هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۵

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
تعداد دیگر از مرگخوار ها در اطراف ساختمان ظاهر شدند
اینبار مرگخوار ها برای جنگ پیشقدم شده بودند و آمادگی کامل داشتند
ولی ارتش وزارت خونه کاملا غافل گیر شده بود .

جنگ در فضای باز بدون هیچ پناهگاهی چیزی نبود که هیچکدوم از طرفین دمبالش باشن

وقتی تعداد طلسم های شلیک شده افزایش پیدا کرد دیگه کسی نمتونست اونجا دوم بیاره بیشتر ارتشی ها عقب نشینی کردن تا پشت دیوار ساختمون های اطراف پناه بگیرن مرگخوار ها هم به داخل ساختمان تلویزیون برگشتن اونجا میتونستن از طریق پنجره ها مراقب اوضا باشن و البته در صورت نیاز هر دوگروه باز میتونستن برزین توی اون فضای باز ولی این کار منطقی به نظر نمیرسید

در هر حال مرگخوار ها وظیفه ی مهمتری داشتن
اون ها باید از برنامه های خودشون رو از تلویزیون پخش میکردن

بلاتریکس دوباره به استدیو ی خبر رفت تا اعلامیه های جدید ارببش رو بخونه

ولی ارتشی ها باید مانع پخش خبر میشدن برای همین دوباره تصمیم گرفتن به ساختمون حمله کنن

نقشه ی جالبی برای این کار کشیده بودن اون ها به سه گروه تقصیم شدن گروهی از پشت دیوار ها به سمت ساختمون جادور میفرستاد تا حواس مرگخوار ها رو پرت کنه گروه دیگه ای وظیفه داشت توی اون محوطه باز با مرگخوار ها درگیر بشه و گروه سوم باید وارد ساختمون میشد

ارتشی ها به ساختمون حمله کردن گروه های دوم و سوم به محوطه ی باز رسیدن گروئهی از مرگخوار ها از ساختمون خارج شدن تا جلوی ارتشی ها رو بگیرن بقیه ی مرگخوار ها توی طبقات ساختمون موضع گرفته بودن و از اونجا مانع نزدیکی گروه نفوذی به رهبری آرتیگوس دامبل میشدن

جنگ به شدت ادامه داشت تعدای از هر دوگروه کشته و زخمی شده بودن
ولی رسیدن به در ساخمون غیر ممکن بود
برای همین آرتیگوس دوباره فرمان عقب نشینی داد اون ها به یه نقشه جدید احتیاج داشتن ولی نقشه ی مرگخوار ها به خوبی اجرا میشد
همه ی مردم داشتن به سخرانی بلاتریکس گوش میدادن



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۴ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
لحظاتی بعد تلویزیون همه ی جادوگرا به طرز عجیبی به کار افتاد.
تصویر سرد و بیروح بلاتریکس روی صفحه های نمایش همه ی تلویزیونها نمایان شد.
بلا شروع به صحبت کردن کرد:مردم دنیای جادوگری ، جادوگر TV و روزنامه ی پیام امروز به تسخیر لرد سیاه در آمده اند.به لرد سیاه بپیوندید باشد که رستگار شوید...
بلاتریکس لحظه ای از حرف زدن باز ایستاد.یکی از مرگخوار چیزی رو در گوش بلاتریکس گفت.بلاتریکس رو به مسئول شبکه کرد و گفت:"دیگه بسه.قطعش کن."
سپس با سرعت به سمت در خروجی به راه افتاد.


آرتیکوس به همراه ارتش وایت تورنادو با آرایش منظمی جلو در ورودی ایستاده بودند و منتظر عکس العمل سیاها بودن تا حمله رو شروع کنن.


بلا از پنجره نگاهی به بیرون انداخت و جمعیت زیادی با لباسهای یکپارچه و چوبدستی های آماده رو دید که گویی منتظر کوچکترین حرکتی بودن تا ساختمون رو رو سر مرگخوارا خراب کنن.
بلا رو به گری بک که در کنارش بود کرد و گفت:سریع با لرد سیاه تماس بگیر و درخواست نیروی کمکی کن.اینا خیلی زیادن.


بیرون از ساختمون آرتیکوس داشت دستورات لازم رو به افراد ارتشش می داد.
بالاخره نوبت به هدویگ رسید.آرتیکوس رو به اون کرد و گفت:
"فعلا همراه بقیه بجنگ.وقتش که رسید بهت می گم تا تعییر شکل بدی و از پشت غافلگیرشون کنی."
هدویگ:"چشم قربان.می تونم بپرسم چرا اعضای محفل با ما نیومدن؟"
آرتیکوس به سرعت جواب داد:"اونا رفتن تا به وضع پیام امروز رسیدگی کنن.مثل اینکه مرگخوارا همزمان به هر دو محل ..."
صدایی پاقی آرتیکوس رو از ادامه ی صحبت بازداشت.
آرتیکوس مرگخواری رو که دید که درست جلو در ورودی آپارات کرده بود.درست در کنار اون مرگخوار دیگه ای آپارات کرد و بعد از اون مرگخوار دیگه ای.تعدادشون همینطور بیشتر می شد.
ناگهان در ورودی ساختمون با شدت باز شد و بلاتریکس به همراه چند مرگخوار دیگه از اون خارج شدن.
بلاتریکس به سرعت چوبش رو به سمت آرتیکوس گرفت و طلسمی سبز رنگ رو به سمت اون فرستاد.اما آرتیکوس با چابکی جاخالی داد و چوبدستیشو به سمت بلاتریکس گرفت.
جنگ دوباره آغاز شده بود...




Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۱:۱۰ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۵

لرد بلرویچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۳ یکشنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۴۴ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۲
از bestwizards.com
گروه:
کاربران عضو
پیام: 403
آفلاین
لحظه ای بعد از رفتن لرد بزرگ همه جا سرد و تاریک باقی ماند بدون هر گونه اتفاقی,10 دقیقه بعد بالاتریکس متوجه نوری که از پنجره می دید شد,مردی با شنل سفید و بلند و با محاسنی بلند و سفید که به زانو هایش می رسید نزیک می شد,بالا تریکس تعدادی دیوانه ساز را به طرف آن شخص نا شناس فرستاد که همگی از او دور می شدن,مرد نزدی نزدی ونزدیکتر شد صدا های عجیبی از نزدیکی مرد می آمد صدایی شبیه به صدای ناله گرگی زخمی,بالا تریکس با وردی خود را از پنجره بیرون برد و بر روی چمن فرود آمد ,قیافه مرد برای او مشهود تر شد
بالا تریکس با تعجب,و با پوز خندی:آه خدای من آرتیکوس هه هه هه انتظار دیدن تو را در این جا نداشتم
آرتیکوس دامبلدور :من در برخی از مواقع به جای این که افرادم را برای مبارزه با تو بی ارزش بفرستم خودم برای بهم ریختن نقشه های پوچ تو و آن اربابت پیش می آیم
بالا تریکس با قیافه ای خشمگین که لاغری سورتش را دو چندان می کرد جواب داد:ای معجود پست تو چگونه اسم سرور من را به زبانه کثیفت می آوری لعنتلرد بر تو باد
در همین هین بود که وردی را به سمت آرتیکوس پرتاب کرد و آرتیکوس هم به کمی خوش شانسی توانست جان سالم به در ببرد
آرتیکوس که ترسیده بود از رو ی زمین بلند شود و با ایجاد یک سپر مدافع که ورد های بالا تریکس را خنثی کند گفت:من من ....آدم با هم مزاکره کنیم ولی جوابم را گرفتم به افرادم می گم که جادو گر تی وی را از شما بگیرند
و در هنگام رفتن با خشم گفت:جنگ بزرگی در راه است نابود خواهی شد
بالا تریکس هم با فرستادن چند ورد او را بدرقه می کرد,پس از رفتن آرتیکو بالاتریکس به سمت جادو گر تی وی بازگشت ,از شدت عصبانیت در هنگام بالا رفتن تعدادی از در ها را از جا کند,به اتاق پخش رفت و در آنجا بر روی میزی که نزدیک شمینه بود نشست سکوت همه جا را فرا گرفته بود تنها صدایی که می آمد ترق و تروق چوبهای داخل شومینه بود.او یکی از کارمندان را که هنوز داخل ساختمان مانده بود و در حال دویدن از در جلوی در اتاق پخش بود با وردی به داخل اتاق آورد او را کشا کشان بر رو ی میزی در کنار خود نشاند و با صدایی خسته و عصبانی,بدون آنکه در صورت مرد نگاه کند شروع به حرف زدن کرد و گفت: می خواهم برنامه را به روی آنتن ببری حرفهای زیادی برای گفتن دارم .........
---------------------------------------------------------------------------
این پست را ادامه دهید برای بهتر شدن جنگ


ویرایش شده توسط جرج ویزلی در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱۴ ۱۱:۴۸:۵۰

هریپاتر را هنوز هم دوست میداریم


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۵:۲۲ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۵

سالازار اسلیترینold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۵۴ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷
از تالار اسرار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 272
آفلاین
ساعت دوازده شب! پشت صحنه جادوگر تی وی:

متصدی پخش برنامه ها با قیافه ای خواب آلوده نواری از آرشیو موسیقی بر میدارد و یکی دیگر از آن موسیقی های لایت همیشگی را که در این ساعت به درد میخورد روی آنت میفرستد!
سکوت سنگین نیمه شب بر همه جا حکم فرماست! صدای غیر از چرخش نوار بتاکم در دستگاه نمی آید ! چندین طبقه پایین تر نگهبان در حالی که چراغ قوه ای در دست دارد در حال سرکشی از اتاق هاست و وظیفه همیشگی اش را انجام میدهد! همه ی اتاقها خالی بود! لااقل اینطور به نظر میرسید که خالی است! نگهبان بر روی پاشن چرخی زد و خواست به طرف میزش که در جلوی درب ورودی بود برگردد! اما گوشش صدایی را از اتاق پخش شنید! قاعدتا کسی جز متصدی پخش در آنجا نبود!برای لحظه ای مردد ماند و سپس! راهش را به سمت اتاق پخش کج کرد!
در نیمه باز بود! به آرامی در را کامل باز کرد!
- خدای من!
این آخرین چیزی بود که قبل از غرق شدن در پرتوی سبز رنگ گفت!
بلاتریکس به سرعت چوب دستی اش را به سوی پنجره گرفت و نوری نقره ای رنگ را روانه آسمان کرد! هوا رو به سردی رفت! سرمای غیر طبیعی همه جا رو فرا گرفت! در پهنای آسما سیاه شب گوی دو شنل را باد بلند کرده و به این سمت می آورد! دیوانه سازها در محوطه پشتی جادوگر تیوی به زمین لغزیدند! بلاتریکس نگاهی کرد و سری تکان داد! دو دیوانه ساز به سمت در اصلی رفتند و در آنجا مشغول نگهبانی شدند! گری بک به همراه چند گرگینه ناشناس ظاهر شد گرگمردها و گری بک به قسمت های مختلف ساختمان رفتند و هر یک اداره قسمتی را بر عهده گرفتند! بلاتریکس بعد از اینکه از تثبت اوضاع با فرا خواندن 5 دیوانه ساز دیگر به عنوان محافظ خیالش راحت شد مقداری پودر در اتش ریخت! صورت مار مانند لرد تاریکی بر شعله های آتش ظاهر شد! بلاتریکس تعظیم کرد
- ارباب تکل ساختمان جادوگر تی وی تحت کنترل ماست! با توجه به جادوهای حفاظتی شما! هیچ غولی نمیتونه وارد این محدوده بشه! و همچنین کوچکترین حرکت اعضای مخفل و ارتش وایت تورنادو گزارش میشه! آمادگی نیرو ها بسیار بالاست! و نیرو های کمکی در فاصله کمی موضع گرفتند!
ولدمورت با نگاه سرد همیشگی که حتی شعله های آتش بخاری هم نمیتوانست آن را گرم جلوه دهد مختصر و مفید گفت
لرد تاریکی : خوبه! منتظر دستور بعدی باشید و آنجا را حفظ کنید!
با صدای پاق خفیف بلاتریکس سرش را بلند کرد! بلند شد و ایستاد با چوبدستی اش تعداد بیشتری دیوانه ساز ظاهر کرد! پس از آن بر روی صندلی نشست! و منتظر ماند!
-=-=-=-=-=-=-=-=-
توجه توجه ادامه جنگ تاپیک دژ مرگ (شکنجه گاه جادوگران سفید ) به این تاپیک رسیده است!
نکته اول : فقط طرفین سییاه و سفید یعنی طرفین جنگ با توافق کامل با یکدیگر میتوانند جنگ را پایان بدهند!
نکته دوم : هیچ شخصی در هیچ مقام اجازه اتمام جنگ ندارد! مگر در مسائل فنی سایت!
نکته سوم : ژانگولر بازی اضافی ممنوع فکر کردین ما بلد نیستیم؟
نکته چهارم و آخرین نکته : جادوگر تی وی تحت کنترل نیروهای سیاه درآمده ! (لطف از عقب و جلو زیر میز توش ظاهر نشید چون قرار نیست بتونید! ) جنگ در محوطه جلوی جادوگر تی وی برای رسیدن به در وروودی صورت میگیره! زین پس اسم اینجا ولدمورت تی وی میباشد!

با تشکر سلطان جادوی سیاه سالازار اسلیترین


نمایشنا


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۸:۱۲ یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۵

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
حقيقتي هزاران سال خفته!قسمت پاياني!!!
تصوير اين جمله با حروفي قرمز رنگ در صفحات هزاران تلويزيون جادوگري ظاهر شد و پس مدت كوتاهي زمينه پشت نوشته نيز از رنگ سفيد به نقاشي شير قدرتمندي با يالهايي طلايي رنگ و ماري سبز رنگ با خطوطي نقره اي در پشت بدنش،سعي در مغلوب كردن يكديگر بودند و در پشت سر هر يك از آنها جادوگري ايستاده و به آنها فرمان ميدادند.
در اين ميان تصوير مجري برنامه با صورتي مستطيلي شكل و تراشيده ظاهر شد.مجري برنامه در حالي اشك از چشماش در ميومده.. شروع به سخن گفتن كرد:

-سلام به شما بینندگان عزیز...امروز با آخرين برنامه از سري برنامه هاي((حقيقتي هزاران سال خفته)) در خدمتتون هستيم..آقاي كرام بفرماييد!!!

كرام در حالي كه رنگ صورتش از عصبانيت سياه شده بوده ميگه:سلام عرض ميكنم در خدمتتون هستم

مجري:خب صحبتهاتونو شروع كنيد!!!

تصوير آرتيكوس نقش ميبنده:
نقل قول:

کرام عزیز این دلیل نمیشه که مرلین قادر به انجام اینکار نبوده کس دیگری نتوانسته آن را انجام بده...
گفته شما مانند این است که یک شاگرد هاگوارتز به یکی دیگر بگوید چون من این کار رو نمیتوانم بکنم پس تو نیز نمیتوانی!!


كرام كه از خشم داره ميلرزه ميگه:تحريف شده شماييد!!شما مرلين كبير(رپ الف)((ريشش در پناه آسلام باد!)) رو با شاگرد هاگوارتز يكي ميدونيد؟مرليني كه قويترين جادوگر دنيا بوده!!پدر همه جادوگران رو؟

آرتيكوس باز به سخن در مياد:
نقل قول:

بعد کرام عزیز در معجون لرد سیاه به جز استخوان خون دشمن و گوشت خادم نیز بود.خون دشمن مطمئنا نباید با او میساخت ولی با فرآیندهای انجام شده در معجون این امکان پذیر شد که بتواند از آن استفاده کند.


كرام اينبار ديگه داره منفجر ميشه:خب كه چي؟به هر حا ذره اي از اصالتش بايد در داخل معجون ميبود!!خون دشمن براي اين بود كه ديگر از آسيبهايي كه قبلا توسط شخص كله زخمي خورده بود در امان بمونه!!!....من دليل اين سفسطه بازي ها رو نميدونم!!!

و بار ديگر آرتيكوس..
نقل قول:

یعنی واقعا پسر گودریک که به نظر شما میخواسته شرف خانواده را نگه دارد به طور علنی اجازه چیزی را میخواهد که چیزهایی را بر روی شمشیر حک کرده است را غیر واقعی نشان دهد؟
و بعد شما به نکته بعدی من جواب ندادید که فقط بنیانگذاران قادر به پنهان کردن ارثیه خود در کلاه هستند!طبق آن گفته چنین عملی از پسر گودریک غیر ممکن و غیر واقعی است.


كرام پوزخندي ميزنه و ميگه:اين ديگه مسخرست!!!پسر گودريك فكر ميكرده ميتونه مردمو گول بزنه ولي زما نثابت كرد كور خونده بوده!!!
اگه قرار بود كه بنيانگذاران هاگوارتز بتونن ارثيه خود را در كلاه پنهان كنن..پس چرا در كلاه ارثيه اي از هافلپاف و ريونكلا نيست؟مگه كلاه شعبده بازيه كه هي چيز دربيارن از توش!!!!؟انباري كه نبوده!!؟كلاه گروهبندي بوده!!

آرتيكوس بار ديگر به سخن مياد
نقل قول:

در آن زمان وزارت سحر و جادویی وجود نداشته است که چنین قانونی با محتوا رفتن به زمان بدون تغییر تاریخ وجود داشته است.در آن زمان کسی که سفر به زمان رو برای اولین بار ممکن کرده است آیا نمیتوانست به طور پنهانی نیز از آن استفاده کند؟چیزی که از قبل وجود نداشته است

كرام باز بلند ميشه يفه مجري رو ميگيره:آخه چرا اين افراد نا آگاهو دعوت ميكني بيان؟كه تشويش اذهان عمومي كنند؟همه ميدونن كه تغيير در زمان ربطي به وزارت سحر و جادو نداره...تغيير در زمان باعث بدبختي خود فرد ميشه و حتي اگه خودش خودشو ببينه ممكنه خودشو بكشه!!
اين موضوع براي خود پسر گودريك هم خطرناك بوده..به وزارت سحر و جادو چه ربطي داشته؟پسر كودريك ميدونسته كه نميتونه در تاريخ تغييري ايجاد بده..چون براي خودشم خطرناك بوده!!!!

يهو در باز ميشه و آرتيكوس مياد تو
آرتيكوس فرياد ميزنه:كي به من گفته بود نا آگاه؟
كرام يقه مجري رو ول ميكنه...مجري از ترس قايم ميشه!!!

هر دو تاشون چوبدستي رو ميكشن بيرون!!!
به هم تعظيم هم نميكنن..رو در رو..از خشم هر دو دارن منفجر ميشن!!!

به هم طلسم پرتاب ميكنن...طلسمها كمونه ميكنه و ميخوره تو دوربين!!
وبرفك!!!
-------------
درپايان فكر كنم ديگه اين موضوع تموم بشه بهتره..چون حوصله همه رو سر برديم!!!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱:۰۸ یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۵

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
حقيقتي هزاران سال خفته!
تصوير اين جمله با حروفي قرمز رنگ در صفحات هزاران تلويزيون جادوگري ظاهر شد و پس مدت كوتاهي زمينه پشت نوشته نيز از رنگ سفيد به نقاشي شير قدرتمندي با يالهايي طلايي رنگ و ماري سبز رنگ با خطوطي نقره اي در پشت بدنش،سعي در مغلوب كردن يكديگر بودند و در پشت سر هر يك از آنها جادوگري ايستاده و به آنها فرمان ميدادند.
در اين ميان تصوير مجري برنامه با صورتي مستطيلي شكل و تراشيده که بر خلاف برنامه های قبل،لباس چروکیده ای بر تن داشت ظاهر شد.مجري برنامه با لبخندي شروع به سخن گفتن كرد:
-سلامی دیگر به شما بینندگان عزیز!بار دیگر با آرتیکوس دامبلدور هستیم تا دفاعیه خود را در مقابل گفته های آقای کرام ارائه دهند.امیدوارم مورد توجه شما قرار بگیرد...
آرتیکوس که از گوشهایش دودی به شکل کدهای شکسته شده گریفیندور بیرون می آمد گفت:
-بله...بریم تا جوابگو باشیم!

تصویر آشنای کرام بار دیگر بر روی صفحه تلویزیون ظاهر شد.
نقل قول:
كرام كتاب ((من مرلين،نميدونم چند سال دارم!!)) رو باز ميكنه....و اشاره به صحبتهاي مرلين در كتاب درباره اين موضوع ميكنه!!!
نقل قول :

مرلين:حقيقتش من..من كه همه به ريشم قسم ميخورن...نميتونم همچين تغيير شكلي انجام بدم...حالا سالازار چجوري اينكارو كرده؟من اعلام ميكنم كه همچين چيزي ممكن نيست..
اصلا سالازار همچين قدرتي نداشته كه تغيير شكلي بده كه خصوصيات خود فرد تغيير شكل دهنده رو نداشته باشه!! در عوض بياد خصوصياتي رو قرار بده كه ذره اي در ماجرا دخيل نبودند

كرام به صحبتاش ادامه ميده:ببينيد!!...حتي مرلين كه پلكهاي ويران كنندش!!..زبانزد خاص و عام بوده نميتونسته همچين طلسمي رو ايجاد كنه

آرتیکوس برای جواب به تندی گفت:
-کرام عزیز این دلیل نمیشه که مرلین قادر به انجام اینکار نبوده کس دیگری نتوانسته آن را انجام بده...
گفته شما مانند این است که یک شاگرد هاگوارتز به یکی دیگر بگوید چون من این کار رو نمیتوانم بکنم پس تو نیز نمیتوانی!!
بعد به نظر من در این کتاب تحریف شده است چون که طلسم شدن به قول شما گریفیندور به وسیله سالازار مخفی مانده بود و فقط هلگا شاهد دیدن آن بود که در دفترچه خاطراتش نوشت.ولی با خبر شدن مرلین از این ماجرا شک برانگیز و در پرده ابهام است.

بار دیگر تصور کرام که لبخندی شیرین زده بود ظاهر شد.
نقل قول:
گويا پر.فسور آرتيكوس جادو رو با شيمي مشنگها اشتباه گرفتند!!!...در شيمي هست كه خواص تركيبات، عوض ميشه ولي در جادو حداقل مقداري از اصالت حفظ ميشه

حتي در معجون بازگشت به بدن كه توسط لرد سياه عزيز ساخته شد..مقداري از استخوان پدر در اون قرار داده شد..چرا؟چون با اينكه لرد از پدرش متنفر بود بايد اصالت خود را حفظ ميكرد

آرتیکوس در حالی که گوشهایش به قرمزی میزد گفت:
-اول من معجون گفتم و نه شیمی ماگلها(بگذریم که آن رشته نیز از معجون سازی جادوگران بوجود آمده است!)
و بعد من در گفته های قبلم نیز گفته بودم که قسمتی از خصوصیات ریونکلا و گریفیندور در هیپوگریف دیده میشود و بقیه آنها به شکل غیر قابل انکاری با یکدیگر ترکیب و موجود جدیدی را خلق کرده است.
بعد کرام عزیز در معجون لرد سیاه به جز استخوان خون دشمن و گوشت خادم نیز بود.خون دشمن مطمئنا نباید با او میساخت ولی با فرآیندهای انجام شده در معجون این امکان پذیر شد که بتواند از آن استفاده کند.

باز تصویری دیگر از او...
نقل قول:
با عصبانيت يقه مجري رو ميگيره:بهش بگو جعلي خودتي!!!..كم مياري چرا توهين ميكني؟
درسته اون زمان هنوز ليبراليسم جادويي اتفاق نيفتاده بود..ولي حكومت اون زمان در كار هاگوارتز نظارت نداشت؟
آرتور شاه كبير كه خود جادوگري عظيم بود اونجا چه غلطي ميكرد!!

كرام يقه مجري رو ول ميكنه و يه ليوان آب ميخوره ، اروم ميشه:هاگورازت اون زمان زير نظر دولت اون زمان كار ميكرد و بايد مهر دولت وقت بر روي همه كارهاي هاگوارتز به چشم ميخورد

آرتیکوس که کله اش داشت بخار میکرد گفت:
-جعلی منم؟!یعنی این واقعیت را که در همه دوران ها جعلی شده است را میخواهید نادیده بگیرید؟!تاریخ پر از این اتفاق ها که چیزی جعل شده است.
سوالی میکنم!!یعنی واقعا پسر گودریک که به نظر شما میخواسته شرف خانواده را نگه دارد به طور علنی اجازه چیزی را میخواهد که چیزهایی را بر روی شمشیر حک کرده است را غیر واقعی نشان دهد؟
و بعد شما به نکته بعدی من جواب ندادید که فقط بنیانگذاران قادر به پنهان کردن ارثیه خود در کلاه هستند!طبق آن گفته چنین عملی از پسر گودریک غیر ممکن و غیر واقعی است.

و تصویری دیگر...
نقل قول:
فكر كردين اگه ميتونست اينكارو انجام نميدادن؟چرا وزارت سحر و جادو سعي نكرد دامبلدورو نجات بده؟چرا اون كله زخمي چنين كاري رو نكرد؟چون قادر به انجام چنين كاري نبودن!!!
انتقال زماني نبايد تغييري در اصل تاريخ ايجاد كنه،اي نچيزا در استفاده از زمان الزاميست..آرتيكوس عزيز نبايد بدون مدرك صحبت كنه

آرتیکوس به طور ناباورانه ای در جواب گفت:
-این دو به طور کامل با یکدیگر فرق میکرده است.در آن زمان وزارت سحر و جادویی وجود نداشته است که چنین قانونی با محتوا رفتن به زمان بدون تغییر تاریخ وجود داشته است.در آن زمان کسی که سفر به زمان رو برای اولین بار ممکن کرده است آیا نمیتوانست به طور پنهانی نیز از آن استفاده کند؟چیزی که از قبل وجود نداشته است؟!...کرام عزیز صحبتهای به نظر تاریخی شما با یکدیگر منافات دارد...صحبت من در همینجا به پایان رسید.
مجری برنامه بار دیگر گفت:
-از شما متشکرم پروفسور عزیز!بینندگان عزیز!با ما باشید تا برنامه بعد... این برفکها را نیز از دست ندید!!خداحافظ

برفک و برفک و ...


ویرایش شده توسط آرتیکوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۱۰ ۹:۱۰:۴۱

آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۸:۰۵ شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۵

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
حقيقتي هزاران سال خفته!
تصوير اين جمله با حروفي قرمز رنگ در صفحات هزاران تلويزيون جادوگري ظاهر شد و پس مدت كوتاهي زمينه پشت نوشته نيز از رنگ سفيد به نقاشي شير قدرتمندي با يالهايي طلايي رنگ و ماري سبز رنگ با خطوطي نقره اي در پشت بدنش،سعي در مغلوب كردن يكديگر بودند و در پشت سر هر يك از آنها جادوگري ايستاده و به آنها فرمان ميدادند.
در اين ميان تصوير مجري برنامه با صورتي مستطيلي شكل و تراشيده ظاهر شد.مجري برنامه با لبخندي شروع به سخن گفتن كرد:
-سلام به شما بینندگان عزیز!!..امروز هم با شماخواهيم بود!!....اگه گفتيد مهمان اين هفته ما كيه!!!؟كورخونديد!!آرتيكوس نيست!!! ...خودشون خودشون رو معرفي ميكنند!!!

-من پروفسور كرام هستم!!!خوشحال هستم!!

مجري:خب آقاي كرام ما صحبتهاي شما رو گوش ميكنيم

صفحه تلويزيون داره آرتيكوس رو نشون ميده:
نقل قول:

یکی از آن ابعاد طلسمهای تغییر شکل است.
تاکنون هنوز فردی نتوانسته تغییر شکلی -چه در حد فوق پیشرفته و در حد معمولی- انجام دهد که جزئیات ریزی از چیزی که از آن تغییر میدهند باقی نماند،ولی این موضوع این را ثابت نمیکند که گذشتگان ما به این موضوع پی نبرده و از آن استفاده نکرده باشند.

كرام كتاب ((من مرلين،نميدونم چند سال دارم!!)) رو باز ميكنه....و اشاره به صحبتهاي مرلين در كتاب درباره اين موضوع ميكنه!!!
نقل قول:

مرلين:حقيقتش من..من كه همه به ريشم قسم ميخورن...نميتونم همچين تغيير شكلي انجام بدم...حالا سالازار چجوري اينكارو كرده؟من اعلام ميكنم كه همچين چيزي ممكن نيست..
اصلا سالازار همچين قدرتي نداشته كه تغيير شكلي بده كه خصوصيات خود فرد تغيير شكل دهنده رو نداشته باشه!! در عوض بياد خصوصياتي رو قرار بده كه ذره اي در ماجرا دخيل نبودند


كرام به صحبتاش ادامه ميده:ببينيد!!...حتي مرلين كه پلكهاي ويران كنندش!!..زبانزد خاص و عام بوده نميتونسته همچين طلسمي رو ايجاد كنه

تصوير دوباره آرتيكوس رو نشون ميده:
نقل قول:

ماهیت خصوصیات دو گروه گریفیندور و ریونکلا با یکدیگر ترکیب شده است و ماهیت جدید و تا حدودی متفاوت خلق کرده است.مانند دو ماده با دو خاصیت مختلف که تحت شرایط خاصی با یکدیگر در پاتیل ترکیب شده و معجونی با ماهیتی متفاوت از آن مواد خلق میشود.
در نتیجه در آن طلسم باعث ترکیب خصوصیات دو بنیان گذار شده و موجودی با ترکیبی از هردو خلق کرده است.

كرام با لبخندي مليحتر از هميشه شروع به صحبت ميكنه:گويا پر.فسور آرتيكوس جادو رو با شيمي مشنگها اشتباه گرفتند!!!...در شيمي هست كه خواص تركيبات، عوض ميشه ولي در جادو حداقل مقداري از اصالت حفظ ميشه

حتي در معجون بازگشت به بدن كه توسط لرد سياه عزيز ساخته شد..مقداري از استخوان پدر در اون قرار داده شد..چرا؟چون با اينكه لرد از پدرش متنفر بود بايد اصالت خود را حفظ ميكرد

آرتيكوس باز در حال صحبت:
نقل قول:

اسناد جعلی!به من بگویید در هزاران سال پیش...زمانی که هنوز تاریخ مشخصی برای آن پیدا نشده است و زمانی که وزارت سحر و جادویی وجود نداشته است...چطور پسر گودریک مجوز کاری و آن هم چیزی که طبق گفته های قبلی شما به طور پنهانی آن را کرده و برای شرف گریفیندور،گرفته بود؟
این را دشمنان گریفیندور جعل کرده اند و حرفهای شما نیز با یکدیگر همخوانی ندارد.

كرام با عصبانيت يقه مجري رو ميگيره:بهش بگو جعلي خودتي!!!..كم مياري چرا توهين ميكني؟
درسته اون زمان هنوز ليبراليسم جادويي اتفاق نيفتاده بود..ولي حكومت اون زمان در كار هاگوارتز نظارت نداشت؟
آرتور شاه كبير كه خود جادوگري عظيم بود اونجا چه غلطي ميكرد!!

كرام يقه مجري رو ول ميكنه و يه ليوان آب ميخوره ، اروم ميشه:هاگورازت اون زمان زير نظر دولت اون زمان كار ميكرد و بايد مهر دولت وقت بر روي همه كارهاي هاگوارتز به چشم ميخورد

نقل قول:

این کاملا غیر منطقی به نظر میرسه!پسر گودریک،قادر به سفر به زمان بوده ولی تلاشی برای نجات پدر از آن طلسم در زمان مورد نظر،وقتی که به گذشته سفر میکند نکرده است؟!شگفت آور است که به جای اینکار،در آینده به دنبال سمبلی برای پوشاندن چیزی به قول شما حقیقت گشته،به جای آنکه به گذشته سفر کند و پدر را از آن مهلکه نجات دهد!به نظر شما کدام یک بهتر و راحت تر است!


كرام آهي ميكشه و ميگه:فكر كردين اگه ميتونست اينكارو انجام نميدادن؟چرا وزارت سحر و جادو سعي نكرد دامبلدورو نجات بده؟چرا اون كله زخمي چنين كاري رو نكرد؟چون قادر به انجام چنين كاري نبودن!!!
انتقال زماني نبايد تغييري در اصل تاريخ ايجاد كنه،اي نچيزا در استفاده از زمان الزاميست..آرتيكوس عزيز نبايد بدون مدرك صحبت كنه

مجري:با تشكر از وقتي كه به ما داديد فكر كنم خيلي از مسائل كم كم داره روشن ميشه..خداحافظ همگي!!

و برفك!!!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲:۲۲ شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۵

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
حقيقتي هزاران سال خفته!
تصوير اين جمله با حروفي قرمز رنگ در صفحات هزاران تلويزيون جادوگري ظاهر شد و پس مدت كوتاهي زمينه پشت نوشته نيز از رنگ سفيد به نقاشي شير قدرتمندي با يالهايي طلايي رنگ و ماري سبز رنگ با خطوطي نقره اي در پشت بدنش،سعي در مغلوب كردن يكديگر بودند و در پشت سر هر يك از آنها جادوگري ايستاده و به آنها فرمان ميدادند.
در اين ميان تصوير مجري برنامه با صورتي مستطيلي شكل و تراشيده ظاهر شد.مجري برنامه با لبخندي شروع به سخن گفتن كرد:
-سلام به شما بینندگان عزیز!امروز با پروفسور آرتیکوس دامبلدور هستیم تا جواب خودشون را در مورد صحبتهای آقای کرام ارائه بدهند.
تصویر زووم شده بر روی آرتیکوس پس از لحظات دیگری نمایش داده میشود.آرتیکوس که حالتی جدی،با اخمی دهشناک بر روی صورت گفت:
-بله...امیدوارم با صحبتهای من این ماجرا به پایان خودش برسد...
مجری برنامه،گویی که از این حرف آرتیکوس به مذاقش خوش نیامده باشد گفت:
-خدا نکنه!انشالله این برنامه سال های سال ادامه پیدا میکنه تا یه پولی هم به جیب ما برسه .خب بریم یک راست سر صحبتهای کرام و جواب آرتیکوس در آن مورد...
تصویر کرام در پنجره ای در گوشه سمت راست و پایینی تلویزیون به نمایش درآمد.
نقل قول:
ببینید طلسم تغییر شکل جوری عمل میکنه که حتی نمیتونه بعضی از خصوصیات ظاهری رو از بین ببره..چه برسه به خصوصیات باطنی!!!
برای مثال پروفسور مگ گونگال رو مثال میزنیم که با اینکه تغییر شکل میده ولی خطوط عینکش دور چشمانش باقی میمونه
پس این موضوع کاملا رد میشه....حتی قدرتمندترین جادوگر زمان لرد سیاه!! هم نتونسته کاملا قیافه خودشو تغییر شکل بده...کاملا میشه دریافت که مطلب عاری از حقیقته

آرتیکوس پس از مکث کوتاهی در جواب گفت:
-کرام عزیز!در میان طلسمهای باستانی طلسمهای بسیار خارق العاده ای بوده است که هنوز ابعاد آن بر ما روشن نشده است.
یکی از آن ابعاد طلسمهای تغییر شکل است.
تاکنون هنوز فردی نتوانسته تغییر شکلی -چه در حد فوق پیشرفته و در حد معمولی- انجام دهد که جزئیات ریزی از چیزی که از آن تغییر میدهند باقی نماند،ولی این موضوع این را ثابت نمیکند که گذشتگان ما به این موضوع پی نبرده و از آن استفاده نکرده باشند.
متاسفانه اطلاعات ما در این مورد،سالها پیش از بین رفته است.به همین دلیل باعث میشه که نتوانیم به راحتی از کنار چنین مطلبی بگذریم.

تصویر دیگری،پس از صحبتهای آرتیکوس،از کرام به نمایش درآمد.
نقل قول:
درسته که ریونکلا تبدیل به عقاب میشده ولی باز خصوصیات عقاب و هیپو گریف کاملا متضاد هستن
عقاب اصلا راضی به سواری دادن به افراد نمیشه...عقاب با انسانها هیچ میانه خوبی نداره....و در پایان عقاب برای اینکه شکار خودشو انجام بده چندین بار در اسمان دور میزند ولی هیپوگریف هیچکدام از این خصوصیات رو نداره چون کلا ماهیتی جداگانه دارد!!!

آرتیکوس با همان لبخند ملیحی که کرام زده بود در جواب گفت:
-در اول،بله!عقاب سواری دادن را دوست ندارد ولی اگر توجه کرده باشید هیپوگریف نیز به سادگی قادر به انجام اینکار نخواهد بود و ابتدا باید در مقابلش تعظیمی که نشان از احترام میشود کرد و بعد به او نزدیک شد.
و بعد اگر توجه کنید ماهیت خصوصیات دو گروه گریفیندور و ریونکلا با یکدیگر ترکیب شده است و ماهیت جدید و تا حدودی متفاوت خلق کرده است.مانند دو ماده با دو خاصیت مختلف که تحت شرایط خاصی با یکدیگر در پاتیل ترکیب شده و معجونی با ماهیتی متفاوت از آن مواد خلق میشود.
در نتیجه در آن طلسم باعث ترکیب خصوصیات دو بنیان گذار شده و موجودی با ترکیبی از هردو خلق کرده است.

تصویر دیگری از کرام در گوشه صفحه تلویزیون ظاهر میشود.
نقل قول:
اینجا یه اشتباه تاریخی انجام شده!!...همانطور که میدانیم بعد از رفتن سالازار کبیر..مدرسه به حیات خودش ادامه میداده و گریفندور هنوز شمشیر رو جادو نکرده تا در کلاه گروهبندی قرار بگیره چون هنوز زنده بوده...بعد از گودریک شمشیر به پسر گودریک میرسه و او بوده شمشیرو جادوکرده تا در کلاه قرار بگیره
حتی طبق اسناد..مشخص شده که کلی دوندگی کرده تا مجوز اینکارو بگیره!!در آخر به خاطر خدماتی که گودریک برای هاگوارتز کرده این مجوز رو میگیره

آرتیکوس با لبخندی که داشت به خنده تبدیل میشد گفت:
-اسناد جعلی!به من بگویید در هزاران سال پیش...زمانی که هنوز تاریخ مشخصی برای آن پیدا نشده است و زمانی که وزارت سحر و جادویی وجود نداشته است...چطور پسر گودریک مجوز کاری و آن هم چیزی که طبق گفته های قبلی شما به طور پنهانی آن را کرده و برای شرف گریفیندور،گرفته بود؟
این را دشمنان گریفیندور جعل کرده اند و حرفهای شما نیز با یکدیگر همخوانی ندارد.
و بعد در گفته های قبلیم گفته بودم که فقط بنیانگذاران هاگوارتز قادر به جای گذاری میراثشان در کلاه خواهند بود تا به کسی با خصوصیات خالص بنیانگذار داده شود.پس این گفته شما به این ترتیب تکذیب و غیر واقعی جلوه میکند.

تصویر دیگر...
نقل قول:
اشتباه شما دقیقا اینجاست...پسر گریفندور به خاطر سفر در زمان معروف بوده....حتی گفته میشود که ساعت های زمانبرگردان از اختراعات ایشون هست...ایشون در زمان سفر کرده و به دنبال سمبلی میگشته که هیچ کس از اون سر درنیاره!!!

آرتیکوس با قیافه ناباورانه تر از کرام گفت:
-این کاملا غیر منطقی به نظر میرسه!پسر گودریک،قادر به سفر به زمان بوده ولی تلاشی برای نجات پدر از آن طلسم در زمان مورد نظر،وقتی که به گذشته سفر میکند نکرده است؟!شگفت آور است که به جای اینکار،در آینده به دنبال سمبلی برای پوشاندن چیزی به قول شما حقیقت گشته،به جای آنکه به گذشته سفر کند و پدر را از آن مهلکه نجات دهد!به نظر شما کدام یک بهتر و راحت تر است!یافتن سمبلی در آینده که شناخته شده نیست و یا نجات پدر از مسیر طلسم سالازار؟مطمئنا دومی بهتر و راحت تر است.
من نیز در پایان بگویم که کرام عزیز!دویست سال تحقیق در این مورد چیزی نیست که بتوان کتمان کرد!ما دویست سال تحقیق کردیم تا به نتایج امروز رسیدیم.پس به طور حتم تن به چیزی که شما واقعیت مینامید نخواهیم نشاند.
مجری در آخر برای خالی نبودن عریضه گفت:
-بله!این قسمت برنامه ما نیز به پایان رسید.از شما متشکریم پروفسور عزیز برای پاسخهای روشنگرانه شما در این مورد.

و باز برفک...چیزی که بعد از برنامه ها،رفیق همیشگی تلویزیون ها است.


آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۹:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
حقيقتي هزاران سال خفته!
تصوير اين جمله با حروفي قرمز رنگ در صفحات هزاران تلويزيون جادوگري ظاهر شد و پس مدت كوتاهي زمينه پشت نوشته نيز از رنگ سفيد به نقاشي شير قدرتمندي با يالهايي طلايي رنگ و ماري سبز رنگ با خطوطي نقره اي در پشت بدنش،سعي در مغلوب كردن يكديگر بودند و در پشت سر هر يك از آنها جادوگري ايستاده و به آنها فرمان ميدادند.
در اين ميان تصوير مجري برنامه با صورتي مستطيلي شكل و تراشيده ظاهر شد.مجري برنامه با لبخندي شروع به سخن گفتن كرد:اهم!!!...سلام با قسمت چهارم برنامه پر طرفدار((حقيقتي هزاران سال خفته))..در خدمتتونیم....این هفته نیز آقای کرام لطف کردن تا جواب پروفسور ارتیکوس را بدهند!!!

کرام به لحن جدی شروع به صحبت میکنه:سلام عرض میکنم خدمت همه بینندگان در خدمتتون هستم

مجری با لبخند:آقای کرام شما صحبتهای پروفسور آرتیکوس رو شنیدید...میخواهیم اکنون صحبتهای شما رو بشنویم!

کرام با دستمال عرق رو پیشونیش رو پاک میکنه:بله....خب من باید توضیحات تکمیلی رو ارائه بدم تا هیچ حرف و حدیثی نمونه!!....به صحبتهای آرتیکوس عزیز مراجعه میکنم

تصویر آرتیکوس در تلویزیون کناری پخش میشه:
نقل قول:

سالازار ماري را با ظاهر گودريك گريفيندور به هيپوگريف تبديل كرده است.اگر توجه كرده باشي من گفته بودم كه گودريك فقط ظاهر مار را تغيير داد و باطن آن مار ماند ولي سالازار اسلايترين هم ظاهر و هم باطن آن را تغيير داد و در نتيجه مار در باطن توسط او كشته شد و فضاي خالي آن با خصوصيات ريونكلا و گريفيندور پر گرديد


کرام شروع به صحبت میکنه:ببینید طلسم تغییر شکل جوری عمل میکنه که حتی نمیتونه بعضی از خصوصیات ظاهری رو از بین ببره..چه برسه به خصوصیات باطنی!!!
برای مثال پروفسور مگ گونگال رو مثال میزنیم که با اینکه تغییر شکل میده ولی خطوط عینکش دور چشمانش باقی میمونه
پس این موضوع کاملا رد میشه....حتی قدرتمندترین جادوگر زمان لرد سیاه!! هم نتونسته کاملا قیافه خودشو تغییر شکل بده...کاملا میشه دریافت که مطلب عاری از حقیقته

تصویر باز آرتیکوس رو نشون میده:

نقل قول:

ريونكلا اصلا در ماجرا نقشي نداشته است ولي شواهد نشان ميدهد كه خصوصيات دو بنيان گذار هاگوارتز(گريفيندور و ريونكلا) كه زمان اتفاق در آنجا نبودند به خصوصيات هيپوگريف تبديل شده است

کلام با لبخندی ملیح!!صحبتش رو ادامه میده:
درسته که ریونکلا تبدیل به عقاب میشده ولی باز خصوصیات عقاب و هیپو گریف کاملا متضاد هستن
عقاب اصلا راضی به سواری دادن به افراد نمیشه...عقاب با انسانها هیچ میانه خوبی نداره....و در پایان عقاب برای اینکه شکار خودشو انجام بده چندین بار در اسمان دور میزند ولی هیپوگریف هیچکدام از این خصوصیات رو نداره چون کلا ماهیتی جداگانه دارد!!!

و تصویر باز..
نقل قول:

كلاه گروهبندي هاگوارتز به طوري جادو شده بود كه ميراث بنيان گذاران از خود آنها گرفته و به شخصي با همان خصوصيات برجسته تحويل دهد...و هري پاتر كلاه گروه بندي را از كلاه در آورده است،پس فقط گودريك گريفيندور قادر به حكاكي بر روي شمشير بوده است

کرام اینبار بسیار جدی حرف میزنه:اینجا یه اشتباه تاریخی انجام شده!!...همانطور که میدانیم بعد از رفتن سالازار کبیر..مدرسه به حیات خودش ادامه میداده و گریفندور هنوز شمشیر رو جادو نکرده تا در کلاه گروهبندی قرار بگیره چون هنوز زنده بوده...بعد از گودریک شمشیر به پسر گودریک میرسه و او بوده شمشیرو جادوکرده تا در کلاه قرار بگیره
حتی طبق اسناد..مشخص شده که کلی دوندگی کرده تا مجوز اینکارو بگیره!!در آخر به خاطر خدماتی که گودریک برای هاگوارتز کرده این مجوز رو میگیره

تصویر ارتیکوس باز نقش میبنده:

نقل قول:

اول در صورتي كه علامتي به شكل # نبوده،چطور بر طبق گفته شما پسر گودريك توانسته آن را حكاكي كنه؟!
ولي كرام عزيز بذاريد نكته اي را براي شما روشن كنم.واقعا چرا سمبلي جادويي بر روي دكمه شماره گيرهاي مشنگها باشد؟تاريخ بارها استفاده از سمبلها براي مقصودهاي ديگر را نشان داده است كه دو مثال از خود دنياي مشنگي نام ميبرم.آدولف هيتلر،مشنگ نازي،صليب شكسته را كه به عنوان سمبل دولتش را از هندو ها گرفته بود و همچنين صليب مسيحيان از سمبل هاي مصر باستان گرفته شده است(اين موضوع واقعيت دارد)


کرام با ناباوری سرشو تکون میده و میگه:اشتباه شما دقیقا اینجاست...پسر گریفندور به خاطر سفر در زمان معروف بوده....حتی گفته میشود که ساعت های زمانبرگردان از اختراعات ایشون هست...ایشون در زمان سفر کرده و به دنبال سمبلی میگشته که هیچ کس از اون سر درنیاره!!!

البته در مورد صلیب مسیحیان اوضاع فرق میکنه...این علامت ،صلیب ، از نحوه اعدام زمان روم گرفته شده ولی گفته میشود که از صلیب خدای مصر باستان((آمون))هم نسخه برداری کردند....

به هر حال در پایان باید بگم که واقعیات قابل کتمان نیست..به هر حال مطمئنم ک هصحبتهای من کسایی که نمیخوان واقعیتو بپذیرند رو قانع نمیکند.

مجری: با شکر از شما


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۳:۲۰ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۵

آرتیکوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۸ دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۱۵ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷
از کاخ سفید پادشاهان در کوه های سفید سرزمین رویاها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 430
آفلاین
حقيقتي هزاران سال خفته!
تصوير اين جمله با حروفي قرمز رنگ در صفحات هزاران تلويزيون جادوگري ظاهر شد و پس مدت كوتاهي زمينه پشت نوشته نيز از رنگ سفيد به نقاشي شير قدرتمندي با يالهايي طلايي رنگ و ماري سبز رنگ با خطوطي نقره اي در پشت بدنش،سعي در مغلوب كردن يكديگر بودند و در پشت سر هر يك از آنها جادوگري ايستاده و به آنها فرمان ميدادند.
در اين ميان تصوير مجري برنامه با صورتي مستطيلي شكل و تراشيده ظاهر شد.مجري برنامه با لبخندي شروع به سخن گفتن كرد(اين مجري و برنامه گذاراش كار ديگه اي بلد نيستن!):
-سلام به شما بينندگان عزيز!...بار ديگر با پروفسور آرتيكوس دامبلدور هستيم براي جواب به نكاتي كه كرام عزيز ذكر كرده بودند.در ضمن از وجود چنين برنامه اي بسيار خوشحال هستم چون از قرار معلوم دو اسپانسر،يكي از گريفيندور و ديگري از اسلايترين پيدا شده است كه باعث شده حقوق ما نيز افزايش پيدا كنه!
از حاشيه ميگذريم و جواب پروفسور را ميشنويم...بفرماييد پروفسور!
پروفسور پس از صاف كردن گلويش گفت:
-بله...در مورد عكس اصيلترين هيپوگريف قرن،باك بيك،بايد بگويم گفته آقاي كرام در مورد شباهت درست هست ولي دليل آن را قبلا من ذكر كرده بودم كه موجود بوجود آمده از بدل گودريك گريفيندور داراي خصوصيات او و ريونكلا در ظاهر و در باطن ميباشد.به همين دليل است كه حركات باك بيك به حركات شير گريفيندور شباهت ويژه اي دارد.
-بله متشكرم پروفسور دامبلدور...الان از سوي اتاق فرمان بهم ميگن كه توانستيم قسمتهايي كه آقاي كرام به آن اشاره ويژه كرده است جداسازي كرده و پخش كنيم...در صورتي كه موافق باشيد به آن قسمتها نگاه ميكنيم و بعد شما در مورد آن جواب خود را ارائه دهيد...
پروفسور با حركت سر موافقت خود را اعلام كرد و گفت:
-بله فكر خوبي هست...
بلافاصله تصوير كرام كه در كنار مجري برنامه نشسته از تلويزيون پخش ميشه:
كرام:
نقل قول:
دلیل اینکه در هیپوگریف اصلا نشانی از مار دیده نمیشود به این دلیل است که سالازار این طلسمو روی یک مار اجرا نکرده بوده و تمام مطالب غیر از این فرافکنی هست

آرتيكوس در جواب رو به دوربين گفت:
-شواهد موجود...كرام عزيز نشان ميدهد كه چنين اتفاقي افتاده است و سالازار ماري را با ظاهر گودريك گريفيندور به هيپوگريف تبديل كرده است.اگر توجه كرده باشي من گفته بودم كه گودريك فقط ظاهر مار را تغيير داد و باطن آن مار ماند ولي سالازار اسلايترين هم ظاهر و هم باطن آن را تغيير داد و در نتيجه مار در باطن توسط او كشته شد و فضاي خالي آن با خصوصيات ريونكلا و گريفيندور پر گرديد.
بلافاصله تصوير ديگري از كرام نشان داده شد كه ميگفت:
نقل قول:
گفته شده بود که گریفندور از بدل استفاده کرده...همه میدانن خصوصیات مار و شیر دال کاملا متضاد هستن!!....این چه بدلیه که خصوصیات ضد گریفندور داره

آرتيكوس سر خود را تكان داد و گفت:
-گودريك گريفيندور فقط ظاهر را تغيير داده بود،در نتيجه مشكلي نبايد با باطن مار بوجود ميامد ولي شواهد نشان ميدهد كه چنين مشكلي بوجود آمده است.مشكل اين بود كه بدل مقاوتي در مقابل طلسم سالازار اسلايترين نكرد و بلافاصله تسليم و به موجود ديگري تبديل شد،دليل اين اتفاق همين تضاد باطن و ظاهر بوده است.
و بار ديگر...
نقل قول:
کرام با لبخند جواب میده:خودتون که هلگا رو میشناسید ...در این قضایا اصلا ریونکلا و هافلپاف دخیل نبودن....موقع تغییر شکل هم اصلا در این ماجرا نقشی نداشتن!!!.....
هافلپاف که با گودریک کاری داشته ...چند لحظه بعد دلش برای گودریک تنگ میشه!!!...حرکت میکنه و دنبال گودریک میاد.....اون از دور صحنه برخورد طلسم و یک مارو دیده!!....ولی به دلایلی که در مدرسه هاگوارتز مشهوره....نتونسته استنباط درستی از خودش ارائه بده ....

پروفسور در جواب گفت:
-شواهد نشون ميده كه هلگا هافلپاف،شاهد صحنه بوده است و در دفترچه خاطراتش نيز به اين موضوع اشاره كرده است و سالازار از متوجه حضور او نشده بوده.هافلپاف هم مطمئنا نتونسته به جز گفته هاي خودش دليل ديگري براي اتفاق افتاده بياورد و فقط آن را در دفتر خاطراتش نوشته است تا ما بتوانيم به بودن او در ماجرا پي ببريم.
درسته!ريونكلا اصلا در ماجرا نقشي نداشته است ولي شواهد نشان ميدهد كه خصوصيات دو بنيان گذار هاگوارتز(گريفيندور و ريونكلا) كه زمان اتفاق در آنجا نبودند به خصوصيات هيپوگريف تبديل شده است.
و بار ديگر تصوير كرام نمايش داده شد...
نقل قول:
ببینید...این مشاهدات هافلپاف بوده...دقیقا حرف منو تایید میکنه...در نتیجه هافلپاف چرا خیال نکرده اون بدل بوده؟
چرا ریونکلا همچین حرفی نزده در حالی که سالها با هم دوست بودن؟آیا سالازار کبیر بعد از سالها دوستی نمیتونسته شخیص بده گریفندور واقعی کی هست؟

پروفسور با لبخندي كه بر لبش بود گفت:
-اگر يادتون باشه گفته بودم كه گودريك گريفيندور اولين بدل جهان را ساخت...پس در اين صورت نه هلگا هافلپاف و نه سالازار اسلايترين قادر تشخيص چيزي كه از قبل وجود نداشته رو از خود گريفيندور تشخيص بدهند.
بعد در مورد نگفتن هلگا به ريونكلا...به نظر ميرسه هلگا،پس از ديدن آن ماجرا،جان خود را در خطر حمله سالازار اسلايترين ميديد.هلگا در آن زمان تصور كرده است كه در صورت گفتن آن ماجرا به ريونكلا باعث فاش شدن بودنش در ماجرا بوده است،اونم در حالي كه سالازار فكر كرده است كه كسي از آن ماجرا خبر ندارد!پس به جاي گفتن به كسي آن را براي حفاظت از خودش در دل نگه داشت.اين عمل او كاملا منطقي ميرسه چون سالازار باعث ايجاد ناامني شده بود.
و بار ديگر...
نقل قول:
مشخصه!!...گودریکه که بعد از هیپوگریفندور شدن که شمشیر لازم نداشته تا براش چیزی درج کنن!!!....طبق شواهد پسر گودریک که با پروفسور آرتیکوس همنام بوده...سعی کرده برای دلداری خودش اینچیزا رو حک کنه...البته من درکش میکنم ..واقعا سخته!!....و...به هر حال پدرش بوده!!!...دوست داشته برگرده!...و...

آرتيكوس به علامت مخالفت سرش را تكان داد و گفت:
-نه شما اشتباه ميكنيد كرام عزيز!همانطور كه ميدانيد كلاه گروهبندي هاگوارتز به طوري جادو شده بود كه ميراث بنيان گذاران از خود آنها گرفته و به شخصي با همان خصوصيات برجسته تحويل دهد...و هري پاتر كلاه گروه بندي را از كلاه در آورده است،پس فقط گودريك گريفيندور قادر به حكاكي بر روي شمشير بوده است.او بعد از حكاكي براي حمايت از بدلش،آن را در كلاه گروهبندي براي پنهان كردن راز بزرگي فرستاد.
پس اين گفته شما با اين شواهد تكذيب ميشود.
نقل قول:
اون زمان علامتی مثل# نبوده!!....علامتهای مشنگی که برای دستگاه تلفن به کار میبرن ...در دنیای جادویی چیکار میکند؟

آرتيكوس كه گويي نكته مهمي را روشن ميكند گفت:
-اول در صورتي كه علامتي به شكل # نبوده،چطور بر طبق گفته شما پسر گودريك توانسته آن را حكاكي كنه؟!
ولي كرام عزيز بذاريد نكته اي را براي شما روشن كنم.واقعا چرا سمبلي جادويي بر روي دكمه شماره گيرهاي مشنگها باشد؟تاريخ بارها استفاده از سمبلها براي مقصودهاي ديگر را نشان داده است كه دو مثال از خود دنياي مشنگي نام ميبرم.آدولف هيتلر،مشنگ نازي،صليب شكسته را كه به عنوان سمبل دولتش را از هندو ها گرفته بود و همچنين صليب مسيحيان از سمبل هاي مصر باستان گرفته شده است(اين موضوع واقعيت دارد).به اين اتفاق جابجايي ميگويند كه سمبلي بدون تغيير در ظاهر براي مقصود ديگر و معني اي متفاوت با معني قبلش استفاده ميشود.اين موضوع در دنياي جادويي هم اتفاق افتاده است.اين سمبل بر روي دست ساخته هاي جادوگران توسط ماگلها به خاطر بي توجهي به آنها ديده شده است و به همين دليل آنها توانستند ساليان سال بعد آن را به منظور ديگري مورد استفاده قرار دهند.اين سمبل و سمبلهاي ديگر از دنياي جادويي ما به دنياي ماگلها راه يافته است.صحبتهاي من در همينجا تمام شد.
مجري سرانجام گفت:
-بله مرسي كه از جواب و وقت شما براي اين برنامه...دوستان خداحافظ تا برنامه ديگر...
برفك و ديگر هيچ...


آرتيكوس الياس فرناندو الكساندرو دامبلدور

ملقب به سلامگنتئور(فنانشدني در همه دورانها)

[b][color=009900]آرتيكوس ..







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.