هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (لیساتورپین)



Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۱:۰۲ پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۰
#11
هری در حالی که زیر شنل نامریی بود،پشت سر پادما پتیل و ارنی مک میلان وارد کافه ی پرپرک های عاشق شد.

در حالی که سعی میکرد با کسی برخورد نکنه،جلوی در ورودی ایستاد و با دقت تمام زوج هایی رو که اونجا بودند بررسی کرد.

مطمئن بود که چو و زاخاریاس اسمیت هم یه جایی توی همین کافه نشستند.هری که از دست خیانت های چو خسته شد تصمیم داشت امروز دستش رو رو کنه و جلوی همه آبروش رو ببره.

به ترتیب همه ی میزها رو از نظر گذروند و یهو چشمش روی یکی از میزها قفل شد.

رون و هرمیون روی میزی درست در وسط کافه نشسته بودند و مشغول راز و نیاز(!) بودند!

هری در حالی چارتا چشمش 6 تا شده بود و خون جلوی چشمش رو گرفته بود طی یک حرکت انتحاری پرید وسطشون و از هم جداشون کرد.
از اونجایی که هری زیر شنل نامریی بود،هرمیون ترسید و شروع به جیغ زدن کرد!

رون با خونسردی گفت:
_ چته دختر؟هریه دیگه!هری تو اینجا چی کار میکنی؟
هری در حالی که مینشست با عصبانیت گفت:
شما اینجا چی کار میکنین؟چشمم روشن!حالا من دیگه نا محرم شدم؟حالا من باید اینجوری مچ شما دوتا رو بگیرم؟
هرمیون که در حالی که صداش میلرزید گفت:
هری باور کن ما میخواستیم بهت بگیم!ولی...

در همون حال در کافه باز شد و چو و زاخاریاس دست در دست هم وارد شدند.

هری در حالی که خیلی ناراحت و افسرده شده بود گفت:
خیر سرم پسر برگزیده ام!این همه بدبختی کشیدم 100 بار با ولدمورت جنگیدم،اونوقت زندگی خصوصیم اینقدر افتضاحه!
دوست دخترم بهم خیانت میکنه!دوستام مهم ترین چیزا رو به من نمیگن!آخه پسر برگزیده انقدر بدبخت؟
هرمیون دهنش رو باز کرد تا دلداریش بده،اما هری با طلسم خاموشی خفه ش کرد و با ناراحتی از کافه بیرون رفت تا بره یه گوشه به درد خودش بمیره!
__________________________________________
وای!عجب چیز چرتی شد!خودمم باورم نمیشه انقدر مزخرف نوشتم!


ویرایش شده توسط لیسا تورپین در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۲۴ ۱۱:۱۲:۵۸

خدا خیرت بده هیپوگریف خوشبخت!

یه همچین آدمی بودم من قبلا!


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۰:۵۷ پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۰
#12
هزارتو - معما - چمن - جرقه - ابوالهول - جام - ویکتور - طلسم - رمزتاز – هری

هری با عجله در هزارتو پیش میرفت.ردا و موهایش به خاطر گذشتن از موانع، پر از خرد های چوب و چمن شده بود.تنها فکری که در سر داشت رسیدن به جام بود و بس.
به یک دو راهی رسید.سمت چپ را برای رفتن انتخاب کرد و داشت در مسیر جدید پیش میرفت که از سمت مخالف صدایی شنید.با عجله مسیرش را تغییر داد و ویکتور کرام را دید که جلوی ابوالهول بزرگی ایستاده بود و برای حل معمای آن تلاش میکرد.هری میدانست که بی شک،جام در مسیر پشت سر ابوالهول قرار دارد.پس بدون درنگ چوبدستیش را به سمت کرام نشانه رفت و طلسمی را زیر لب زمزمه کرد.
جرقه ی سبز رنگی از چوبدستی اش خارج شد وجسد بی جان کرام،جلوی پایش به زمین افتاد.


ویرایش شده توسط لیسا تورپین در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۲۴ ۱:۰۰:۴۸
ویرایش شده توسط لیسا تورپین در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۲۴ ۱:۰۵:۵۶
ویرایش شده توسط لیسا تورپین در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۲۴ ۱:۰۷:۳۰

خدا خیرت بده هیپوگریف خوشبخت!

یه همچین آدمی بودم من قبلا!


Re: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۲۳:۵۳ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
#13
من غزاله ام.
توی اهواز زندگی میکنم.
و دقیقا 15 روز دیگه،15 ساله میشم!
از 9 سالگی شروع کردم به خوندن کتابای هری پاتر!
4 سال پیش هم تو سایت عضو بودم،ولی تقریبا دو سال بود که زیاد درگیر هری پاتر نبودم تا این که چند وقت پیش همین جور گذری اومدم تو سایت و دلم رفت و دوباره عضو شدم!
علاقه مندی هام هم کتاب خوندن و فیلم دیدن هست!یعنی هرکتاب یا فیلمی شما بگین من دیدم و خوندم!
خب،همینا بسه دیگه!نه؟


خدا خیرت بده هیپوگریف خوشبخت!

یه همچین آدمی بودم من قبلا!


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۲۳:۲۴ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
#14
1. مهمترین انگیزه شما برای عضویت در الف دال چیست ؟
دلیل اصلیم که والا فعالیت بیشتر تو سایته!ولی دلیل الف دال پسند:خدمت به سفیدها و نابودی سیاه ها!

2. فکر میکنید اگر به عضویت الف دال در بیایید،چه کمکی میتوانید به این گروه بکنید ؟
من تو طلسم ها ی دفاعی و طلسم های شوم کارم درسته!تو مبارزه به دردتون میخورم!

3. در صورت مواجه شدن با یک دشمن بیگانه (یک مرگخوار و یا یک جوخه ای) چه عکس العملی نشان میدهید ؟
طلسمش میکنم دیگه!البته اول با محلول راستی ازش حرف میکشم!

4. آیا حاضر به فدا کردن جان خود برای این گروه هستید ؟
راستش من آدم جون دوستی ام!ولی حالا به خاطر اهداف برتر و اینا،حاضرم!

5. به نظر شما بزرگترین هدف گروه الف دال چیست ؟
تو کتاب که مبارزه با آمبریج بود!
ولی کلا فکر کنم نابودی سیاهی!

6. اگر یکی از یاران و دوستان وفادار شما خیانت کند و به عضویت مرگخواران در بیاید،چه رفتاری نشان میدهید ؟
من با خیانتکارا دوست نمیشم!

7. نظر خود را درباره کلمات زیر بیان کنید :

ریش: اییییییییشششششششششش!!!!!!!!
طلسم های ممنوعه: نچ نچ نچ!!!!:no:
الف دال:یه سری بچه خفن با استعداد که خیلی سفیدن!
ارباب سیاهی : کچل!
___________________________________
من دقیقا نمیدونم برای عضویت چه شرایطی باید داشته باشم!امیدوارم که پر کردن همین فرم کافی باشه!


ویرایش شده توسط لیسا تورپین در تاریخ ۱۳۹۰/۶/۲۳ ۲۳:۳۴:۲۶

خدا خیرت بده هیپوگریف خوشبخت!

یه همچین آدمی بودم من قبلا!


Re: چه كسي باعث مرگ سيريوس شد؟!!
پیام زده شده در: ۱۱:۲۴ چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
#15
بدون شک هری پاتر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


خدا خیرت بده هیپوگریف خوشبخت!

یه همچین آدمی بودم من قبلا!


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۱ شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۰
#16


خدا خیرت بده هیپوگریف خوشبخت!

یه همچین آدمی بودم من قبلا!


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۰
#17
سلام.
این تاپیک دوباره راه اندازی میشه، برای اعضایی که میخوان نوشتنشون رو تقویت کنند تا بتونن تو رول نویسی موفق تر باشن، یا هر کسی که دلش می خواد خلاقیتشو نشون بده، یا کسایی که به یاد گذشته ها دوست دارن در مورد یه عکس نمایشنامه بنویسن!
همون طور که احتمالا می دونین کارگاه نمایشنامه نویسی قبلا یکی از مراحل ورود به رول پلینگ بود، اما مدتیه به خاطر راحت تر شدن روند کار، این مرحله حذف شده.
وقتی دوباره به سایت برگشتم، حس کردم جای خالی این تاپیک یه جورایی دل تنگم کرده...!!! پس با اجازه ی ناظرا تصمیم گرفتم دوباره راش بندازم... شاید بعضیا هم حس منو داشته باشن!!!

هر چند وقت یک بار،عکس جدیدی گذاشته میشه و اعضا باید در مورد اون عکس یه نمایشنامه بنویسند.
در مورد نکاتی هم که باید برای نوشتن نمایشنامه رعایت کنید،
بهتره که به
پست آمبریج مراجعه کنید.


خدا خیرت بده هیپوگریف خوشبخت!

یه همچین آدمی بودم من قبلا!


Re: گفتگو با ناظرين انجمن كينگزكراس
پیام زده شده در: ۱۶:۴۴ شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۰
#18
خب برای راه انداختن دوباره ی تاپیک باید چیکار کنم؟


خدا خیرت بده هیپوگریف خوشبخت!

یه همچین آدمی بودم من قبلا!


Re: گفتگو با ناظرين انجمن كينگزكراس
پیام زده شده در: ۱۷:۵۷ جمعه ۱۸ شهریور ۱۳۹۰
#19
آنتونین با من بودی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آنتونین دالاهوف با من بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خب خیلی دوست دارم اینکارو بکنم،ولی از همین الان بگما!من جنبه مسئولیت ندارم!:D
ولی جدی،چجوری باید اینکارو کنم؟یعنی به هون روش قدیمی که هرچند وقت عکس جدید بذارم و بقیه درباره ش بنویسن؟



کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۱ جمعه ۱۸ شهریور ۱۳۹۰
#20
سلام.
یه سوال دارم:قبلا برای ورود به ایفای نقش،به جز بازی با کلمات و معرفی شخصیت،باید تو کارگاه نمایشنامه نویسی هم تایید میشدیم.
چرا اثری از این تاپیک نیست؟
به نظرم برای بهتر نوشتن تازه واردا تمرین فوق العاده ای بود.







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.