نام : لی لی اونز
گروه : گریفندور
یه توضیح کوچولو : لی لی مشنگ زاده هست یه خواهر به نام پتونیا اونز داره که بعد از مردنش هری پیش اون بزرگ شد . اولین بار سیوروس اسنیپ به اون میگه که جادوگره . بعد از این که وارد هاگوارتز شد عاشق جیمز پاتر میشه و بعد از ازدواجشون در دره ی گودریک ساکن می شن . و بحدش هری رو به دنیا میاره و وقتی هری یه ساله بوده به دست لرد ولدمورت کشته می شه در ضمن عضو محفل بوده و استعداد زیادی هم تو معجون سازی داشته .
چوب دستی :انعطاف پذیر - 33 سانتی متر - دارای موی تک شاخ
تایید شد!
ویرایش شده توسط saghar_t در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۷ ۱۴:۴۴:۲۳
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۸ ۱۷:۵۸:۱۰
هری پاتر در حالی که روی صندلی محبوب خود نشسته بود به محتوای روزنامه ی مورد علاقه ی خود که در چند وقت اخیر افتتاح شدو بود نگاه می کرد .بعد از اینکه روزنامه را تمام کرد دستش را در جیبش برد و ناگهان دستش با چیزی تماس پیدا کرد .وقتی ان را بیرون آورد دید مدالی است که خیلی وقت پیش در سال چهارم تحصیلشاندر هاگوارتز در کتابخانه از هرمیون گرفته بود . هری چشمانش را بست و با خود عهد کرد که تا زمان مرگ این مدال را نزد خود نگه دارد
تایید شد!
ویرایش شده توسط saghar_t در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۴ ۱۳:۳۴:۵۰
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۴ ۱۳:۴۶:۴۷
خاموش-اسرار آمیز-ظاهر-عجیب-وفادار_سوار-زمزمه-گروه.
همه جا خیلی تاریک است .همه ی چراغ ها خاموش هستند . واقعا فضای اسرار آمیزی است. وفا دار ترینیار لرد سیاه با ظاهری عجیب در حالی که با خود زمزمه می کند( به زودی همه ی افراد گروه گریفندور را از بین خواهم برد)سوار جارویش می شود
لطفا با این کلمات داستان بنویسید:
کتابخانه - مرگ - روزنامه - محتوا - محبوب - افتتاح - گردش - اولین - مدال - اخیر
ویرایش شده توسط saghar_t در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۱ ۱۳:۱۱:۰۰
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۲ ۹:۳۷:۵۴