هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: حمام ارشدها
پیام زده شده در: ۱:۰۵ سه شنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۸
#6

پروفسور گرابلی پلنک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۹ سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۴۰ شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳
از این به بعد آواتار فقط مردونه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 621
آفلاین
- حرفا میزنی آلبوس ها؟ من با یه روح ازدواج کنم؟ آخه مگه میشه؟ حالت خوبه؟

- خب البته اینم حرفیه، ازت رد میشه، خوبه اینم البته نمیتونید کارای بد بد بکنید.

-

میرتل ناگهان به گونه ای که انگار به وجد اومده باشه، از روی شیر ها پرواز کرد و به سمت پرسی اومد.
- میگم فکر خبی آلبوس، من و پرسی هم از بچه نگهداری میکنیم.

پرسی که دیگه هیچی نمونده بود بزنه و ریشای آلبوس رو ریشه کن کنه واسه اون حرفی که زد، رو به میرتل گفت:

- برو بابا، آخه توی روح چی کار میتونی بکنی؟ تو که هنوز تکلیفت تو دنیا مشخص نیس، میخوای بچه داری کنی واسه من؟

آلبوس: راس میگه...

میرتل خیلی سریع خودش رو از پرسی دور کرد و دوباره جای خودش رو روی شیر های حموم درست کرد. اونجا نشست و رو به آلبوس کرد.
- تو هم که هر کی هر چی میگه تایید میکنی. حالا فکر کنین یه فکری به حال این بچه بکنین. الان گشنش بشه چی میخوای بدین بهش؟

در همون لحظه بچه به صدا در اومد:
- بابا، بابا، گشنه، من گشنه!

- برو ببینم، من اصن نمیدونم تو بچه کی هستی، حالا رابستی یه چیزی گفت، ولی آخه سنجاب اندازه کف دست منه چطوری من با اون میتونم زندگی کرده باشم؟ اصن نمیشه...

- پس میخوای بگی حاصل زندگیت با کی بوده؟

- آلبوسسس ، میگم این اصن بچه من نیس. بچه من اینجا چی کار میکنه..البته خودمم دقیق نمیدونم، آخه نه که من خیلیها رو از مجردی در آوردم، نمیدونم حالام ال منه یا نه.

- اینجوری نمیشه، باید بفهمی بچه توئه یا نه...شاید اصن خطرناک باشه، معلوم نیست چی هم هست.

- بابا، بابا، گشنه عررررررر.

- حالا چی بهش بدیم بخوره؟

- کوفت...چه میدونم.

- پاشو، پاشو باید بفهیمی از کجا اومده، چی هست، شاید خطر ناک باشه، شاید نباید بهش اعتماد کرد، شاید...

---------------------
آقا سعی کنین ببینین که این یارو کیه و چیه، شاید خطر ناک باشه واقعا، شایدم با ولدک اینا...بعله.


[color=FF0000][b]پس قدم قدم تا روشنايي از شمعي در تاريكي تا نوري پر ابهت و فراگير!
ميجنگيم تا آخØ


Re: حمام ارشدها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۹ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۸
#5

رابستن لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۳۶ جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۱۱ چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 179
آفلاین
- لعنت به این بچه ی بی عقل ! نیگا کن تو رو خدا !

آلبوس در حالی که می خندید گفت : حالا پرسی نگران نباش ، نیمه ی پر لیوان رو ببین !

خنده ی میرتل شدت گرفت و ناپدید شد .

- پروفسور آلماچ ببخشید آلبوس من الان باید با این بچه چی کار کنم ؟

- خب می تونی بشینی خونه و بچه اتو بزرگ کنی !

- آلبوس ! من زندگی رو تعطیل کنم به این بچه ی زشت بدقواره برسم .

بچه : بابا ...

آلبوس چشمکی زد و گفت : به باباش احتیاج داره .

پرسی در حالی که سعی می کرد بچه رو از خودش دور کنه گفت : آلبوس یک فکری بکن ! این بچه مامان نداره مگه ؟

- نمی دونم

پرسی بچه رو روی زمین گذاشت و سرشو گرفت توی دستاش و گفت : نمیشه بچه رو بذارم تو همین دسشویی و هر سه شنبه بهش سر بزنم ؟

- کی باید از بچه ای به این سن مراقبت کنه ؟ پرسی تو پدرشی . راستی اسم چیه ؟

- ولمون کن بابا ، اسم کجا بوده ؟

- من برات پیشنهادی عاقلانه دارم . می تونیم از میرتل کمک بگیریم اما یک شرط داره و اون اینه که تو باید با میرتل ازواج کنی که اون بتونه مادر خونده ی بچه ات باشه ؟

- بـــــــــــــــــــــــله ؟ آلبوس جان شما اصلا پیشنهاد نده ! من میکشمش .

میرتل جیغی کشید و گریه کنان گفت : بی رحم ... پست ...

پرسی با دستاش سرشو فشار داد و گفت : با میرتل عروسی کنم مشکل حل میشه ؟

آلبوس سرشو به علامت تایید تکون داد .


ویرایش شده توسط رابستن لسترنج در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۱۵ ۲۲:۱۱:۰۷

گیلبرتو تصویری عالی از رفتار ما می دهد . به گفته ی او ، آدم ها مثل هندی ها بر روی زمین راه می روند . با یک سبد در جلو ، و یک سبد در پشت . در Ø


Re: حمام ارشدها
پیام زده شده در: ۱۹:۵۹ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۸
#4

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
دفتر دامبلدور

پرسی جیغ کشید : آل... بـــــــــــــــــــوس!
آلبوس: بوس نه بوث!
پرسی: نه باو، ببین بیا بریم حموم ببین چی اونجاست.

آلبوس با ناراحتی دستاشو زد به سینه و گفت:
- تو توی حموم بودی؟ چرا به من نگفتی؟ بد ِ بی تربیت!
- باب حموم تک نفری استفاده میشه!
- خب اومدیم من کار واجب داشتم. اومدیم من زندگی ام به حموم بستگی داشت بعد تو هم اون تو بودی، یعنی من باید برم که صحنه دار نشه؟

پرسی شانه هاش رو بالا انداخت و دست دامبلدور رو گرفت و به سمت ِ حمام کشاند.

حمام ارشد ها

پرسی و دامبلدور همون دم در پاشون لیز میخوره و تا دم حوضچه رو لیز خوران (!) ، حرکت میکنند.

پرسی و آلبوس بلند میشن، دوباره پاشون لیز میخوره !!

و این بار کارشون به ته حوضچه ختم میشه.

میرتل :

-----


آلبوس با نگاه هایی نگران ته ِ اون موجود رو نگاه میکنه. (به قول ایگور! )
- باب این که معلوم نیست چیه!
- مگه میشه؟
- آره، حالا که شده. اصلا معلوم نیست چی هستش!

پرسی حیوان رو بلند کرد. حیوان در حالی که همین طور شِررررررررررررر دستشویی میکرد لبخندی به پرسی زد.
پرسی:
آلبوس: بچه ی خودته!!
حیوون: بابا ! بابا ! پوشک ! بابا، کار خرابی !! بابا ، بزرگ ِ داره میاد !!!!

پرسی میاد حیوون رو پرت کنه که کار از کار میگذره و حیوون کوچولو گند ِ خوشگلی به لباس های چرک پرسی میزنه .

آلبوس و میرتل :


[b]دیگه ب


Re: حمام ارشدها
پیام زده شده در: ۱۵:۴۱ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۸
#3

رابستن لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۳۶ جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۱۱ چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 179
آفلاین
نکته مهم و اینا : جاسوس ولدک ؟ لرد که جاسوس نمی خواد ! پرسی که اگه جاسوس ولدی جون رو توی آب میدید همونجا سکته می زد !
_______________________________________________

اومد روی آب و گفت : ما تو حمام هم آرامش نداریم ! خیلی مدرسه ی بوقیه ... میرتل بانو این موجود جیگر زیر آب چی هستش ؟

میرتل خودشو واسه پرسی لوس کرد و گفت : نمی دونـــــــم ! ایش !

- تا اون روی منو بالا نیاوردی و من صدمه ندیدم ، بگو خواهر !

- ایش ! من داداش ندارم ! اصلا به من چه ...

- برو باو ! منو بگو از کی کمک می خوام ... پرسی زیر آب رفت و بچه رو آورد !

بچه : بابا !

- بله ؟؟ بابا زهر مار ... نمی دونم چرا هرچی بچه یتیم و ایناس من باباشونم !

بچه رو از خودش جدا کرد و گذاشتش لب وان و بازوهاشو گرفت و گفت : تو چی هستی حالا ؟ دم داری ؟

- لنتبره نیخذفب مبلادحل یالحنلس تند رلتتمنئناتتلمن !

- میرتل این بچه چی میگه ؟

- نمی دونم ! یعنی می دونم اما به تو نمی گم ! تو با من بداخلاقی می کنی !

- من اشتباه کردم عزیز دل داداش ! حالا بگو ...

- گفتش که من دم دارم چون بابام که تو باشی آدم بودی مامانم سنجاب !

- بله ؟ این حاصل زندگی من و سنجابه ؟ قدرت خدا رو میبینی ؟

- پسرم شما این تو بمون من برم این دامبلی رو بیارم ...

- بابا .. بابا ...

- پرسی دوباره همون لباس چرک هاتو تنت کردی ؟

- ولم کن بابا !


گیلبرتو تصویری عالی از رفتار ما می دهد . به گفته ی او ، آدم ها مثل هندی ها بر روی زمین راه می روند . با یک سبد در جلو ، و یک سبد در پشت . در Ø


Re: حمام ارشدها
پیام زده شده در: ۲۱:۰۸ سه شنبه ۹ تیر ۱۳۸۸
#2

پروفسور گرابلی پلنک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۹ سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۴۰ شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳
از این به بعد آواتار فقط مردونه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 621
آفلاین
- عهههه...تو چرا وایسادی؟ برو بیرون دیگه، گفتم بیرون.

بعد از اینکه همه بیرون رفتن پرسی به سمت قسمت رختکن رفت، یه ذره این پا اون پا کرد ببینه خدای نکرده آلبوس نیاد () وقتی مطمئن شد شروع کرد به باز کردن دکمه های پیراهنش که ناگهان صدایی شنید.

- کی اونجاست؟ کسی تو حمومه؟

پرسی بعد از اینکه متوجه شد آلبوس داره به اون سمت میاد به سرعت دکمه های لباسش رو بست و در حموم رو قفل کرد و سعی کرد هیچ صدایی از خودش درنیاره.

آلبوس ناراحت و غمگین از محل دور شد و پرسی دوباره مشغول شد. بعد از اینکه آخرین تیکه لباسش رو در آورد () وارد آب شد. آب گرم بود و خیلی تمیز البته کف روی اون رو پوشونده بود.

کارگردان: بوقی پس از کجا میگی تمیزه؟
نویسنده: همینطوری، در راستای تمیز نمایی هاگ.


پرسی وارد آب شد و کمی صابون ورداشت و مشغول تمیز کردن چرک های خودش شد.
میرتل در همین لحظات وارد شد:
- پرسی، مگه چرکهای چند سالست؟ مس رو هم اینجوری نمیسابن.

- مگه نگفتم نیا تو؟ بیرون بدو...وگر نه به عمو آلبوس میگم بیرونت کنه ها.

- بی جنبه، هری کی میاد پس؟

- بیرون!

میرتل از حمام بیرون رفت و پرسی به کارش مشغول شد. نوبت سرش رسیده بود. سرش رو زیر آب کرد تا خیس بشه. زیر آب حوس کرد چشاش رو باز کنه، ناگهان احساس کرد چشمش به یک موجود عجیب اما قشنگ افتاد.
- بوبی بوبو ااا بوو(پرسی زیر آب صحبت میکند. شفاف سازی: تو چی هستی؟)

موجود عجیب اما زیبایی بود، پوست سفید و یک دستی داشت و سرش نیز زیبا بود. دم بلند و سنجاب مانندی داشت. گویا بچه بود چون خیلی معصوم مینمود و خیلی کوچک بود. پرسی او را نگریست و...

....
---------------------------------
*موجوده شاید جاسوسه ولدک باشه.


[color=FF0000][b]پس قدم قدم تا روشنايي از شمعي در تاريكي تا نوري پر ابهت و فراگير!
ميجنگيم تا آخØ


حمام ارشدها
پیام زده شده در: ۱۹:۱۶ سه شنبه ۹ تیر ۱۳۸۸
#1

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
درو دیوار شیشه ای حمام به شدت خاک گرفته بود. حوضچه ی بزرگ و از جنس طلایی وسط حمام بود که خالی از هرگونه مایعی بود. نور خورشید، بعد از برخورد به شیشه و انحراف (از اون نظر ) به درون حوضچه میتابید. صدای چکه چکه ی آب در سالن خالی از آدم آنجا میپیچید. میرتل گریان هم کنار یکی از شیرها، بغل دست عکس پری دریایی نشسته بود و آه میکشید .

- پس کِی میشه این پسر ها بیان ... همین یه سرگرمی رو بعد از مرگ داشتم، اونم داره میپره!

تق.. تق ..غیژژژژژژژژژژژژژز...

در باز میشه. خاک های نشسته روی کف زمین با کوبش پای پرسی به زمین، به هوا میروند. گرابلی پشت سر پرسی سریع وارد میشه. به سقف وشیر های مسی نگاه میکنه.

- فوق العادست..
- آره، فقط یک مشکلی هست ...

و به میرتل اشاره میکنه. میرتل دستشو روی چشمانش میذاره و میگه:
- شما کارتونو بکنید، من نگاه نمی کنم!

پرسی: وارنا..
گرابلی: وارنا !
میرتل : وا ..؟
پرسی و گرابلی : وا نه ، وارنا !

پرسی از حمام بیرون میره و با یک سوت بلبلی توجه بچه ها رو به خودش جمع میکنه. طولی نمیکشه که حمام از دختر ها و پسر ها پر میشه. همه یک دستمال به دست دارند و تقریبا" همه ی آنها گریفندوری یا هافلپافی هستند.

- خوبه! خب، بچه ها ! اینجا چقدر تمیز شد.

همه ی حمام برق افتاده بود و همه جا سفید شده بود. تمام حوض از آب زلال و تمیزی پر شده بود، که بعد از هر حمام با کلر جادویی (در راستای هری پاتری شدن ) تمیز میشد. پرسی با صدای بلند گفت:

- روز های زوج دختر ها میان! روزهای فرد پسرها.. یادتون هم باشه. بوقی ها، فقط ارشد ها میان. مگه اینکه خیلی پارتی داشته باشن یا جیگر باشن. این در کلید داره، پس هر کسی نمی تونه واردش بشه! و بهتون بگم.. اینجا خیلی مرموزه ... خیلی!

و لبخند شیطانی اش رو با صدای بلندتری ادامه میده.

-پرسی ، سه شنبه ها مال ِ من!
- خفه شو بیل گومری! همتون برید بیرون .. من میخوام حمام کنم..

و بعد از رفتن بچه ها ، کش و قوسی به خودش داد و به سمت حمام رفت.

------

تذکر : *سوژه اصلی این تاپیک مال گلگومات قدیم (بارتی کراوچ فعلی)میباشد. از ایشون تشکر میکنیم.

2. این حمام فعلا" غیر مختلط هست.. از کجا میدونی، شاید مختلط شد!

3. متاسفانه با بیناموسی هم برخورد میکنن ناظر ها !

4. آقا! اینجا تا میتونید رول بزنید، بخندیم! ایول..


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۳۸۸/۴/۹ ۱۹:۴۴:۵۳
ویرایش شده توسط پروفسور گرابلی پلنک در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۱۱ ۱۶:۲۶:۱۰

[b]دیگه ب







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.