هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۴:۰۱ یکشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۵

فرد ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۴ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۱۰ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۵
از Netherlands
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 74
آفلاین
سلام داستان من در باره محفل ققنوس است نمی دونم میشه یا نه اگر نشد بی خیال الف.دال میشم مرسی
فرد ویزلی
________________________________________________

ساعت 8 صبح بود و اعضاي محفل ققنوس در خانه ي شماره 12 گريمولد در حال صبحانه خوردن بودند
بوي كله پاچه گرم تمام آشپز خانه را پر كرده بود. همه منتظر غذا بودند كه تانكس گفت : ريموس كجاست؟
مالي : نمي دونم شايد هنوز خواب باشد رون برو ريموس رو بيدار كن
رون رفت بالا در اتاق ريموس اتاق بسيار شلوغ بود و هيچ اسري از ريموس نبود ولي روي تخت نامه ي بود رون نامه را برداشت و رفت پايين .
تانكس: ريموس كو
رون نامه را به تانكس داد تانكس شروع كرد به خواندن از نگاهش مي شد فهميد كه ناراحت است مالي نامه را گرفت وشروع به خواندن كرد.
مرده خوار ها من رو گرفته اند من در خانه ر..
مالي:درخانه ر.. ديگه كجاست
تانكس شروع كرد به گريه كردن :ما بايد ريموس رو پيدا كنيم .
آرتور: ما اين كار رو ميكنيم
رون: ولي خانه ر.. كجاست؟
همه به فكر فرو رفتن.
ناگهان فرد گفت :خانه ريموس
مالي: نه مرده خوار ها ريموس رو نبيبرن خونه خودش
هري: فهميدم خانه ريدل ها
مالي : اون جا ديگه كجاست
_ جايي در ليتل هنگلتون اون جا خونه پدر ولدمورت بود.
تانكس: ما ميريم اونجا .
آرتور:خب همه جارو هاشون رو بردارن ميريم اونجا
چند دقيقه بعد همه آماده رفتن بودن.
آرتور: 1.. 2.. 3 بريم
اون بالا خبر خاصي نبود
چند ساعت بعد اونا در ليتل هنگلتون فرود آمدند.
تانكس : تو اين خونه عجيب غريب بردنش؟
آرتور : شايد
هري: بايد بريم تو چوب هاتون رو آماده نگه داريد خطر نزديكه
همه آروم رفتن تو كه ناگهان صدايي شنيدن
_آره لرد از دست اونا عصباني است ولي اون سوروس چاپلوس لرد رو با كارش خوشحال كرد!!
هري :اين آميلكوس هست!!
مودي :هوم.. آره با يكي ديگه اين خونه بايد پر مرگ خوار باشه شايد خود طرف هم اين جا باشه
آرتور: بيهوششون ميكنيم باشه مودي؟
_باشه 1..2..3
_استيو پفاي........خب اين از اين دو تا ميريم بالا ولي مواظب باشيد
ارام آرام از پله ها بالا رفتن كه يك دفعه شنيدن كه
_ دارن ميان بالا دارن ميان بالا
مودي:پس پيتر تو اينجايي؟
_كريسيو!!
طلسم از بغل هرميون گذشت
آرتور : استيو پفاي
مالي :پتريفيكوس توتالس
_اوادا كداورا
هري : بلا تريكس!!
بلاتريكس با صداي دخترانه اي گفت:آره هري آين دفعه نه دامبي از تو دفاع ميكنه نه بلك...ها هاها
هري:ريداكتو
اون به بلا بر خورد كرد و بلا افتاد زمين آرتور :برين بالا تو اتاقي كه بالكن داره . ريموس اون جاست
همه رفتن بالا كه يك دفعه توري افتاد روي سرشون
نارسيسا: گير افتادين هاها
وبعد اونها رو برد پيش پيتر در اتاقي كه ريموس زنداني بود
هري پيش خود فكر كرد مودي كجاست
پيتر : دستت درد نكنه نارسيسا ارباب خوشحال ميشه اگه بفهمه حيف كه اين جا نيست
ناگهان مودي از تو بالكن اومد و نارسيسا و پيتر رو بيهوش كرد ريموس و بعقيه رو آزاد كرد وباهم رفتند
مودي در هال پرواز گفت : من دم پله ها از شما جدا شدم و رفتم تو حياط تا از اون جا برم تو بالكن و وقتي رفتم ديدم شما اونجاييد.

اين بود داستان ما


ویرایش شده توسط فرد ویزلی در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۱۲ ۱۴:۰۳:۴۱
ویرایش شده توسط فرد ویزلی در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۱۲ ۱۴:۰۷:۱۸

هرگز با دم شير بازي نكنيد
http://godfathers2.persiangig.com/image/order/fred.jpg[/img][/img]تصویر کوچک شده
[url=http


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۲۲:۰۹ شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۵

ثنا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۴ شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۵
از قبرستون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 25
آفلاین
با عرض معذرت براي ثبت نام بايد جي كار كنيم؟؟؟



Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۲۱:۵۵ شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۵

اکتاویوس پیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۰ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۴۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
از از یه جهنم دره ای میام دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 283
آفلاین
سلام!
فرد ویزلی!

میتونم صد درصد بگم که نمایشنامه قبلیت خیلی بهتر از این یکی بود!چون دفعه دومته زیاد دیگه توضیح نمیدم!فقط اینو بدون که اصلا در حد الف دال نبود پستت.برای اینکه ایرادات رو برطرف کنی مطالبی که در مورد پست قبلیت نقد کردم و همین طور نقد پست سلستینا واربک و نقد پست اول فرانک رو بخون!
متاسفم.....تایید نشد!

کنث تیلور!
خب 3 تا نکته رو قبل از اینکه پستت رو نقد کنم میگم!
اولا که اون پستی رو که بعد از پست نمایشنامه ت زدی در مورد اینکه نظرت در مورد ارتش چیه رو باید تو تاپیک گفت و گو با مدیران می زدی.چون یه پست تو گفت و گو با مدیران زدی فکر کنم که دیگه متوجه شدی جای اینجور پستا اونجاس!
ثانیا که من اصلا متوجه حرفی که زدی نشدم!من در چه مورد باید بهت جواب بدم؟
ثالثا من نفهمیدم تو با من موافقی یا مخالف! اینجا گفتی موافقی ولی تو گفت و گو با مدیران که شاکی بودی!

و اما نقد پستت!
رول خوبی بود.فضا سازی ها رو کاملا تو نوشته ت پرورش داده بودی.اما باید بدونی که وقتی داری دیالوگ های کسی رو میگی باید حالت اون فرد رو هم واسه خواننده شرح بدی!مثال:
کنث:
مالی:
پرستار:
فرد:
جرج:
و الی اخر
مثلا بگو پرستار کمی به تخت کنث نزدیک تر شد بعد با حالتی عبوس گفت.مالی کمی حالت صورتش شادتر شد و بعد گفت. فرد با اون شیطنت همیشگیش و موذی گیری گفت.
این جوری خواننده با نوشته ت ارتباط نزدیک تری برقرار می کنه!
کلا از رولت خوشم اومد!
یه غلط املایی هم داشتی.
حین درسته!
خب شما تایید شدید.شما موظف هستید در تاپیک ارتش الف دال و همین طور تاپیک خانه 13 پورتلند در محفل ققنوس پست بزنید!
اسمتو به انگلیسی واسم پی ام بفرست تا برای ارمت اقدام کنم!

پ ن:من فکر می کردم کنث دختره اما انگار اشتباه می کردم!


یک زن چیزی ج


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۷:۰۶ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۸۵

دورنت دایلیسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۱۹ دوشنبه ۱ آبان ۱۳۸۵
از تو جوب !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 32
آفلاین
خب ..خب ..خب ..اول از همه یه تبریک به سیسیلیای عزیزم بگم و خوش آمد ...خوب خوش اومدی اینم آرم شما :

آرم سیسیلیا *

دوم اینکه یه خسته نباشید به کتاویوس عزیز که تو این مدت انقدر زحمت میکشه امیدوارم وفق باشی و یه عذر خواهی بابت اینکه من تو این چند روز اخیر باور کن انقدر گرفتار بودم که اصلا نتونستم به ارتش برسم و پست بزنم ..دوستان عزیز از شمام معذرت میخوام که آرماتون با تاخیر آماده شد خب گرفتاریه دیگه چیکارش میشه کرد ....
و اما چیزه دیگه اینکه از مری عزیز هم معذرت میخوام که آرمش غلط املایی داشت عذر میخوام آرم درستتو میتونی بری بگیری و اینکه بچه ها خیلی مهم نیست اسمتون درست نوشته شده باشه یا نه ..مهم اینه که شما دیگه عضو ارتش قدرتمند (( الف دال )) هستید و باید فعالیت کنید . مطمئن باشید اگه فعال باشید هیچکس به اشتباه نوشته شدن اسم شما وتجهی نمیکنه ....

اینم آرم صحیح مری تات عزیز :


آرم

موفق باشیددورنت دایلیس *


عضو رسمی (( الف . دال***))
تصویر کوچک شده

********

قاه قاه قاه !!!


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ پنجشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۵

کنث تیلورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۵ یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ یکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۱
از Hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 156
آفلاین
سلام باید بگم اگه راستش رو بخواید خود منم کاملا با شما موافقم....ببینید من هر دفعه می خوام یه ایفای نقش بنویسم ولی متاسفانه هر جا می رم یا قفل شده یا عضو گیری تموم شده من اوایل (یک هفته ی پیش) که اومدم همه جا رو دو ساعت می گشتم تا بتونم عضو ایفای نقش بشم از اون چند روز که عضو شدم حداقل چهار روز طول کشید تا تایید شدم الانم که عضو شدم باید در به در بگردم تا بتونم یه جا پیدا کنم پست بزنم به خاطر همین اومدم عضو این ارتش شدم چون اینجوری هم می تونم فعالیت کنم هم تایید بشم بین اعضا خواهشا اگه می تونید یه جوابی بدین در این مورد که من چه کار کنم دقیقا؟؟؟؟؟؟؟


[i


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۲۰:۵۵ پنجشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۵

اکتاویوس پیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۰ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۴۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
از از یه جهنم دره ای میام دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 283
آفلاین
خب!خب! چه بلایی سر ارتش اومده؟!
فکر میکنم یک ماهی میشه که تو ارتش پست نخورده.خانه 13 پورتلند هم که هرکس عشقش کشید گه گداری پست میزنه!
مگه اینجا خونه خاله س که هر کی هروقت هوس کرد بیاد پست بزنه و هر وقت هم عشقش نکشید پست نزنه!
بعضی از قدیمی ها،ببخشید همه قدیمی ها که اصلا ازشون خبری نیست!بعضی از جدید ها هم که فقط اومدن ارماشونو گرفتن بعدش هم رفتن پی کار خودشون! اما خیال کردید! این تو بمیری دیگه از اون تو بمیری های سابق نیست! آنیتا خیلی وقت بود که می خواست این تنبل ها رو اخراج کنه اما این اخری ها انقدر سرش شلوغ شده بود که وقت چنین کاری رو نداشت! اما حالا انیتا به من اختیار تام داده تا این ارتش بی نظم رو تمام چیزهای اضافیش رو بزنم و ازش جدا کنم!نه تنها انیتا بلکه استرجس پادمور هم که رئیس محفله از من حمایت می کنه!منم تو این چند وقته سرم شلوغ بوده اما چون فردا تعطیله باز یه وقتی گیر اوردم!نمی دونید چه برنامه هایی واسه شماها داشتیم و داریم ولی هیچ کدومتون اون لیاقتی رو که باید داشته باشید رو تا حالا نشون ندادید!من با استرجس صحبت کردم و قراره با ولدی هم صحبت کنم تا ارتش دامبلدور فقط خودش و به صورت مجزا و مستقیم با مرگ خوارها رو در رو بشه! وکلی کار دیگه!اگه دیدید تو این چتد وقته کسی بهتون گیر نداده به دلیل خوابیدن کل رول پلینگ تو سایت بوده و همین طور فعالیت بچه ها تو مدرسه هاگوارتز! اما حالا که مدرسه داره تموم میشه و انتخابات وزیر هم داره برگزار میشه به احتمال زیاد رول پلینگ هم فعال خواهد شد!کارای ما هم برعکسه! عوض اینکه تو دوران مدرسه که ارتش دامبلدور هم بر اساس کتاب تو زمانی که مدرسه بازه کاراشو انجام میده، انجام بده ما باید وقتی مدرسه تعطیل میشه تازه کارامونو شروع کنیم!واقعا خجالت اوره! معلومه اینجوری رول پلینگ هیچ پیشرفتی نمیکنه!پارسال که تو دوران مدارس خودمون هم بود بیشتر فعالیت میکردیم تازه اون موقع هاگوارتز هم باز بود.اما حالا که تابستونه!حالا من لیست تمام اعضای ارتش رو در زیر می زنم و یه توضیحاتی هم در مقابلشون میدم و همچنین ستاره هایی رو در مقابلشون میزنم. حداکثر ستاره ها 3 تاس. اونایی که 3 تا ستاره دارند در شرف اخراج شدن هسند. اونایی که 2 تا دارند باید مراقب خودشون باشند.اونایی که یدونه دارند باید بیشتر فعالیت کنند. و اونایی هم که هیچی ندارند از افراد فعال ما تو ارتش محسوب میشن و هیچ خطری هم تهدیدشون نمیکنه!البته بعد از این هفته اخیر که خیلی مهمه!این ستاره ها در واقع بعد از این هفته معنا پیدا میکنند.همه افراد زیر بد.ون استثنا یک هفته فرصت دارند تا در ارتش دامبلدور و خانه 13 پورتلند پست بزنند و گرنه اخراج خواهند شد. فرقی نمی کنه ستاره داشته باشن یا نداشته باشن. باید پست بزنند!
و اما افراد:

اندرومیدا بلک***: شما تو این چند ماه اخیر هیچ فعالیتی نداشتید. تو قسمت گفت و گو با مدیران گفته بودید پست ها طولانی هستند و خیلی هاشون شما رو جذب نمی کنند. شما بیا یه پست قشنگ و کوتاه متناسب با داستان بزن تا بقیه یاد بگیرن! اون وقت اگه دوباره دیدی بقیه پست ها بده به من بگو خودم اون کسایی رو که ضعف دارند راهنمایی می کنم!

بلید**:بلید شما هم توی این چند ماه اخیر هیچ فعالیتی نداشتید. اما برای این 2 تا ستاره گرفتید چون بهترین نویسنده ارتش هستید با پست زدن نشون بده که واقعا هستی!

الکسا بردلی**:اهای بوقی! چرا تو ارتش فعالیت نمیکنی؟اون وقت به جای ارتش میری تو ریون شعر میگی؟

لوئیس لاوگود***: شما هم در شرف اخراج شدن هستید چون تو این چند ماه اخیر حتی یه پست هم نزدید!

سارا اوانز**: سارا اوانز تو یه پست تو داستان جدید زدی اما اصلا مثل گذشته فعال نیستی!

رون ویزلی(الیور وود سابق)***: رون شما هم چند ماهه که هیچ فعالیتی نداشتید!

جسیکا پاتر***:هوم!مثلا مدیر محفل ققنوس هستی فکر کنم؟! خب جسیکا! فکر می کنم یه 6 ماهی میشه که اصلا پست نزدی! سعی کن توی این هفته جبران کنی! میدونم که تو محفل مقام بالایی داری اما اینجا هم جایگاه و قوانین خاص خودشو داره!

کج پا***:مدت زمان زیادیه که هیچ فعالیتی نداشتی!تو از همه بیشتر در شرف اخراج شدنی!

هدویگ**: اوه اوه! انقدر دوست دارم اون چشاتو از حدقه در بیارم که فقط خدا میدونه! اگه میبینی 2 تا ستاره داری برای اینه که تو خانه 13 پورتلند پست زدی وگرنه الان ندید اخراج بودی! جغد چشم سفید!

لونا لاوگود***: لونا! تو هم که فقط اومدی ثبت نام کردی و تایید شدی و بعدش هم خداحافظ شما! تو که نمی خواستی فعالیت کنی واسه چی عضو شدی؟تو که اخه ارمم نداری!

داولیش*:خب! تو خوب تو خانه 13 پورتلند فعالیت کردی اما ببینم این چه پست بی ربطی بود تو ارتش زدی؟! مگه اوتو نیومد توی یه پست 500 خطی کلیات داستان رو توضیح داد؟ ایران و تروریست این چیز ها دیگه چه صیغه ای بود؟ بر اساس داستان پیش برو!

امایکیوس***:یه هفته فرصت داری!

چارلی ویزلی***:کو فعالیت؟! من از تو هر چیزی دیدم به غیر از فعالیت تو ارتش!

یوان ابر کرومبی***: ببینم مگه تو نیومدی تو همین گفت و گو با مدیران شاکی شدی که چرا داستان رو شروع نمی کنید!همه اونا افه بود؟ یه هفته فرصت داری!

دنیس***:تو هم همین طور!

دارن الیور فلامل***:تو هم عین بقیه!

ورونیکا ادونکور***:مثل بقیه یه هفته فرصت داری!

مری تات*: اگه میبینی یه ستاره داری برای اینه که تو این چند وقته اصلا فعالیت نکردی! درسته تازه واردی اما باید فعالیت میکردی!

فرانک لانگ باتم:سعی کن تو ارتش هم بپستی!

سسیلیا**: درسته ارمت هنوز اماده نشده ولی مگه نگفتیم فعلا تو امضاتون بنویسید عضو ارتش دامبلدور و تو ارتش بپستید؟فعالیت کن!

فاوسیت**: تو هم پستی نزدی!

املاین ونس: من ازت ممنونم که انقدر به فکر ارتشی! تو یکی از فعال ها بودی!

دورنت دایلیس: تو هم عین املاین ونس!


در پایان بگم من دوست دارم همتون مثل گذشته تو ارتش باشید و در کنار هم فعالیت کنیم اما اگه کسی به تعهداتش عمل نکنه به ریش مرلین اخراجش میکنم! اینم بدونید که اصلا مهم نیست همتونو اخراج کنم چون میخوام یه پاکسازی اساسی بکنم! چون واسه من داشتن 5 تا عضو به درد بخور بهتر از داشتن 40 تا عضو بی نظمه! فکر هم نکنید شوخی می کنم!
همه کسانی که اسماشونو اوردم فرقی نمیکنه چند تا ستاره داشتند یا اصلا نداشتند تا روز شنبه 18/6/1385 فرصت دارند در ارتش و خانه 13 پورتلند پست بزنند وگرنه اخراج خواهند شد! اینو بدونید که برای الف دالی های واقعی برنامه های زیادی منو انیتا داریم!و همین طور اینکه با استرجس هم صحبت کردم و قراره کسانی رو که تو ارتش فعالیت نمی کنن رو به صورت مستقیم هم در محفل ققنوس نپذیره!چون ما اگه ببینیم یه نفر خیلی تو ارتش پستای خوبی میزنه و فعاله بدونه تست میفرستیمش محفل!چون یه همچین بلایی هم که سر ارتش اومده تازگی ها به یه صورت دیگه سر محفل اومده!

و اما افرادی که تازه میخوان عضو ارتش بشن!

بدونید که بخاطر این اتفاقات اخیر که تو ارتش و جاهای دیگه افتاده سخت گیری رو به نهایت خودش خواهم رسوند. یعنی شما باید بهترین پستاتونو تو اینجا بزنید تا تایید بشید! و گرنه خواب ارتش دامبلدور رو ببینید!در ضمن یه شرط دیگه هم اضافه شده! چیزی که باعث شده رول پلینگ بخوابه! اونایی که پستاشون بده که هیچی اصلا تایید نمیشن ولی اونایی که پستاشون خوب و پر محتواس باید فعالیت زیادی بکنند. من در هر 4 گروه دوستانی دارم که ازشون در مورد افرادی که میخوام تاییدشون کنم پرس و جو می کنم! اگه اونا فعالیت شما رو تایید کردند اون وقت عضو ارتش میشید!البته این فعالیت زیاد به معنای ارزشی بازی نیست! چون این افراد پست های خوبی می زنند!

با تشکر اکتاویوس پیر مدیر فعلی ارتش دامبلدور!


یک زن چیزی ج


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۲۳:۰۸ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۵

کنث تیلورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۵ یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ یکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۱
از Hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 156
آفلاین
کنث نشسته بود روی زمین که یه دفعه بارون گرفت ..هوا مه الود و خفه بود به حدی که حتی اون رو که دیگه چندین سال بود بی خیال همه چیز شده بود یاد غم هاش می نداخت...چند دقیقه رو به اسمون کردو دید که اسمونم عین اون غمگینه داشت به خودش فشار میاورد که گریش نگیره ولی هر چه قدر که بیشتر به اسمون نگاه می کرد قطره های مرواریدی بیشتری از چشماش سرازیر می شد...فکر می کرد با اینکه این همه دوست داره ولی مثل این شده که انگار هیچ کس رو نداره ...سرش رو اورد پایین و به شکل وحشتناکی کوبید به زانو هاش و به شدت از سرش خون جاری شد به حدی که حتی خودشم با دیدن اون همه خون ترسید...
جرج:هی فرد نگاه کن چشمای کنث داره تکون می خوره ...
فرد:اره اره داره کاملا به هوش میاد..
(کنث با حالت تعجب به دورو برش نگاه می کنه و حس میکنه که همه چیز تار تار تا چند دقیقه پشت سر هم پلک می زنه و به طور واضح میبینه که همه با چشمای پف کرده و سرشار از ذوق دارن به اون نگاه می کنن)
کنث:تا کی میخواین به این کارتون ادامه ب....اوه اوه...بد..بدین؟
مالی:اوه خدای من نگاه کنید به هوش اومد اوه مرلین مقدس مرلین پسرم به هوش اومد ...
کنث با شنیدن این کلمه از خوشحالی گریش می گیره و با خنده به مالی میگه:هی مالی امروز خیلی خوشگل به نظر می رسی..فرد:کنث داری میمیری راحت باش عزیزم هرچی می خوای بگو ...جرج:اره دیگه نکنه الان می خوای بگی من به نظرت چه قدر چاق شدم...
رون:حالا دیگه مزه پرونی بسه ...حال دوستتون بده و اون وقت شما نشستین می گین و می خندین وا..
هرماینی:رون بس کن دیگه.
کنث:خوب بابا خودتونو کشتین شما ها دیگه چرا پاشدین اومدین اینجا کارو زندگی ندارین؟
هرماینی:بله داریم اتفاقا قرار بود فردا بریم الف دال مثل این که....کنث:چی الف دال این دیگه چیه؟
رون:بابا هیچی بعدا برات توضیح می دیم تو بهتر استراحت بکنی..
کنث:نه بگو می خوام همین الان بدونم...
هرماینی:خوب می دونی این مخفف ارتش دامبلدور که هری
سر پرستی اونو به عهده داره.
کنث:هه چه جالب (با خنده ی بلندی میگه) منم میتونم بیام؟
هرماینی:خوب راستشو بخوای..اوم..اره اره خیلی عالی میشه اگه بتونی بیای ولی مثل این که تو خیلی سرت شلوغه.
کنث:نه مشکلی نیست منم می خوام عضو باشم..فرد..جرج..شمام میاین؟
فردو جرج با هم میگن:هه ما راستشو بخوای ..خوب حالا وقت هست ما بعدا روش فکر می کنیم.
در همین لحظه پرستار با حالتی اشفته میاد تو و با دیدن جمعیت داخل اتاق پرخاش کنان می گه:اوه پناه به مرلین شما همین الان باید این مریضو ترک کنید اون حالش خیلی بد البته اگه براتون وضع اون مهم بود الان اینجا نبودید.
مالی:ولی من فکر می کنم یک نفر حتما پیش اون بمونه خانوم.
پرستار:ولی من یک هم چین عقیده ای ندارم پس بهتر که برید بیرون چون حتما از عواقب کار خبر دارید نه؟
رون:اوه بله بله همه اینو می دونن ..خوب همه بهتر که پاشیم بریمو اوقات بقیه رو بیشتر از این تلخ نکنیم.
همه بعد از این که تو بیمارستان کلی سرو صدا راه می ندازن با دنگ و فنگ زیاد در حالی که هی به رون غر می زدن بالاخره رفتن.....در این هین وقتی کنث داشت به حرفای بقیه فکر می کرد متوجه شد که خانواده ی جدیدی پیدا کرده که تا الان فکرشم نمی کرد وقتی خوب فکر کرد دید چه قدر احمق بوده که فکر می کرده هیچ کس رو توی این دنیا ندار ......توی این فکرو خیالات بود که فهمید دقیقا یک چیز دیگم براش به همین اندازه مهمه و اون چیزی نیست جز نابودی اسمشو نبر چون فکر می کرد اون می تونه این خانواده ی خوشبخت رو به راحتی از بین ببره و به خاطر همین با شنیدن کلمه ی الف دال به شدت حس می کرد می تونه به این رویا یک روز جامه ی عمل بپوشونه..................


[i


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۲۰:۳۰ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۵

فرد ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۴ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۱۰ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۵
از Netherlands
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 74
آفلاین
هري در اتاق ضروريات نشسته بود وفكر ميكرد چرا دير كردند ساعت 8 قرار داشتيم الان 8:30 است
ناگهان در باز شد و28 نفر آمدند تو
هري:چرا دير كرديد؟
ملت:ببخشيد
هري:خب زمان نداريم امروز ورد ركتوم سمپرا رو كه قلقلك ميده تمرين ميكنيم
هر كي يك حريف انتخواب كنه تا تمرين كنيم.
همه چيز خوب بود تا اين كه دابي آمدن آمبريج را خبر داد
ملت گفتن:فرار
هري : نه اين جوري شك ميكنه يكي يكي ميريم ارني تو اول برو
ارني : كي من .... باشه
ارني رفت آمبريج پايين پله ها وايستاده بود ارني سريع رفت
نفر بعد رون بود
آمبريج به رون گير داد
آمبريج : كجا بودي؟
رون : دستشويي
_چرا اين جا چرا تو تالار عمومي گريفندور نرفتي؟
_خب خب پر بود
_باشه برو
همه رفتند تا نوبت هري رسيد
هري آرام آرام رفت
آمبريج : كجا بودي؟ تو كه مثل اون 28 نفر دستشويي نبودي؟
هري فكر كرد نامردا بهانه ي من رو گرفتن.
هري :من نه نه من آمدم دنبال آن 28 نفر
آمبريج : باشه برو 10 امتياز ازتو كم ميكنم

__________________________________________________
همين جوري يه چيزي نوشتم


از نظرت ممنون اکتاویوس پیر



Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۷:۳۸ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۵

اکتاویوس پیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۰ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۴۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
از از یه جهنم دره ای میام دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 283
آفلاین
فرد ویزلی!


راستش شوکه شدم وقتی داستانتو خوندم!ولی در هر صورت مدیر باید طاقت داشته باشه!
ببینم این خواننده های داستانت بچه های چند تا چند سال بودن؟
غلط املاییت هم که چه عرض کنم!تو رکورد ادوارد جک رو هم شکوندی!فکر نمیکردم کسی حالا حالا ها به پای اون برسه!
داستانت فضا سازی لازم رو نداشت!همه چیزو سریع پیش برده بودی!هرچند که تو بعضی از قسمتا متوجه داستانت به زور میشدم!
اما نکات خوب!
سوژه خوبی بود!این داستانی که نوشتی اگه خوب پرورشش میدادی واسه بچه های رده سنی 4 تا 7 سال داستان خوبی به حساب میومد!
دوم اینکه من کلا از نمایشنامه های طنز خوشم میاد!واسه تو هم تقریبا یه خورده طنز داشت! جالب بود!

خب راستش خیلی دوست داشتم به خاطر اون دو تا نکته اخری که گفتم تاییدت کنم!ولی اگه این کارو کنم حق چند نفرو مثل پاتریشیا استمپسن ضایع کردم!چون اون نمایشنامه ش نسبتا بهتر از مال تو بود!ولی اونم تایید نشد!
حالا یکی دیگه بنویس ولی اون نکاتی رو که ضعف داشتی رو جبران کن!
اینم بگم که اصلا مهم نیست سوژه ت چی باشه!هرچیزی که دوست داشتی میتونی بزنی!


یک زن چیزی ج


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۱۲:۴۱ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۵

دورنت دایلیسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۱۹ دوشنبه ۱ آبان ۱۳۸۵
از تو جوب !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 32
آفلاین
مری تات عزیز ؛ به جمع الف . دالی ها خوش آمدی ! امیدوارم عضو فعالی باشی .... اینم آرمت :


آرم

فرانک جان ، تو هم خوش اومدی اینم آرمت :


آرم


با تشکر

(( دورنت دایلیس ))


ویرایش شده توسط دورنت دايليس در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۷ ۲۰:۱۸:۲۴

عضو رسمی (( الف . دال***))
تصویر کوچک شده

********

قاه قاه قاه !!!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.