مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم میرساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامهریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیتهای شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.
1. وقتی بابای هری مرد. 2. وقتی ننه هری مرد. 3. وقتی که لرد ولدمورت ننه بابای هری رو کشت. 4. وقتی که فهمیدم هری یتیم شده.
من اونجا بودم، من خودم اون جنازه( اینجا رو سوزونده بودن) رو بغل کردم. من خودم با چشم خودم غمناک ترین صحنه کتاب رو دیدم!
دیگه تو یکی صحبت از رنک نکن جون من ! همین رنکی که بالای سرته رو که همه می دونیم چجوری گرفتی ! یه ماه آویزون ملت شده بودی که بیاین تو رو خدا به من رای بدین توی بهترین نویسنده ! با این کاراتون حق اون بارتی مظلوم رو خوردی ! کسی هم خواست بیاد به من بگه تا آرشیو مسنجر و صحبت های جمیز رو بدم .
1. وقتی بابای هری مرد. 2. وقتی ننه هری مرد. 3. وقتی که لرد ولدمورت ننه بابای هری رو کشت. 4. وقتی که فهمیدم هری یتیم شده.
آقای وزغ محترم.
وای نگو!
مرگ دامبلدور مرگ من بود!
یه هفته که نه ولی پنج دقیقه به خاطرش دپ بودم آقای وزغ!
رنک بهترین نویسنده بحث های هری پاتری هم مال خودمه امسال! سعی نکن رقابت کنی با من!
اون جایی که توی کتاب 6 فلور گونه هری رو می بوسه واقعا تاثیر گذار بود . نه شما فکر کن... فلور ، دختر به اون جیگری و نازی میاد هری پسری به اون سیفیت میفیتی رو بوس میکنه ! ای جان ! اوووف ! من واقعا اشکم جاری شد وقتی این تیکه رو خوندم ، تا یه هفته بعدش هم هر وقت یادم می افتاد میزدم زیر گریه !!! من اگه کارگردان شاهزاده دورگه بودم کل فیلم رو به روابط عاشقانه هری و فلور اختصاص میدادم و آخرش هم پنج دقیقه راجع به مرگ دامبلدور می ساختم !