اینجا چه خبره ؟
همه انقدر عق میزدن که نمیتونستن جواب بدن.
پرسی و سارا هم :chomagh:
ابر : مثل اینکه شماها یادتون رفته واسه چی اینجایین.
بالاخره این هدی حرف زد یا نه ؟
ملت :
تازه دو گالیونی همه افتاد که واسه چی اینجا جمع شدن.
صدای عق ملت هم ساکت شد و معلوم شد هیچکس بالا نیاورده و همش صدا بوده فقط.
هدی که دید نقشه اش داره خراب میشه گفت :
_ اه ه ه ه.... ابر بازیمونو خراب کردی. بچه ها سوال بعدی .
نوبت کی بود ؟
سالی : بسه دیگه ...
ابر : از تو انتظار نداشتم سالی .
تو این وضعیت بازی میکنین ؟
سالی : تقصیر ملت بود با حرف هدی .... شدن . ( سانسور )
ملت : خیلی پر رویی سالی . اون ... هم که گفتی خودتی.
سالی : به من فحش میدین ...
ابر که دید الان جنگ جهانی سوم و چهارم باهم میشه ، فریاد زد :
_ بسه دیگه ... این رفتار بچگانه چیه ؟
سالی تو هم خودتو کنترل کن و کلمات بد به کار نبر.
حداقل از ریش من و مرلین خجالت بکشین.
مرلین : خوب دیگه بریم سر هدی.
پرسی : پس منو و سارا ....
ملت : عق ... عق ...
ملت رو به هدی :
هدی :
سالی : خوب میگفتی .
هدی که هنوز هم از رو نرفته بود ، گفت :
آره . داشتم میگفتم نفر بعدی کیه که باید سوال بپرسه.
برنا کورد : نفر بعدی ملته.
حالا میگی یا نه ؟ ...
هدی : چیو بگم ؟
ابر : دیگه داری حوصلمو سر میبریا .
میزنم پر پرت میکنما.
هدی که دید دیگه نمیتونه کاری کنه و از جواب دادن در بره ، خودشو انداخت رو زمین.
مگورین : ااا. هدی غش کرد بچه ها .
ملت : پرنده ها که غش نمیکنن.... ( مشکوکیوس)
مگورین : بابا این هدویگه ... پرنده که نیست.
ابر که فهمید هدی چه باز چه نقشه ای کشیده گفت :
_ باشه. دیگه نمیتونیم کاری کنیم.
باید سر هدی رو بشکنیم و مغزشو در بیاریم تا همه چیو بفهمیم.
سالی : مگه هدی مغزم داره ؟
هدی : هوی سالی چرا توهین میکنی ؟
ابر تو چقدر خشنی . با غش کرده که اینجوری برخورد نمیکنن.
ملت :
تو که غش کرده بودی هدی ؟
هدی :
وای .. وای .. عجب سوتی خفی دادم
ملت :
===========
===================
اگه خوب نشد ، همون ادامه مگورین رو بنویسین.