هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۰:۵۰ دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۵
#99

تام ریدل پسر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۷ چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۸:۴۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲
از نا کجا آباد
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 233
آفلاین
خب وقت ثبت نام به اتمام رسید
اینجا هم قفل میشه
نتایج در همین تاپیک اعلام خواهد شد


[b]دلبستگی من به ریون و اعضاش بیشتر از اون چیزی بود که فکر میکردم!!.....بچه های اسلایت


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۲۳:۰۳ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۵
#98

الیجاه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ جمعه ۱۱ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۲ سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۷
از هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 50
آفلاین
-نام و نام خانوادگي: الیجاه دریک


2-نام گروه در هاگوارتز: اسلیترین


3- سابقه كار با جادوي سياه(از طفوليت تا بزرگسالي))..توضيح دهيد(داستاني لطفا). خوب من در یک خانواده ی نجیب زاده بزرگ شده ام که همهی اجداد وپدرانم مرگ خوار بودند در نتیجه از بچگی خیلی دوست داشتم که وقتی بزرگ شدم مرگ خوار باشم وپدرم هم من را تشویق میکرد و کما بیش چیز هایی را در مورد جادوی سیاه به من یاد می داد اما نه به طور کامل چون پدرم اکثر اوقات در ماموریت های سیاه شرکت می کرد وکمتر فرصت پیدا می کرد ومن یک برادر هم داشتم ولی مثل من نبود اصلا هیچ رگی از خانواده ی ما به ارث نبرده بود ومدام با کار های من مخالفت می کرد هر چه بزر گتر می شدم بیشتر ازش بدم می اومد تا اینکه یک شب وقتی پدرم در یک ماموریت سیاه بود شبانه برادرم را با یکی از طلسم های نا بخشودی که از پدرم یاد گرفته بودم به قتل رساندم وقتی پدرم از این ماجرا با خبر شد خیلی خوشحال شد و به شجاعتم افتخار کرد و به من این امید را داد که می توانم یک مرگ خوار تمام عیار باشم و لان هم فکر میکنم وقت این رسیده که در خدمت اربابم لرد ولدمورت کبیر باشم


4-طلسمهاي نابخشودني را بلد هستيد؟يا كه خير((اگه بلد هم نباشيد شخصا به همتون ياد خواهم داد پس نگران جواب به اين سئوال نباشيد )) . خیر به طور کامل بلد نیستم به دلیلی که در بالا ذکر شد


5-دامبلدور را در يك جمله تعريف كنيد!دامبلدور را جز یک پیر مرد ریشو که فقط بلده دم از عشق ومحبت بزنه
نمی دونم
6-عشق چيست؟و چه كاربردي دارد!عشق یعنی وفاداری به ارباب لرد ولد مورت کبیر وکاربرد دیگه ای نداره

7-به چه كساني بي اعتماد هستيد:به همهی محفلی ها وسفید ها

8-گندزاده ها را چگونه مبينيد؟اصلا" نمی بینم


9-اگر ارباب لرد ولدمورت دستوري دهد كه به ضرر شخص شما باشد..اجابت ميكنيد؟حتي اگه در اين دستور ممكن باشد از بين برويد؟بله معلومه که اطاعت میکنم البته تا جایی که به ضرر خو دم نباشه


مبارزه هر قدر صعب
صعود را ادامه بده
شاید
قله تنهادر یک قدمی تو باشد.
(دیانا وست لیک)


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۵:۲۳ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۵
#97

آرامیس بارادا old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ پنجشنبه ۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۲۶ یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷
از مخوفستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 137
آفلاین
فرم درخواست مرگخواري!

+نام و نام خانوادگي: آرامیس بارادا

+نام گروه در هاگوارتز: اسلیترین

+سابقه كار با جادوي سياه (از طفوليت تا بزرگسالي).توضيح دهيد. (داستاني لطفا)
در یکی از روزهای بسیار گرم تابستانی به دنیا آمدم. به محض این که چشمم را باز کردم، با چهره زاغارت پرستاری مواجه شدم. چهره او تاثیر بدی بر روی گذاشت و من او را یک میلیون تکه کردم. چون از محیط بیمارستان خوشم نیامد، آن را هم منفجر کردم.
در دوران طفولیت، ابتدا به کشتن حیوانات مختلف پرداختم و جسدشان را در حیاط خانه مان آویزان کردم. بعد از مدتی از این کار خسته شدم و با کشتن چند تن از بچه های همسایه کار هیجان انگیز تری یافتم: آن ها را می کشتم و با سرهایشان فوتبال بازی می کردم. هیجان من با قتل پلیس هایی که می خواستند دستگیرم کنند کامل شد. بعد از آن دیگر به عنوان یک جانی روانی شناخته شده بودم. پدر و مادرم را در حالی که در اتاق زیر شیروانی زندانی شده بودند، یافتند.
با ورودم به مدرسه هاگوارتز با جادوی سیاه هم آشنا شدم و با استعداد ذاتی ام در خشانت به زودی آن را فرا گرفتم. در مدرسه نمی شد آدم کشت، اما ما با شکنجه بچه های سفید مدرسه خود را سرگرم می کردیم.
پس از فارغ تحصیل شدن از هاگوارتز، به کارهایی از قبیل شکار مشنگ، دوئل با سفیدها، فرا گرفتن جادوی سیاه تخصصی و ... پرداختم و حالا در انتظار قبول شدن در مرگ خواری هستم تا زیر سایه لرد سیاه جهتی به فعالیت های سیاه خود دهم.

+طلسمهاي نابخشودني را بلد هستيد؟ يا كه خير ((اگه بلد هم نباشيد شخصا به همتون ياد خواهم داد پس نگران جواب به اين سئوال نباشيد))
بله. در دوره تحصیل در هاگوارتز، طلسم های نابخشودنی را به مهم ترین طلسم های جادوی سیاه یاد گرفتم.

+دامبلدور را در يك جمله تعريف كنيد!
پیرمردی علاف، خل و چل، گمراه و از دست رفته.

+عشق چيست؟ و چه كاربردي دارد!
عشق یعنی حماقت، وقت تلف کردن، مشغول کردن فکر با مسائل مزخرف، دیوانگی و ... عشق کلا به درد آدم های بیکاری می خورد که هنوز هدف واقعی زندگی را نفهمیده اند. مثل سفیدها. اصولا کاربرد عشق گول زدن است. چون فرد عاشق آن قدر شوت است که به راحتی گول می خورد. خوشبختانه عشق حتی دم در قلب های سنگی هم نمی رود.

+به چه كساني بي اعتماد هستيد:
به همه. حتی خودم. اصولا اعتماد کردن کار بسیار احمقانه ای است. چون باعث می شود به راحتی فریب بخوریم.

+گندزاده ها را چگونه مبينيد؟
گندزاده ها را فقط تا حدی می بینم که بتوانم حسابشان را برسم.

+اگر ارباب لرد ولدمورت دستوري دهد كه به ضرر شخص شما باشد..اجابت ميكنيد؟حتي اگه در اين دستور ممكن باشد از بين برويد؟
در برابر بزرگواری ارباب لرد ولدمورت جان من چه ارزشی دارد؟ هر دستوری باشد اجابت می کنم. وقتی بدان دارم برای اربابم کاری انجام می دهم، جانم را با کمال میل هدیه می کنم. این جان ناقابل پیشکشی باشد برای ارباب لرد ولدمورت کبیر!


تصویر کوچک شده


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۸:۳۹ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۵
#96

erfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۶ جمعه ۱۸ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۴۸ چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۶
از خانه ي 936
گروه:
کاربران عضو
پیام: 54
آفلاین
1-نام و نام خانوادگي:روفوس اسكريم جيور


2-نام گروه در هاگوارتز:كريفندور


3- سابقه كار با جادوي سياه(از طفوليت تا بزرگسالي))..توضيح دهيد(داستاني لطفا) بجه كه بودم اكه حرف بابام كوش نميكردم منو با طلسم شكنجه كر منو جادو ميكرد منم از اين كارش بدم ميومد براى همين كشتمش


4-طلسمهاي نابخشودني را بلد هستيد؟يا كه خير((اگه بلد هم نباشيد شخصا به همتون ياد خواهم داد پس نگران جواب به اين سئوال نباشيد))همشونو مثل اب خوردن بلدم


5-دامبلدور را در يك جمله تعريف كنيد!زشت و كثيف و كندزاده

6-عشق چيست؟و چه كاربردي دارد!1 جيز بسيار بيخود ميكم بيخوده تو ميكى كاربرد

7-به چه كساني بي اعتماد هستيد:به هيج كس جن اكه كارى كنند ميكشمشون

8-گندزاده ها را چگونه مبينيد؟1 سرى ادم بى.....دي.......و كث........


9-اگر ارباب لرد ولدمورت دستوري دهد كه به ضرر شخص شما باشد..اجابت ميكنيد؟حتي اگه در اين دستور ممكن باشد از بين برويد؟حتمأ حتى اكه جونم بره قولم نميره سوكند ميخورم


ویرایش شده توسط روفوس اسكريم جيور در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۵ ۸:۵۶:۳۴

امضا توسط مدیر برداشته شد


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۳:۵۴ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۵
#95

ادی ماکایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۳ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۲ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
از كوچه پشتي عمه مارج اينا !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 536
آفلاین
اینم از فرم ارزشی ما:


1-نام و نام خانوادگي: ادی ماکای!


2-نام گروه در هاگوارتز: ریونکلاو! راونکلاو!


3- سابقه كار با جادوي سياه(از طفوليت تا بزرگسالي))..توضيح دهيد(داستاني لطفا)

راستش ما به صورت داستانی از دوره طفولیت تا بزرگسالی سابقه جادوی سیاه داشتیم! تا اونجایی که از روی داستان ما سیندرلا، زیبای خفته و چندین و چند داستان دیگه رو هم نوشتند! به این صورت که من در طفولیت به جادوی سیاه علاقه مند شدم، اما چون علاقه بیشتری به بزبزقندی و بچه هاش شنگول و منگول و حبه قند داشتم؛ توی اینکار موفق نبودم! خلاصه به هر دری زدیم که مرگخوار بشیم نشد! فقط اجازه دادن توی یه نوبت اونم قاچاقی جورابای همسایه بقلیمون که یکیو کشته بود بشورم!

4-طلسمهاي نابخشودني را بلد هستيد؟يا كه خير((اگه بلد هم نباشيد شخصا به همتون ياد خواهم داد پس نگران جواب به اين سئوال نباشيد))
تنها طلسم سیاهی که بلدم کرشیو میباشد! فقط هم یک بار اون رو روی یک گربه انجام دادم!

5-دامبلدور را در يك جمله تعريف كنيد!

ریشی که تنی به آن متصل است و گاه و بی گاه بندری زنان ادعا دارد که او تنها از من میترسد!

6-عشق چيست؟و چه كاربردي دارد!
عشق؟ نوعی خوراکی که دامبلدور با آن محفلی ها را گول میزند! اما نیروی طنز آن را در هم میکوبد!

7-به چه كساني بي اعتماد هستيد:
به همه به جز لرد سیاه!

8-گندزاده ها را چگونه مبينيد؟
ریز، کوچک و آن پایین ...

9-اگر ارباب لرد ولدمورت دستوري دهد كه به ضرر شخص شما باشد..اجابت ميكنيد؟حتي اگه در اين دستور ممكن باشد از بين برويد؟
جان ما نثار لردمان ...


جي.كي رولينگ نقاش مصري قرن پنجم هجريه


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۰:۳۳ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۵
#94

رودولف لسترنجس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۲۴ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۴۰ یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۸۷
از یک مکان مخوف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 349
آفلاین
1-نام و نام خانوادگي:رودولف لسترانجس


2-نام گروه در هاگوارتز:اسلایترین


3- سابقه كار با جادوي سياه(از طفوليت تا بزرگسالي))..توضيح دهيد(وقتی من متولد شدم هوا ابری بود...حالا چه ربطی داره نمیدونم ولی رعدو برق هم میزد!!!من در خانواده ای پرخشانت متولدشدم وازهمان اول فهمیدم که قلب وروح من متعلق به بلاتریکس است...درسن 7سالگی یکی از همکلاسیهایم که مشنگ بود بدین علت که مرا مسخره خواند کشتم واوهم بیجنبه مرد،بعدازاین اتفاق پدر ومادرم به استعداد مخوف من برای خشن بودن پی بردند ومرابه هاگوارتز فرستادند...درهاگواراتز بود که تازه یادگرفتم نفرین چی هست ونام خودم رابه شارزاس تغییرنام دادم وهمه بشدت ازمن حساب بردند دریک دوره زمانی وبعد من به لشگریت لرد سیاه درآمدم ووی مرا نشان سیاه داد وهنوز روی بازویم هست-دراینجا رودولف آستینش رابالا میزند وهمه میبینند-وبعد خیلی در زمان لردمرحوم مرلین کبیر خشانت بخرج دادیم وکلمه خشانت ازهمان موقع زبانزد همگان شد وهرکس میگفت خشانت طرف مقابل میگفت شارزاس وبالعکس...بعدیک دوره زمانی من ازدواج کردم با بلاتریکس عزیز وهمان موقع بود که قوانین جدید سایت مارااز شارزاس بودن منع کرد وماشدیم رودولف...بعدیک عالمه لرد میامد هی همینجوری وما مرگخوار بودیم فطیر وحال میخواهیم در رکاب لرد دوباره بجنگیم...مردن در راه لرد افتخار ماست!!!


4-طلسمهاي نابخشودني را بلد هستيد؟يا كه خير((اگه بلد هم نباشيد شخصا به همتون ياد خواهم داد پس نگران جواب به اين سئوال نباشيد))من اگر طلسم نابخشودنی بلدنباشم یک دقیقه تو خونه زنده نمیمونم چون وقتی بلای عزیز از دستم عصبانی میشه کروشیو میزنه



5-دامبلدور را در يك جمله تعريف كنيد!
دامبلدور دیگه چیه؟ حمید؟؟؟؟؟
6-عشق چيست؟و چه كاربردي دارد!
عشق خوب است ودریک کلمه یعنی بلاتریکس وبلا عشق من است ومن بروم زیر هواپیما اگر دروغ بگویم چون بلا تنها زن من است وخواهدبود وبمیرم اگر عاشق کس دیگری شوم!!!!!
7-به چه كساني بي اعتماد هستيد:
بغیر لرد وزنم به همه مخصوصا به (....)!!!!

8-گندزاده ها را چگونه مبينيد؟
مایک پسرداریم اسمش مانتیمورت است...قربانش بروم هرروز بجای هواخوری میرود مشنگ خوری...ورزش خوبی است کلا!!!!
9-اگر ارباب لرد ولدمورت دستوري دهد كه به ضرر شخص شما باشد..اجابت ميكنيد؟حتي اگه در اين دستور
ممكن باشد از بين بروي

صددرصد اجابت میکنم فقط باید خشانتش زیادباشد!!!

ای لرد،ای خشن،ای مظهر خشانت...


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۲۲:۱۰ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۵
#93

اوتو بگمنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۰ دوشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۲ شنبه ۹ تیر ۱۳۸۶
از اون بالا جغد میایَ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 286
آفلاین
1-نام و نام خانوادگي:اوتو بگمن


2-نام گروه در هاگوارتز:هافلپاف


3- سابقه كار با جادوي سياه(از طفوليت تا بزرگسالي))..توضيح دهيد(داستاني لطفا)در همان بدو تولد به جای اینکه نام بابا و ماما بر زبان بیاورد .نام ارباب لرد ولدمورت را بر زبان آورد.در سه سالگی توانستم سر پدر مشنگش را ماننده اربابش زیر آب کنم.در هاگوارتز کم کم سری میان سرها بالا آورد اما به سرعت با چکش زدن تو سرش... البته توانست در سال سوم به ارتش سیاه بپیوند و توانست در مدت کوتاهی زندگی بسیاری از مشنگهای هاگوارتز را به خطر بیندازد.امابعدا از مدتی توسط کسانی به قیمت یک تکه نان فروخته شد و موجب شد که طلسم فرمان را رویش اجرا کنند و میان سفیدها قرار بدن ،او بعد از آن که کم کم توانست قدرت خودش رو به دست بیاورد برادرش را به خاطر خیانت بهش میکشد و به کشوری دیگر فرار میکند.پس از چند سال با به دست آوردن قدرتهای ماورالطبیعه باز میگردداما در میان راه به طرف مخفیگاه لرد برمیگرد و با صحبتها با او به عنوان جاسوس به درون محفل ققنوس روسوخ میکند تا بتواند برای اربابش جاسوسی کند،اما بعد از خیانت یکی از نزدیکانش در محفل باز به میان اربابش برمیگردد.


4-طلسمهاي نابخشودني را بلد هستيد؟يا كه خير((اگه بلد هم نباشيد شخصا به همتون ياد خواهم داد پس نگران جواب به اين سئوال نباشيد)) هی بگی نگی بلدم اما در میان طلسمهای اربابم چیزی نیستم.

لرد من یه مدت آموزش کماندویی دیدم از نوع جادوگریش و حاضر هر نوع دستوری رو که بدید انجام بدم...وای مشنگ کشی چه حال میده !!!

5-دامبلدور را در يك جمله تعريف كنيد!
والا در حدواندازه یک جمله نیست .یک خون ناپاک به تمام معنا
خیلی دلم میخواد دخترش رو زجرکشش کنم.وبعد اون کفترشو بزنم کباب کنم وبا لرد بخوریم حال کنیم
6-عشق چيست؟و چه كاربردي دارد!
چیز خوبیه اما اگه سیاست داشته باشی به نفعت هست اما نداشته باشی بدبخت شدی رفته پی کارت.من از همین کار استفاده کردم و مخ چند نفر رو از محفلی ها زدم و برای لرد فرستادم.
7-به چه كساني بي اعتماد هستيد:
به غیر از اربابم به همه چی بی اعتمادم.بابا من به این دوتا چشمم هم اعتماد ندارم.چی میگی تو

8-گندزاده ها را چگونه مبينيد؟
شکارهای خوبی هستن و حال میکنم در زجر دادنشان و کشتنشون
البته بسیار ریز میبینم .شما میبینید به ما هم نشون بدید.
9-اگر ارباب لرد ولدمورت دستوري دهد كه به ضرر شخص شما باشد..اجابت ميكنيد؟حتي اگه در اين دستور
ممكن باشد از بين بروي

خب اول ده بی سی میکنم ببینم کدومش به نفعم هست بعد انجام میدم.اما باز هر چی ارباب بگه همونه!!!

ارباب به سلامت باد.
اشکال هم نداره هر موقع مریض بشی خودم رایگان معالجه ات میکنم.(فکر کنم این پارازیت بود )


ویرایش شده توسط اوتو بگمن در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۴ ۲۲:۱۷:۱۱

فعلا با این حال میکنیم...


شخصیت جدید


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۱:۲۲ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۵
#92

بارتیموس کراوچ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۳ جمعه ۹ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۱۷ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶
از تالار اسلیترین
گروه:
کاربران عضو
پیام: 165
آفلاین
-نام: بارتیموس


2-نام گروه در هاگوارتز: چاکر شما اسلیترین !


3- سابقه كار با جادوي سياه(از طفوليت تا بزرگسالي))..توضيح دهيد(داستاني لطفا) : والا بشه که بودم بابام برا کشتن ماگل ها منو هم میبرد یاد بگیرم !
منم به روح لطیف کودکیم برخورد و یه بعد از ظهر افتابی که بابام خوابیده بود چوبدستی شو بلند کردم و رفتم تو کار خودم ! وبعضی وقتا که بابام ماگل ها رو میکشت یه چیزی میگفت و از چوبش نوری میخورد به ماگل ماگل هم شپلخ میشد ! منم همون کلماتو گفتم و چوب رو طرف خودم گرفتم ! درد شدیدی در بدم احساس میکردم از نک پاهایم تا مغز سرم بعدم شپلخ شدم!
بابام گفت اگه یه ذره دیر تر بهم میرسید مرده بودم.

4-طلسمهاي نابخشودني را بلد هستيد؟يا كه خير((اگه بلد هم نباشيد شخصا به همتون ياد خواهم داد پس نگران جواب به اين سئوال نباشيد)) : در دو دورهی پیش یه چیزهای یاد گرفتم . ولی هنوز محتاج راهنمایی شما هستم .

5-دامبلدور را در يك جمله تعريف كنيد!
یه کوه موی سفید ! که فکر میکنه همه چی عشقه!

6-عشق چيست؟و چه كاربردي دارد!
عشق مانند کوهی است که هر خری از آن بالا می رود!

7-به چه كساني بي اعتماد هستيد:
عقل شرط میکنه که به همه بی اعتماد باشی!

8-گندزاده ها را چگونه مبينيد؟
اصلا نمیبینم برا کشتنم از ذره بینه x1000استفاده میکنم.

9-اگر ارباب لرد ولدمورت دستوري دهد كه به ضرر شخص شما باشد..اجابت ميكنيد؟حتي اگه در اين دستور ممكن باشد از بين برويد؟
تو مرام ما نیست اجابت نکنیم!

دوباره گذاشتم به امید قبولی .


[مواظب افکارت باش که تبدیل به گفتار می شود.
مواظب گفتارت باش که تبدیل به رفتارت می شود.
مواظب رفتارت


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۹:۳۷ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۵
#91

جاگسن اون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸
از سوسک می ترسم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 303
آفلاین
1-نام و نام خانوادگي:
لرد جاگسن


2-نام گروه در هاگوارتز:
اسلیتیرین


3- سابقه كار با جادوي سياه(از طفوليت تا بزرگسالي))..توضيح دهيد(داستاني لطفا)
هیچی ولی به زودی همه چیز را یاد می گیرم . من یکی دیگر از وارثان اسلیترینم . در ضمن من ارباب شبح واره ها هم هستم و می توانم با یک لشکر شبح واره به لرد عزیز بپیوندیم .

4-طلسمهاي نابخشودني را بلد هستيد؟يا كه خير((اگه بلد هم نباشيد شخصا به همتون ياد خواهم داد پس نگران جواب به اين سئوال نباشيد))
بله من هر طلسمی را خیلی سریع یاد می گیرم . در ضمن به خوبی می توانم در مقابل این طلسمها مقاومت کنم.


5-دامبلدور را در يك جمله تعريف كنيد!
یک جادوگر که چیزی به مرگش نمونده .
6-عشق چيست؟و چه كاربردي دارد!
هیچی
7-به چه كساني بي اعتماد هستيد:
به همه غیر از لرد عزیز
8-گندزاده ها را چگونه مبينيد؟
آدمهایی که فکر می کنند جادوگرند

9-اگر ارباب لرد ولدمورت دستوري دهد كه به ضرر شخص شما باشد..اجابت ميكنيد؟حتي اگه در اين دستور ممكن باشد از بين برويد؟
خیر.


من یه شبح و�


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست براي عضويت در باند مرگخواران)
پیام زده شده در: ۱۴:۱۷ جمعه ۲۳ تیر ۱۳۸۵
#90

ادوارد جکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۹ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۰۴ سه شنبه ۶ شهریور ۱۳۸۶
از وسط سبيلاي هوريس كنار نيكي پلنگ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 356
آفلاین
1.نام و نام خانوادگي:ادوارد جك خاكي كوچولو مچولويه عزيز

2.گروه در هاگواراتز:براي من نقب هافلپاف جايه مناسبيه سرور عزيز و والا مقام

3.سابقه ي كار با جادويه سياه:
من متولد سال 1007 هستم و يه جن خاكي هستم و من در نقب ها زندگي ميكنم همه تبصره ها اين جنهاي خاكي را از داشتن چوبدست منع كرده است اما شما لرد عزيز به ياري من ميشتابيد و به من چوبدست ميدهيد تا همه سفيدها را با ان بكشم

4.سرور عزيز با چوبهاي غير جادويي همه را تمرين كرده و به خوبي اموخته ام اميدوارم با چوبهاي واقعي هم به اين صورت وارد عمل كنم

5.پشمك سفيد

6. عشق يعني اينكه ....نميدونم من يه جن خاكيم و تا حالا عاشق نشدم يعني خوب از اونجا كه ما همه شكل هم هستيم ميدونيد كه اصلا عاشق هم نميشيم اخه بد تركيبيم..سرورم

7.به همه بي اعتمادم ..ميدونيد به خودمم بي اعتماد اما به لرد كبير فرمانرواي سايه ها كه درود برش اعتماد دارم

8. وقتي كه اونا را ميبينم بوي گندشون دماغمو پر ميكنه ميخواد خفم كنه حالم ازشون به ميخوره احمقهاي بو گندو..

9.
يه جن خاكي ارزشي نداره مگر اين كه در راه سرورش فدا بشه..بله


ویرایش شده توسط ادوارد جک در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۳ ۱۴:۲۴:۰۳

روح جنمار قديم ميكند:

[url=http://ww







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.