هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
پیام زده شده در: ۱۷:۵۴ دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۸۶
#2

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
-همه در آيين نامه توضيح داده شده...
در همين حين يکي از نگهبان ها در اتاق رو باز کرد و گفت قربان ما يه نفر رو دستگير کرديم که ادعا ميکنه خبرنگاره و فقط براي اين اومده که ببينه اينجا چه شکليه....
آلفونسو:بياريدش اينجا...
نگهبان کالينو پرت ميکنه تو اتاق...
آلفونسو:اينجا چي کار ميکني؟
کالين:عکس مي گيرم!
آلفونسو:از چي؟
کالين:از همه چي
آلفونسو:مثلا؟
کالين:مثلا از شما يه لبخند بزنيد!
آلفونسو:مردک فکر کردي باهات شوخي دارم گفتم از چي عکس ميگيري؟
کالين:از همه چي...
آلفونسو:مثلا استحکامات دفاعي ما...يا اتاق هاي پرسش و پاسخ؟
کالين:خوب آره مي تونم از اونجا هم عکس بگيرم ولي بيشتر ميخواستم از ديوانه سازها عکس بگيرم...شنيدم خوش عکسن!
آلفونسو:خوب مي گيري اصلا نگران نباش!
بارتي گفت:...(ادامه بدهيد)


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
پیام زده شده در: ۱۵:۱۰ دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۸۶
#1

بارتی کراوچ(پدر)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۸:۱۲ پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 68
آفلاین
جزیره ی کوچک با صخره های سیاه همچون شمشیری که از دل زمین سر بر آورده باشد در دریای تاریک غروب خود نمایی می کرد و باران نیز با تازیانه های بی وقفه ی خود گویی قصد تخریب قلعه ی روی آن را داشت.قلعه ای با دیوار های بلند و با همان تیرگی سنگ های جزیره که در میان آن قد بر افراشته بود به طوری که در نگاه اول به تخته سنگی عظیم الجثه بیشتر می مانست تا قلعه.گوشه ها و کنگره های قلعه همگی خورده و صاف شده بود و آن را متروک تر و دهشتناک تر از همیشه میکرد.صاعقه ای در آسمان پدیدار شد و هیئت های بزرگ و سر به فلک کشیده ای را که بر فراز برج و بارو های بی شکل قلعه ایستاده بودند نمایان ساخت.دیوانه ساز ها و سرمای نفرت انگیز وجودشان جزیره ی سنگی را عاری از هرگونه موجود زنده ای کرده بود.گاه و بی گاه صدای فریادی شنیده می شد که آن نیز اندکی بعد رو به خاموشی می رفت.همه ی عوامل دست در دست یکدیگر داده بودند تا چنین فضای رعب انگیزی را بیافرینند.
دروازه ی فلزی قلعه که از قرار تنها عضو جدید این قلعه بود گشوده شد و دو مرد با رداهای سیاه از آن خارج شدند و به کنار دروازه رفتند انگار در انتظار کسی بودند.اندکی بعد با چند صدای پاق خفیف پنج مرد دیگر با رداهای دو تکه بلند سیاه و با کلاهای لبه دار برج مانند ظاهر شدند که یقه های بلند شنلشان صورتشان را پوشانده بود.
یکی از مردان سیاه پوش چیزی را به دو نگهبان داد و گفت:
_سازمان اطلاعات و امنیت!ما با آلفونسو کورین فرمانده ی قلعه قرار ملاقات داشتیم.
_البته.بفرمایین.
وی طوری آنها را به داخل قلعه تعارف کرد که گویی آنها را به درون قصری با شکوه می برد.آنها به سمت سر پایینی قلعه رفتند و همان مردسیاه پوش پرسید:
_مگه دفتر فرمانده داخل قلعه نیست؟
_اوه ..نه...
او با دستش به دیوانه ساز ها اشاره کرد و ادامه داد:
_با این وضعیت که نمی شه....ایشون به مکان بهتری نیاز دارن.
آنها همچنان به راهشان ادامه دادند و از دری مخفی به پلکانی قدم گذاردند که تاریک و بسیار طولانی بود.5 مرد سیاه پوش به همراه دو نگهبان از پله ها پایین می رفتند با هر قدمی که بر می داشتند آب باران از عصاها و شنل هایشان بر روی زمین می چکید .دیگر سرمای چندش آور دیوانه ساز ها از بین رفته بود.(از قرار معلوم خیلی پایین تر از قلعه بودند).تا اینکه سر انجام دری در سمت راست نمایان شد.
یکی از نگهبان ها در زد و وارد شد.این اتاق بزرگ (که زیر زمین قرار داشت) بر خلاف قلعه بسیار مرتب و دیوارهایش به رنگ سفید بود. درست مانند دفتر های وزارتخانه بود.
_بارتیموس!
_آلفونسو ...تو هنوز زنده ای پیر مرد؟
رئیس زندان ،آلفونسو کورین، بسیار درشت اندام و بلند قامت بود اما پوست دستها و صورتش سوخته و بد شکل بود.وی به روزنامه ای که روی میز بود اشاره کرد و گفت:
_پس سازمان اطلاعات و امنیت ..آره!؟...باید حدس می زدم کار خودته...کی به غیر از...
_این بار حدست اشتباه بود ...این سازمان نه لایحه ی تاسیسش و نه ارائه اش برای من بود ...دست کسای دیگه ای تو کاره.
کورین یکی از چشمانش را ریز کرد و گفت:
_دست کسای دیگه ای توکاره ...که این طور .
کرراوچ که مایل نبود بحث پیش رود ..پرسید:
_مدت ها بود ندیده بودمت .بیرون نمی آی ..نه؟
_نه...بچه ها می رن وسایلمو می گیرن
او به چهلر کارمند اتاقش اشاره کرده بود.سپس به همراهان کراوچ نگاه کرد و گفت:
_لشگر کشی کردی؟...یا می ترسید طلسمت کنم؟
_هیچکدوم ..اینها برای بررسی پرونده ها به کمکت اومدن...(در این حین آلفونسو نگاه چپ دیگری به همراهان انداخت)..آخه باید ظرف دو هفته بررسی دقیق و کاملی بشه و گزارش رو به رئیس ارجاع بدی.
_رئیس سازمان کیه؟
اینبار دیگر نوبت بارتی کراوچ بود تا به همکاران کورین چپ چپ نگاه کند.
_همون طور که خودت می دونی هیچ کس نمی دونه...من هم همینطور.
_هموز هم مقرراتی هستی...خب بیاین بریم ...
سپس رو به هم اتاقی هایش کرد و گفت:
_شما اینجا رو جمع و جور کنید فکر کنم این دو هفته مجبوریم پایین کار کنیم.
آنها از در خارج شدند و از پلکان که همچنان ادامه داشت پایین رفتند. تا اینکه آلفونسو بلاخره ایستاد و دری ظاهر شد . همگی داخل شدند.
اتاق وسیعی بود و ده دوازده ردیف قفسه هایی که ارتفاعشان با ارتفاع سقف (11 متر) برابر بود ، قرار داشتند.هزاران هزار پرونده از پایین تا بالا در قفسه ها قرار داشت و همه ی پرونده ها در پوشه های اداری غول آسایی قرار داشتند.
آلفونسو رو به کراوچ کرد و گفت:
_قفسه ی دوازدهم رو همه شو من و همکارام نوشتیم و گزارش های قبلی رو تا سال 1960 مطالعه کردیم کار سخت و مشکلی بود ولی حقوق خوبی داشت.
کراوچ که گویی به گنجینه ی گرانبهایی نگاه می کرد گفت:
_پرونده ی کامل تمام کسانی که به طوری با وزارتخانه در ارتباط بودن همراه تمام گزارشات...
لفونسو در حالی که به قفسه های فرعی انتهای سالن اشاره می کرد گفت:
_و تمام کسایی که حتی برای یکبار به وزارت خونه اومدن.
_عالیه ...سازمان برای همین اطلاعاتت تو رو استخدام کرده .
او به نزدیک ترین پوشه نزدیک شد و آن را روی یکی از میز ها انداخت.
روی پوشه نوشته شده بود:
کرنلیوس فاج

_خب شروع کنید!...گزارش ها باید دقیق باشه تمام تخلفاتی که چشم پوشی شده باید گزارش داده بشه..و همچنین کم کاری ها و غیبت های غیر موجه
او از غیب کاغذی را ظاهر کرد و گفت :
_همه در آیین نامه توضیح داده شده.


... و سرانجام هیچکس باقی نماند.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.