❞ اطلاعات شخصی ❝•

نام: هلگا
نام خانوادگی: هافلپاف
تاریخ تولد: قرون وسطی(دقیق مشخص نیست)
محل تولد:دانمارک
ملیت:اسکاندیناوی
محل زندگی:دانمارک_نروژ_سوئد
تایپ شخصیتی: شفادهنده_INFP


•❞ مشخصات جادوگری ❝•

گروه هاگوارتز: هافلپاف
جبهه:بنیان گذار هاگوارتز
رده‌ی خونی: اصیل زاده
پاترونوس: گورکن
چوب دستی: چوب درخت اکالیپتوس رنگین کمان ، مغز پر ققنوس ، ۲۴ اینچ ، انعطاف پذیر *
توانایی: استاد معجونها_کنترل گیاهان_صحبت با حیوانات_ایجاد صاعقه_ذهن خوانی _دفاع در برابر جادوی سیاه و مهمترین مهارت استفاده مهارتها در راه درست
شی:فنجان هلگا هافلپاف


•❞ ظاهر و جزئیات اخلاقی ❝•

چهره: موهای فر و مشکی به تیرگی آسمان نیمه شب با چند لایه موی قرمز رنگ در وسط آنها ، چشمهای کهربایی درخشان ، پوست سفید ، لب های سرخ رنگ،با یک خال کوچک کمرنگ روی گونه ی سمت راست،مژه های پر و بلند،دماغ کوچک و سربالا ،صورت تقریبا گرد با گونه های برجسته و سرخ رنگ که باعث میشد همیشه کم سن و سال تر بنظر برسد
ظاهر: پیراهن های مجلسی و گران قیمت (در روزهایی که به جنگل میرود ترجیحا خیلی ساده تر لباس میپوشد)، موهای باز با یک ریسه طلایی روی آنها،کفشهایی که همیشه تمیز هستند،با دستکشهایی که با لباسها هماهنگ هستند
اخلاق: کم حرف ، مهربان ، ذهن خلاق ، بینهایت باهوش ، بسیار حساس ، بسیــــــــــار درسخون ، آرمانگرا ،شخص ادراکی ،مشاور بالقوه


•❞ علایق و تنفرات ❝•

علایق:دفاع در برابر جادوی سیاه ، کتاب خواندن ، بازی کردن با موجودات جادویی ، دوئل کردن ، نقاشی روی بوم ، نویسندگی (نوشتن دستور پخت غذاها و معجونهایی که برای ادامه در هاگوارتز به آنها نیاز داریم)، رسیدگی به حیوانات، آشپزی ، موسیقی ، کوییدیچ،پرواز،تغییرقیافه و گشت زدن در شهر برای سنجش امن بودن شهر
تنفرات: دروس ماگلی ،تنبیه کردن افراد



ببین درسته که به موارد زیادی به صورت موردی درباره این شخصیت اشاره کردی، اما اصلی‌ترین توضیحاتی که نیاز بوده یعنی زندگینامه این شخصیت که اتفاقا معروف هم هست رو هیچی ازش ننوشتی. لطفا بعدا حتما برگرد و معرفی شخصیتت رو کامل کن.

تایید شد.

سلام کلاه عزیز
من اکثرا مهربونم ولی وقتی خشمگین بشم کسی جلو دارم نیست
عاشق موسیقی و نقاشیم
ولی ارواحم دوست دارم
در کل روحیه ام ترکیبی از خشن و مهربونه
به مار خیلی علاقه دارم
از ماجراجویی خیلی خوشم میاد
همینطور رهبر خوبیم
سعی میکنم مشکلاتو با فکر حل کنم بیشتر تا با زور ولی خب اگه با زور حل بشه چرا که نه؟
اکثرا میتونم بدون زور مردمو وادار کنم کاری که من میخوام رو انجام بدن
تو کار گروهی با همه کنار میام جز
کسایی که ازشون انرژی بدی بگیرم
رنگای زیادیو دوست دارم چون همشون رنگ طبیعتن
تایپ شخصیتم INFPعه
یکمی نا منظمم و برنامه ریزی خاصی ندارم
بدون هدف نمیتونم قدم بردارم
ولی تو مدیریت بحران خیلی خوبم وبارها تونستم از موقعیتای سخت سربلند بیرون بیام
توی تست هایی که تا حالا دادم اکثرا جزو گروه ریونکلا افتادم
خیلی خرخون نیستم ولی همیشه جزو برترینای کلاس خودم بودم و حتی مدرسه
اکثرا فک میکنن آدم شیطونیم اما در واقع خیلی آرومترم
وقتی که مشکلات میاد سراغم استرسمو مشکلاتمو توی صورتم نشون نمیدم و خیلی عادی رفتار میکنم یعنی تو تظاهر خیلی خوبم
شاید چیزای زیادی هست ولی خب همشون دیگه یادم نیست خودت تصمیم بگیر...

خنده، کلاه، رنگ، منظور، تلخی، قدرت، کاغذ پوستی، پله، تردید، عطسه

صبح قشنگی بود اما بهتر از آن ،این بود که در هاگوارتز شروع می شد باورنکردنی بود ؛بالاخره من هم میتوانستم به کسی که آرزویش را داشتم تبدیل بشوم.
شب گذشته که کلاه را بر سر گذاشتم خیلی ذوق زده بودم
که کلاه گفت:
_اممم کمی سخت است تردید دارم،در وجودت عشق میبینم وهوشی که میخواهی در راه درست از آن استفاده کنی میتوانی در گروه گریفیندور خیلی موفق باشی و حتی شخص خیلی قدرتمندی شوی،اما تو دوست داری مانند مادرت باشی درست است؟
_بله کلاه عزیز, مانند او:)
_ریونکلاااا
با خنده پیش رفتم تا به گروهی که انتظارش را داشتم برسم شاید افراد گریفندور خیلی خوب بودند اما عشق و محبتی که اینجا خواهم یافت هیچ وقت در هیچ گروه دیگری پیدا نخواهم کرد از طرفی رنگ آبی آههه چه دلنواز!لباسم راپوشیدم و دویدم که از پله ها پایین بروم نکند که دیر به اولین کلاس خود برسم!ولی امان از این پله ها!!!
_ببخشید پروفسور نمی‌خواستم دیر برسم اما امان از این پله ها:(
_شما سال اولی ها باید یاد بگیرید کمی رسمی تر صحبت کنید!
_منظورم این بود که متاسفم بابت تاخیرم!
_آهه از دست شما سال اولی ها بنشین و کتابت را باز کن و روی کاغذ های پوستی ات شروع به نوشتن کن!
تمام مدت کلاس را عطسه زدم چون هم کلاسی گریفندوری ام مدام مشتاق این بود که جادو هایی که حتی نمیتوانست وردشان را هم درست تلفظ کند انجام دهد و با این حساب کتابش را خاکستر کرد!



یه سری اشکالات داشت پستت که می‌خوام بهشون اشاره کنم.
- برای نوشتن دیالوگ به جای آندرلاین "_" از خط تیره استفاده کن "-".
- با علائم نگارشی و خصوصا با تاکید ویژه روی نقطه، آشتی کن لطفا. جملات رو پشت سر هم ننویس بدون این که هیچ علائم نگارشی‌ای در پایانشون بیاری! نقطه بذار!
- دیالوگ‌ها باید به زبان عامیانه نوشته بشن نه کتابی.
- کلماتی که ازشون استفاده کردی رو هم متمایز از سایر متن نکرده بودی!

با این حال نمی‌خوام اینجا متوقفت کنم و امیدوارم وقتی وارد ایفای نقش شدی این موارد رو رعایت کنی.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی